جزئیات قتل‌عام خانواده خوزستانی به‌دست داماد

گروه جامعه:روزنامه همشهری نوشت: «از وقتی خواهرم طلاق غیابی گرفت، تهدیدهای شوهرش شروع شد. دعوا می‌کرد و می‌گفت شما را می‌کشم. او پسرعمه‌مان بود و پدرم به‌خاطر عمه‌ام تحمل می‌کرد و می‌گفت همه‌‌چیز دست خداست تا اینکه…» این بخشی از صحبت‌های دختر بزرگ خانواده رحمانی است؛ خانواده‌ای که اهالی شهر گتوند در استان خوزستان جز […]

گروه جامعه:روزنامه همشهری نوشت: «از وقتی خواهرم طلاق غیابی گرفت، تهدیدهای شوهرش شروع شد. دعوا می‌کرد و می‌گفت شما را می‌کشم. او پسرعمه‌مان بود و پدرم به‌خاطر عمه‌ام تحمل می‌کرد و می‌گفت همه‌‌چیز دست خداست تا اینکه…»
این بخشی از صحبت‌های دختر بزرگ خانواده رحمانی است؛ خانواده‌ای که اهالی شهر گتوند در استان خوزستان جز خوبی چیزی از آنها ندیده بودند، اما اتفاقی که چند روز قبل برایشان رخ داد، بسیاری از مردم شهر را شوکه کرد؛ اتفاقی که داماد خانواده رقم زد و با کشتن ۴عضو خانواده رحمانی، داغ بزرگی بر دل بازماندگان گذاشت.
 حدود ساعت ۳:۴۵ بامداد ۱۵تیرماه بود که روزگار برای خانواده رحمانی تیره و تار شد. آن شب داماد جوان خانواده آمده بود تا تهدید‌هایی را که همه این ماه‌ها به زبان آورده بود، عملی کند. خانواده رحمانی در خواب بودند که زنگ خانه‌شان به صدا درآمد و وقتی در را باز کردند، قیامت شد. مرد عصبانی که کلاشنیکف به‌دست داشت، آنها را به رگبار بست و پس از قتل ۴عضو این خانواده و زخمی‌کردن یکی از همسایه‌ها، پا به فرار گذاشت.
همه این اتفاقات تنها در چند دقیقه رخ داد اما همین چند دقیقه کافی بود تا مسیر زندگی برای بازماندگان این خانواده برای همیشه تغییر کند. تنها چند ساعت پس از این حادثه هولناک، پلیس توانست داماد جنایتکار را که در حال فرار بود، دستگیر کند و با دستگیری او معلوم شد که این جنایت هولناک بر سر اختلافات خانوادگی رخ داده است.
حالا چند روز از حادثه می‌گذرد اما هیچ‌یک از بازماندگان خانواده رحمانی نای حرف‌زدن ندارد. دختر بزرگ خانواده آنقدر گریه و شیون کرده که صدایش گرفته و دیگر اشکی برای ریختن ندارد. با همان صدای گرفته می‌گوید: «آخرش کار خودش را کرد. تهدید کرده بود که برادرتان را می‌کشم اما هم او را کشت و هم پدر و مادرم و خواهرم را.»
اما ماجرا از کجا شروع شد؟ دختر بزرگ خانواده رحمانی می‌‌گوید: «چند سال پیش بود که عمه‌ام نزد پدرم آمد و خواهر‌ کوچکم را برای پسرش خواستگاری کرد. عمه‌ام زندگی خوبی نداشت و می‌گفت که اگر پسرش با خواهر من ازدواج کند، خودش هم نزد آنها می‌رود و آخر عمری با آنها زندگی می‌کند. پدرم به‌خاطر عمه‌ام با این وصلت موافقت کرد و البته آن روزها، پسرعمه‌ام درنظر ما پسری خوب و اهل کار بود. این بود که خواهرم با او ازدواج کرد اما حالا فهمیده‌ام که همه ما اشتباه می‌‌کردیم. ما او را نشناخته بودیم.»
پسرعمه و دختردایی به عقد هم درآمدند و مدتی بعد زندگی مشترکشان شروع شد. مرد جوان کارگری می‌کرد تا خرج زندگی‌اش را تامین کند و اگرچه در سال‌های نخست به‌نظر می‌رسید که آنها زندگی خوبی دارند، اما همه اینها آرامش پیش از توفان بود.
