ایرانی‌ها چقدر پیش‌بینی‌پذیر هستند؟

گروه جامعه: امسال و در تنور انتخاباتی بازار نظرسنجی البته داغ بود و حالا به‌نظر می‌آید نتایج دست‌کم یکی دو مؤسسه معتبر افکارسنجی با آنچه در عمل رخ داد، نزدیکی فراوانی دارد. فارغ از نتایج انتخابات امسال و مقایسه آن با نتایج نظرسنجی‌ها، این پرسش پیش می‌آید که سنجش افکار و کمک‌گرفتن از علم آمار […]

گروه جامعه: امسال و در تنور انتخاباتی بازار نظرسنجی البته داغ بود و حالا به‌نظر می‌آید نتایج دست‌کم یکی دو مؤسسه معتبر افکارسنجی با آنچه در عمل رخ داد، نزدیکی فراوانی دارد. فارغ از نتایج انتخابات امسال و مقایسه آن با نتایج نظرسنجی‌ها، این پرسش پیش می‌آید که سنجش افکار و کمک‌گرفتن از علم آمار و پژوهشگری در حوزه افکارعمومی، تا چه اندازه در ایران نقش و جایگاه دارد و نهال نوپای نظرسنجی چه جایگاهی در تصمیم‌گیری‌های کلان و مهم کشور است؟ علاوه‌براین پیش‌تر و از زبان گروه‌ها و چهره‌های سرشناس حوزه‌های مختلف زیاد شنیده می‌شد که ایرانیان پیش‌بینی‌ناپذیرند که البته انتشار نتایج چندین نظرسنجی و همچنین خروجی چندین رویداد سیاسی حالا موضوع دیگری را نشان می‌دهد؛ واقعا علم آمار و افکارسنجی تا چه اندازه می‌تواند رفتار و کنش‌های ایرانیان را پیش‌بینی کند؟ 
 
از نگاه و نگرش کلی ایرانیان چه می‌دانیم؟ 
پیش از پرداختن به اهمیت و جایگاه نظرسنجی در ایران، بد نیست به نتایج چندین پیمایش ملی درباره ایرانیان بپردازیم. در گام اول، چندین پیمایش و نظرسنجی معتبر می‌گوید که حدود ۴۰ درصد مردم اصلا اخبار انتخابات را پیگیری نمی‌کنند. به‌عنوان مثال موج سوم پیمایش ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان (۱۳۹۵) می‌گوید: ۴/۳۰ درصد مردم زیاد و خیلی زیاد اخبار سیاسی را پیگیری می‌کنند. پیمایش فرهنگ سیاسی هم که نگرش‌ها در این حوزه را در دو موج بررسی کرده نشان می‌دهد که در سال ۱۳۸۴ میانگین آگاهی سیاسی مردم ۵/۳۲ بوده و در سال ۱۳۹۷ نیز با تغییری اندک، ۲/۳۰ است.

آگاهی در این پیمایش همان «دانستنی‌های سیاسی» است. علاوه‌براین نتایج «طرح ملی سنجش فرهنگ سیاسی مردم ایران» که سال ۹۷ در سراسر کشور و با جامعه آماری حدود ۵ هزار نفر انجام شد، نشان می‌دهد که «آگاهی سیاسی در بین مردم ایران زیاد نیست». این تحلیل از نتایج چنین پیمایشی، جمع‌بندی چندین مؤسسه افکارسنجی معتبر ازجمله ایسپاست که در همان سال هم محل بحث جدی جامعه‌شناسان و تحلیلگران سیاسی هم قرار گرفت. علاوه‌براین، این جمله «ایرانیان قابل پیش‌بینی نیستند» هم یکی از بحث‌های جدی در این حوزه است.

 درباره این موضوع محمد آقاسی، جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه افکارعمومی می‌گوید: «ما در مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) هم در سال ۸۴، هم در سال ۸۸ و هم ۹۲، نظرسنجی درباره انتخابات ریاست‌جمهوری داشتیم. در هر ۳‌ انتخابات هم پیش‌بینی‌ها نزدیک به واقعیت بود اما آن‌موقع نتایج منتشر نمی‌شد.» 

آقاسی که نزدیک به ۷ سال مدیریت مهم‌ترین مرکز افکارسنجی ایران را برعهده داشته، در این‌باره توضیح داد: «الان با قاطعیت بالایی می‌توان گفت که افکار عمومی در ایران قابل سنجش است. بله، قبلا زیاد شنیده می‌شد و حتی یک نظریه خیلی جدی وجود داشت که مردم ایران قابل‌ پیش‌بینی نیستند و کنش‌های مردم ایران هیجانی و احساساتی است یا گفته می‌شد که ایرانیان پیچیده و متفاوت از سایر مردمان هستند، اما امروزه با این کاری که نظرسنجی‌ها می‌کنند، می‌توانیم بگوییم که اینها کاملا قابل ‌پیش‌بینی هستند و افکار عمومی ایرانیان سنجش‌پذیر است. اما این که افکار عمومی چطور باید شناخته شود، فقط از طریق نظرسنجی نیست و حول محور آن باید مواردی دیگر را نیز درنظر گرفت.  تحلیلگران و جامعه‌شناسان دیگری در یکی دوسال گذشته و در تحلیل نتایج نظرسنجی‌ها هم‌چنین عقیده‌ای دارند.

