از طالبان دیروز تا طالبان امروز

گروه سیاسی: نعمت احمدی، حقوق‌دان در روزنامه شرق نوشت: ‌اوضاع مرزهای شرقی ایران ابری و خاکستری است، افغانستان می‌رود دوباره در هزارتوی تاریخ گم شود؛ این را افرادی که از نظر کاری به نیروی کار برادران و خواهران افغان نیاز دارند، بهتر از هر سیاست‎‌مداری حس می‌کنند. اگر افغانستان آرام باشد نیروی کار افغان کمتر […]

گروه سیاسی: نعمت احمدی، حقوق‌دان در روزنامه شرق نوشت: ‌اوضاع مرزهای شرقی ایران ابری و خاکستری است، افغانستان می‌رود دوباره در هزارتوی تاریخ گم شود؛ این را افرادی که از نظر کاری به نیروی کار برادران و خواهران افغان نیاز دارند، بهتر از هر سیاست‎‌مداری حس می‌کنند.
اگر افغانستان آرام باشد نیروی کار افغان کمتر پیدا می‌شود، خصوصا این سال‌ها که تورم افسارگسیخته و گرانی خورد و خوراک سفره کارگران فصلی و روزمزد را کوچک و کوچک‌تر کرده است. به قول یکی از کارگران افغان «دیگر حتی سیب‌زمینی و ماکارونی هم نمی‌شود خرید، چه برسد به روغن‌نباتی یا پیه و دنبه گوسفند، نان خالی هم که گران شد، اما اوضاع داخلی افغانستان که «به‌ هم فشرده» می‌شود، چاره‌ای جز فرار باقی نمی‌گذارد.
پاکستان که کار نیست، ایران که مجوز نمی‌دهد و باید از پلیس که هیچ، از سایه خودمان هم ترسید. نه می‌شود حساب بانکی باز کرد نه می‌شود سیم‌کارت تلفن خرید، نه اتوبوس و قطار سوار شد و همیشه باید زیر سایه ترس و وحشت زندگی کرد. ترکیه که اوضاع بهتر است و کمتر دچار ترس و وحشت هستیم، به شدت گرانی است، نه می‌شود از وسایل نقلیه استفاده کرد و نه از اتاقک‌هایی که صاحب‌کار ایرانی مجانی در اختیارمان می‌گذارد، خبری هست.
بخش عمده درآمد محدودی که در ترکیه به دست می‌آوریم صرف هزینه‌های جنبی می‌شود و چیزی که باقی می‌ماند، به اندازه‌ای نیست که روانه افغانستان و خانواده بکنیم. مسئله زبان هم گرفتاری دیگری است اما در ایران با همه عیب و ایرادات و اشکالات، هم‌زبانی و مهربانی مردم هست».موج کارگران افغانستانی با خانواده آنان سرازیر ایران شده است و اتفاقا کارگران پشتون‌زبان مشغول تسویه حساب با صاحب‌کاران خود هستند تا روانه افغانستان بشوند؛ به همین سادگی. گروه طالبان که از جمعیت پشتون افغانستان هستند، کم‌کم کل افغانستان را به گفته یکی از کارگران پشتون «بازپس» می‌گیرند و دمل دشمنی پشتون‌ها با هزاره‌ها، تاجیک‌ها و اُزبک‌ها دوباره سر باز خواهد کرد.

وقتی جنگ بین مجاهدین که سال‌ها با ارتش متجاوز سرخ جنگیده بودند، بعد از خروج نیروهای شوروی از افغانستان، ته‌مانده رمق کشور جنگ‌زده و اشغال‌شده افغانستان را گرفت، طرح و برنامه پاکستان و کمک مالی عربستان به نتیجه رسید و گروه سلفی و واپس‌گرایی که نام طالب را بر خود نهاده بودند، امارت اسلامی افغانستان را به ریاست ملامحمدعمر تشکیل دادند.فتح قندهار آغازی شد بر حرکت این گروه نوظهور و واگذاری هرات توسط اسماعیل‌خان به این گروه، فتح کابل را هموار کرد و شهرهای افغانستان یکی بعد از دیگری به‎‌دست این گروه فتح شد. شهادت دیپلمات‌های ایرانی در مزارشریف اوج دشمنی آنان با ایران و ایرانیان و مذهب تشیع بود.

