لزوم اقناع مردم درباره تصمیمات شورای نگهبان
گروه سیاسی: روزنامه اعتماد نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی بیاناتی درباره جفا به کاندیداها داشتند که منجر به صدور بیانیهای از سوی شورای نگهبان شد. ۳ مطلب درباره این فرمایشات و بیانیه به ذهن متبادر میشود. اول آنکه زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی با صراحت از لزوم حضور حداکثری در انتخابات ریاستجمهوری میگویند و […]
گروه سیاسی: روزنامه اعتماد نوشت: رهبر معظم انقلاب اسلامی بیاناتی درباره جفا به کاندیداها داشتند که منجر به صدور بیانیهای از سوی شورای نگهبان شد. ۳ مطلب درباره این فرمایشات و بیانیه به ذهن متبادر میشود. اول آنکه زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی با صراحت از لزوم حضور حداکثری در انتخابات ریاستجمهوری میگویند و برای تحقق این مساله از همگان برای شرکت در انتخابات دعوت میکنند، لازم است که شورای نگهبان این فرمایشات و تاکید ایشان بر کلیدواژه مشارکت حداکثری را مدنظر قرار دهند.
درست است که بنابر قانون، شورای نگهبان موظف است که به قانون مدون توجه کند ولی در جمهوری اسلامی فرمایشات مقام معظم رهبری نیز در حکم قانونی شفاهی است. بدان معنا که اگر در قانون فقط ۴ مرجع برای استعلام شورای نگهبان در نظر گرفته شده نباید موجبات بیتوجهی شورای نگهبان به فرمایش مقام معظم رهبری را فراهم آورد؛ چراکه این فرمایشات خود در حکم قانون است ولو اینکه مدون نشده باشد. مطلب دوم، موضوع مقبولیت تصمیمات مقامات جمهوری اسلامی نزد افکار عمومی است. اگر مبنای ما در جمهوری اسلامی، جمهوریت است و مشارکت حداکثری مردم پای صندوقهای رای باید زمینه مقبولیت تصمیمات در میان عموم جامعه را نیز فراهم آوریم البته نباید در این مسیر مشروعیت را با مقبولیت اشتباه گرفت. مشروعیت آن است که از قانون گرفته شده ولی مقبولیت به ذهنیت افراد جامعه برمیگردد و اصطلاحا همان است که جامعه درباره تصمیمات حاکمانش تصور میکند. اگر میخواهیم مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی را حفظ کنیم، چارهای نداریم جز آنکه دامنه پذیرشها بالاتر رود و فقط محدود به ۷ نفری نباشد که اکثرشان هم از یک جریان سیاسی هستند.
مطلب سوم لزوم اقناع مردم و البته نخبگان است. برای شخص من هنوز روشن نیست که شورای نگهبان چطور به مطالبه رهبری پاسخ داده است. تصمیمات شورای نگهبان و نهادهایی از این دست باید اقناعی باشند نه اسقاطی. ما شورای نگهبان را بر مبنای قانون قبول داریم و به وظایفش هم واقفیم ولی این نافی لزوم ارایه پاسخ اقناعی به جامعه نیست. نمیشود درباره مسالهای با اهمیت احراز یا عدم احراز صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری به شکلی پاسخ مطالبه رهبر معظم انقلاب و اکثریت جامعه را دارد که اکثریت مردم بگویند، متوجه نظر شورای نگهبان نشدیم. بدین ترتیب و با در نظر گرفتن همه این نکات میتوانم به صراحت بگویم که تصمیمات شورای نگهبان درباره احراز صلاحیت ۷ نفر برای من قانعکننده نیست.
برای ما روشن نیست که چطور شورای نگهبان نمیتواند صلاحیت فردی چون مسعود پزشکیان را که هم وزیر بوده و هم نایب رییس اول مجلس احراز کند ولی امیرحسین قاضیزادههاشمی یا علیرضا زاکانی را احراز صلاحیت میکند. از دید من جان کلام و تذکر رهبر معظم انقلاب هم همین بود. آنچه من از تذکر ایشان میفهمم، آن است که مقام معظم رهبری صرفا درباره آبرو و اعتبار افراد سخن نگفتهاند بلکه بیانات ایشان به معنای عدم توجه کافی و لازم هنگام احراز یا ردصلاحیت کاندیداهاست. پاسخی هم که شورای نگهبان به این تذکر داد هرگز قانع کننده نخواهد بود. آنها حداقل باید دوباره و این بار به شکلی منطقی درباره صلاحیت چهرههایی چون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری و مسعود پزشکیان بحث و بررسی میکردند و تامل به خرج میدادند تا این ۳ نفر به انتخابات برگردند. وقتی این اتفاق رخ نداده، برداشت من و چندین و چند نفر دیگر آن است که شورای نگهبان «جبران» نکرد.