 تحلیلگر برای بررسی نتایج نظرسنجی نداریم 
سمیه توحیدلو، جامعه‌شناس و معاون پیشین پژوهش سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران هم معتقد است که مراکز نظرسنجی در ایران به پتانسیل و توان علمی و عملی بالایی دست پیدا کرده‌اند که باید از آن استفاده کرد. توحیدلو در این‌باره به همشهری می‌گوید: «امسال تنها چندین مؤسسه معتبر نتایج خود را منتشر می‌کردند که تقریبا نتایج مشابه و دست‌کم  شبیه یکدیگر بودند؛ اختلاف درصدها بالا بود ولی روندها همدیگر را تأیید می‌کرد. بنابراین نظرسنجی‌ها امسال قابل‌اتکا بودند.»

او در این‌باره ادامه می‌دهد: «من قائل به این نیستم که نظرسنجی‌ها را کنار بگذاریم و بگوییم غلط است (کاری که برخی ستادها در شب قبل از انتخابات انجام دادند)، چون خواسته و نتیجه مدنظر ما از آن برداشت نمی‌شود. تقریبا نتیجه انتخابات همین را نشان می‌دهد که نظرسنجی‌ها درست بود اما اتفاق بد دیگری که در جامعه رخ داد، این بود که افراد و کنشگران سیاسی و اجتماعی ما به جای انجام کنش، منتظر بودند که نظرسنجی‌ چه می‌گوید تا مطابق با آن رفتار کنند که این ایراد دارد، درحالی‌که باید برعکس این عمل می‌کردند.

در این انتخابات فضایی که برای انتخاب و انتخاب‌شدن لازم بود خیلی شکل نگرفت، بنابراین با مرددین دائمی و مصمم‌های دائمی روبه‌رو بودیم؛ یعنی افرادی که تصمیم نداشتند رأی دهند، افرادی که می‌خواستند رأی دهند و افرادی که مردد بودند و تقریبا این روند هم  جز درصدی ناچیز تغییر نمی‌کرد. این فضا قابلیت تحلیل داشت و بسیاری از بزرگان هم این فضا را براساس نظرسنجی‌ها پیش‌بینی کردند که درست هم از آب درآمد.»

 

این جامعه‌شناس در ادامه و در نقد فضای شکل‌گرفته که به مراکز نظرسنجی حمله می‌شد و نتایج آنها را نظرسازی می‌دانست هم می‌گوید: «از آنجا که در این دوره نظرسنجی معیار عمل افراد شده بود، از این منظر بعضی شروع به نقد نظرسنجی‌ها کردند، درحالی‌که نظرسنجی‌ها روند را نشان می‌دهد. نظرسنجی‌ها ممکن است نتیجه کنش‌های ما را نشان دهد اما نشان‌دهنده راه نیست، نمی‌توان راه را از نتایج نظرسنجی به‌دست آورد.»

 توحیدلو درباره نقاط قوت این دوره نظرسنجی‌ها هم می‌گوید: «فکر می‌کنم یکی از نقاط قوت این انتخابات، انتشار این نظرسنجی‌ها بود؛ اینکه بالاخره نهادهای عمومی‌تری که نظرسنجی می‌کنند این جسارت را پیدا کردند که کارشان را به‌صورت عمومی و نه فقط برای نخبگان منتشر کنند و همین امر امکان رصد دقیق‌تر مردم از این نظرسنجی‌ها را فراهم می‌کند. مهم نیست که در زمان نظرسنجی چه بحث‌هایی شکل می‌گیرد و مهم آن است که این فرایندهای نظرسنجی و پیش‌بینی‌های علمی بتواند جای خود را باز کند و نهادهای مستقلی شکل بگیرد که امکان نظرسنجی درباره موضوع‌های مختلف مانند انتخابات و فراتر از انتخابات را داشته باشند. طبیعتا اگر ما گروه‌های مختلف داشته باشیم، می‌توانیم درباره مسائل متفاوتی نظرسنجی‌های گوناگونی داشته باشیم. همین انتخابات هم نشان داد کسانی که از نظرسنجی‌ها تحلیل درست داشته باشند، نداریم یا خیلی کم داریم.»
او ادامه می‌دهد: «نظرسنجی‌ها باید دقیق باشد و پرسشگر هم باید مشخص باشد تا تحلیلگر بتواند بر همین اساس تحلیل دقیقی ارائه دهد. اگر ما تحلیلگر دقیق و درست داشتیم، شاید کمتر این اختلاف‌ها پیش‌ می‌آمد و بهتر می‌توانستیم از این فضاها استفاده کنیم.»