الگوی اولیه حکومت اسلامی مورد نظر ملامحمدعمر در سرتاسر افغانستان با زور اعمال و اجرا شد. مردان باید ریش بلند داشته باشند، لباس محلی به عنوان لباس رسمی پذیرفته شد، نماز جماعت اجباری شد، رادیو و تلویزیون، ماهواره و وسایل موسیقی همه وسایل شیطانی محسوب شدند، نقاشی و عکاسی موجودات زنده ممنوع شد تا جایی که هنوز هم عکس ملامحمدعمر به‌صورت رسمی انتشار پیدا نکرده است.دختران و زنان حق کار و تحصیل نداشته و اجازه خروج از منزل را به‌تنهایی ندارند، آرایش برای زنان خارج از خانه ممنوع و حرکت در خیابان بدون همراهی مرد محرم ممنوع شد. مالیات اسلامی زکات برقرار شد، پیروان دیگر مذاهب مانند شیعیان و اسماعیلیان حق برگزاری مراسمات مذهبی را ندارند.

اکثر تحلیلگران بر این باورند که ضعف دولت‌های جهادی و به‌حاشیه‌راندن پشتون‌ها از حکومت زمینه‌ساز رشد طالبان پشتون شد، بیانیه اولیه گروه طالبان به این شرح که «… ما محصلین و طالبان مدارس دینی هستیم که برای ازبین‌بردن گروه‌ها و دسته‌جات مسلح محلی و برقراری امنیت راه‌های تجارت قیام کرده‌ایم…» گویاترین بیانیه‌ای بود که اهداف اولیه این گروه را نشان می‌داد. ملامحمدعمر اولین رئیس گروه طالبان از مهر ماه سال ۱۳۷۵ که کابل را فتح کردند، است که تا پایان عمر این دولت پس از سقوط حکومت طالبان و فرار به پاکستان بر این کشور حکومت راند.
در زمانه حکومت طالبان بر افغانستان گروه‌های به اصطلاح جهادی، خصوصا اعراب، از اطراف و اکناف به افغانستان کوچیدند و در پناه حمایت طالبان گروه متعصب و خشن القاعده به رهبری اسامه بن‌لادن که با دامادی ملامحمدعمر مشروعیت هم پیدا کرده بود، با دلارهایی که این ثروتمند عربستانی در اختیار داشت، به کادرسازی محرمانه خود مشغول شد.بستر مناسبی که افکار واپس‌گرای بن‌لادن در افغانستان پیدا کرد باعث تشکیل هسته‌های ترور در سرتاسر جهان شد؛ تا جایی که در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ سلسله‌ای از حملات انتحاری توسط گروه تروریستی القاعده در خاک آمریکا به وقوع پیوست.

در این واقعه ۱۹ نفر از عناصر القاعده، چهار هواپیمای مسافربری را در آسمان ربودند و دو تا از این هواپیماها که هدایت آنها به دست تروریست‌ها افتاده بود، به فاصله زمانی کوتاه به برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک کوبیدند که همه مسافران هواپیماها به اضافه نزدیک به سه هزار نفر از مردم عادی که در ساعات اولیه صبح مشغول کار بودند، کشته شدند و ظرف کمتر از دو ساعت دو برج سر به فلک کشیده تجارت جهانی که سمبل و نهاد سرمایه‌داری آمریکایی بود، در قلب نیویورک ویران شدند.بیشتر کشته‌شدگان آمریکایی بودند اما در بین آنان ملیت‌های مختلفی هم حضور داشتند که از ۹۰ کشور در جمع کشته‌شدگان بودند، تعداد مجروحان واقعه نیز بیش از ۲۵ هزار نفر بود. واکنش سریع آمریکا به این حادثه هولناک که تلفات آن در داخل آمریکا در طول تاریخ این کشور بی‌سابقه بود، شروع جنگ به اصطلاح با تروریسم بود که با حمله به افغانستان و ساقط‌کردن گروه طالبان به بهانه پناه‌دادن به گروه تروریستی القاعده شروع شد.

بعضی از تحلیل‌گران حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ را برابر با حمله ژاپن به بندر پرل‌هاربر که تاریخ آمریکا و ژاپن را تغییر داد، می‌دانند که پیامدهای مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی و نظامی برای کشور آمریکا و کل جامعه جهانی داشت. سقوط طالبان توسط مردم افغانستان نبود، بلکه با حمله آمریکا به قصد ساقط‌کردن طالبان صورت گرفت.آمریکا مانند شوروی دوباره کشور افغانستان را اشغال کرد، اما به شیوه خود دولتی در این کشور سر کار آورد که با تأسف نتوانستند جامعه بحران‌زده افغانستان را سروسامان بدهند. هزینه بالای نگهداری نیروها در افغانستان توسط آمریکا و تغییراتی که در جامعه جهانی از باب منافع آمریکا در خارج از مرزها صورت گرفت، آمریکاییان حضور خود را در منطقه با توجه به هزینه بالای آن مقرون‌به‌صرفه ندانستند و دنبال خروج از افغانستان بودند.از طرفی شرایط منطقه‌ای به کلی دگرگون شده است. روزگاری نفت منطقه خاورمیانه در معادلات جهانی نقش‌آفرین بود، امروزه وضع انرژی جهانی تغییر کرده است. آمریکای واردکننده انرژی به صادرکننده آن تبدیل شده است و انگیزه‌ای برای ماندن در خاورمیانه ندارد. دولت اوباما از عراق خارج شد و زنگ خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را دونالد ترامپ به صدا درآورد و در دولت جو بایدن به نتیجه نهایی خود نزدیک می‌شود. تاریخ خروج نهایی نیروهای آمریکایی از افغانستان با ظرافت انتخاب شده است.