درست است که بنابر قانون، شورای نگهبان موظف است که به قانون مدون توجه کند ولی در جمهوری اسلامی فرمایشات مقام معظم رهبری نیز در حکم قانونی شفاهی است. بدان معنا که اگر در قانون فقط ۴ مرجع برای استعلام شورای نگهبان در نظر گرفته شده نباید موجبات بیتوجهی شورای نگهبان به فرمایش مقام معظم رهبری را فراهم آورد؛ چراکه این فرمایشات خود در حکم قانون است ولو اینکه مدون نشده باشد. مطلب دوم، موضوع مقبولیت تصمیمات مقامات جمهوری اسلامی نزد افکار عمومی است. اگر مبنای ما در جمهوری اسلامی، جمهوریت است و مشارکت حداکثری مردم پای صندوقهای رای باید زمینه مقبولیت تصمیمات در میان عموم جامعه را نیز فراهم آوریم البته نباید در این مسیر مشروعیت را با مقبولیت اشتباه گرفت. مشروعیت آن است که از قانون گرفته شده ولی مقبولیت به ذهنیت افراد جامعه برمیگردد و اصطلاحا همان است که جامعه درباره تصمیمات حاکمانش تصور میکند. اگر میخواهیم مشروعیت و مقبولیت نظام جمهوری اسلامی را حفظ کنیم، چارهای نداریم جز آنکه دامنه پذیرشها بالاتر رود و فقط محدود به ۷ نفری نباشد که اکثرشان هم از یک جریان سیاسی هستند.
مطلب سوم لزوم اقناع مردم و البته نخبگان است. برای شخص من هنوز روشن نیست که شورای نگهبان چطور به مطالبه رهبری پاسخ داده است. تصمیمات شورای نگهبان و نهادهایی از این دست باید اقناعی باشند نه اسقاطی. ما شورای نگهبان را بر مبنای قانون قبول داریم و به وظایفش هم واقفیم ولی این نافی لزوم ارایه پاسخ اقناعی به جامعه نیست. نمیشود درباره مسالهای با اهمیت احراز یا عدم احراز صلاحیت کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری به شکلی پاسخ مطالبه رهبر معظم انقلاب و اکثریت جامعه را دارد که اکثریت مردم بگویند، متوجه نظر شورای نگهبان نشدیم. بدین ترتیب و با در نظر گرفتن همه این نکات میتوانم به صراحت بگویم که تصمیمات شورای نگهبان درباره احراز صلاحیت ۷ نفر برای من قانعکننده نیست.
برای ما روشن نیست که چطور شورای نگهبان نمیتواند صلاحیت فردی چون مسعود پزشکیان را که هم وزیر بوده و هم نایب رییس اول مجلس احراز کند ولی امیرحسین قاضیزادههاشمی یا علیرضا زاکانی را احراز صلاحیت میکند. از دید من جان کلام و تذکر رهبر معظم انقلاب هم همین بود. آنچه من از تذکر ایشان میفهمم، آن است که مقام معظم رهبری صرفا درباره آبرو و اعتبار افراد سخن نگفتهاند بلکه بیانات ایشان به معنای عدم توجه کافی و لازم هنگام احراز یا ردصلاحیت کاندیداهاست. پاسخی هم که شورای نگهبان به این تذکر داد هرگز قانع کننده نخواهد بود. آنها حداقل باید دوباره و این بار به شکلی منطقی درباره صلاحیت چهرههایی چون علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری و مسعود پزشکیان بحث و بررسی میکردند و تامل به خرج میدادند تا این ۳ نفر به انتخابات برگردند. وقتی این اتفاق رخ نداده، برداشت من و چندین و چند نفر دیگر آن است که شورای نگهبان «جبران» نکرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