اما در ۲۰ سالی که از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ می‌گذرد، با تأسف دولتمردان افغانستانی نتوانستند شرایط کشورشان را به نفع مردم افغانستان تغییر دهند و فساد گسترده در بین دولتمردان اجازه نداد کمک‌های جهانی در زیرساخت‌های افغانستان هزینه شود یا کادرسازی نیروهای ملی در افغانستان صورت گیرد تا اداره کشور افغانستان دوباره به دست طالبان نیفتد. آمریکا نیز موقعیت افعانستان را به خوبی رصد نکرد و جایگاه طالبان را به باور نگارنده به غلط در افغانستان مورد بررسی قرار دادند و در چند سال گذشته با نیروهای طالبان مذاکره کردند.باید پذیرفت طالبان امروز طالبان دیروز نیستند و برخلاف باوری که با تأسف در ایران هم هوادار دارد، طالبان امروزی خطرناک‌تر از طالبان دیروز است؛ رهبران فعلی طالبان با همان ایدئولوژی واپس‌گرای سابق اما رخت و لباس نو پوشیده بر تن رهبران خود با آمریکا به مذاکره نشستند و این یعنی کسب مشروعیت جهانی از قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی. فراموش نکنیم در اولین ماه‌های حضور طالبان در افغانستان بعد از سقوط کابل و همراه با سقوط مزارشریف دیپلمات‌های ایرانی سر بریده شدند، فراموش نکنیم در آن سال‌ها چه جنایاتی تحت عنوان دین به‌دست این گروه در افغانستان نسبت به شیعیان و تاجیک‌ها و فارسی‌زبانان صورت گرفت.

اگر طالبان دیروز مشروعیت خود را از دولت‌های عربی خصوصا عربستان و امارات و دولت پاکستان می‌گرفتند، طالبان امروزی با همان ایدئولوژی توسط قدرت‌های بزرگ جهانی به رسمیت شناخته شده‌اند. طالبان امروز به مراتب خطرناک‌تر از طالبان دیروز است، این مهم را می‌توان از کوچ دسته‌جمعی هزاره‌ها و تاجیک‌ها به همراه خانواده به داخل ایران بعینه دید. شاید در ظاهر طالبان امروزی نونواتر از دیروزیان باشند، اما اساسا از نظر ایدئولوژیک با ایران امروز در تضاد کامل هستند و نگرش فرهنگی و حتی ملی طالبان در تضاد فراگیر با ایران و هویت ایران.
طالبان در حالی دوباره قدرت را در افغانستان به دست خواهند گرفت که در آمریکا و غرب، فضایی به وجود آمده است که این گروه مشروعیت قانونی دارد. آمریکا تا ۱۱ سپتامبر به‌طورکامل از افغانستان خارج خواهد شد و اگر نیروهایی در افغانستان مانده باشند عمدتا مسئول حفظ امنیت دیپلمات‌های غربی و آمریکایی خواهند بود. هم‌اکنون بیش از نیمی از خاک افغانستان توسط طالبان اشغال شده است و حضور محمد اشرف غنی و عبداله عبداله در واشنگتن هم نتوانست مانع از گسترش حوزه نفوذ طالبان در افغانستان بشود.تأسف‌بار اینکه گروهی از تحلیل‌گران، طالبان امروزی را برخواسته از مردم افغانستان می‌دانند، غافل از اینکه تفکر این گروه به ظاهر جدید با گروه سابق هیچ فرق و تفاوتی پیدا نکرده است. دیرزمانی را پیش‌رو خواهیم داشت که دوباره کاخ ریاست‌جمهوری افغانستان به محل امارت امیر طالبان تبدیل خواهد شد.
طالبانی که در تاریخی نه‌چندان دور خبرنگار و دیپلمات‌های ما را به رگبار بستند. کاش تحلیل‌گرانی که به کانون قدرت نزدیک‌تر هستند، باور کنند طالبان دیروز و امروز تفاوتی ندارند، اما یک فرق اساسی پیدا کردند؛ جامعه جهانی خصوصا آمریکا از سر ناچاری با این گروه مصالحه کردند؛ مصالحه‌ای که بازنده آن منطقه خاورمیانه است.