دختر بزرگ خانواده رحمانی می‌گوید: «اختلافات خواهرم و شوهرش از چند سال پیش اوج گرفت. با اینکه آنها یک فرزند خردسال داشتند، اما پسرعمه‌ام مدام خواهرم را اذیت می‌کرد و او را کتک می‌زد و خواهرم این اواخر حتی یک روز خوش هم ندیده بود. تا جایی که باعث شد به فکر جدایی بیفتد. حتی گفت مهریه هم نمی‌خواهد اما شوهرش قصد نداشت او را طلاق بدهد.»
بدرفتاری‌های داماد خانواده کار را به جایی رساند که دختر خانواده رحمانی چندین‌بار به حالت قهر به خانه پدرش رفت. پدرش که شرایط سخت دخترش را می‌دید، برای گرفتن طلاق به تکاپو افتاد اما داماد خانواده مدام آنها را تهدید می‌کرد که اگر همسرش به خانه برنگردد، دست به جنایت می‌زند. «ما ۳خواهر و یک برادر بودیم. برادرم علی مجرد بود و با پدرم در مغازه کار می‌کرد. پسرعمه‌ام تهدید کرده بود که اگر خواهرم به زندگی با او ادامه ندهد، برادرم علی را به قتل می‌رساند و داغش را بر دلمان می‌گذارد.
در این سال‌ها او مدام درگیری راه‌ می‌‌انداخت. حتی یک‌بار برای ترساندن ما ماشین پدرم را آتش‌ زد. از او شکایت کردیم و به‌خاطر کارهایی که کرده بود، چند پرونده قضایی تشکیل شد. همه این پرونده‌ها در دادگاه و پاسگاه هست و آخرش هم به‌خاطر همین شرارت‌های پسرعمه‌ام بود که دادگاه متقاعد شد رأی به طلاق غیابی بدهد. پدرم برای اینکه خواهرم را از این زندگی نجات بدهد، وکیل گرفت و در نهایت خواهرم موفق به جدایی از شوهرش شد. پس از آن اما هر چه تلاش کرد که دخترش را نزد خودش بیاورد، شوهرش مخالفت می‌کرد و اجازه نمی‌داد که فرزندشان نزد مادرش برود.»
با وجود اینکه دختر خانواده رحمانی از شوهرش طلاق گرفته بود، اما تهدیدهای مرد جوان تمامی نداشت. «پسرعمه‌ام مدام دعوا می‌کرد و می‌گفت شما را می‌کشم. پسرعمه‌مان بود و پدرم به‌خاطر عمه‌ام تحمل می‌کرد و می‌گفت همه‌‌چیز دست خداست تا اینکه آن شب به خانه پدرم رفت و همه آنها را به قتل رساند. شب حادثه پدر و مادرم به همراه برادرم و خواهرم در خانه بودند که او به آنجا رفت و دعوا راه انداخت و بعد هم شروع به تیراندازی کرد.
من و خواهر کوچکم، ‌خانه خودمان بودیم. وقتی خبر را شنیدیم و به خانه پدرم رفتیم، همه جا خون بود. روی فرش‌‌ها به رنگ قرمز درآمده بود. جنازه پدر و مادرم و خواهرم در هال بود و جنازه برادرم داخل اتاق خواب. قاتل بعد از کشتن پدر و مادر و خواهرم، بی‌خیال نشده بود و به داخل اتاق خواب رفته بود و گلوله‌های آخر را به برادرم شلیک کرده بودم. هیچ‌کس نمی‌تواند حال مرا درک کند.
خودم جنازه‌های عزیزانم را که به‌صورت روی زمین افتاده بودند، برگرداندم و بلند کردم که به داخل آمبولانس ببرند. هیچ‌کس نمی‌داند که من و خواهر دیگرم چه زجری می‌کشیم. حالا تنها چیزی که می‌‌خواهیم اعدام قاتل است. تنها چیزی که انتظار داریم، رسیدگی سریع و جدی به این پرونده است تا هر چه زودتر شاهد اعدام قاتلی باشیم که خانواده‌مان را از ما گرفت.»
با دستگیری عامل این جنایت هولناک و کشف یک قبضه کلاشنیکف و ۱۳‌عدد تیر جنگی در ماشین او، رسیدگی به این پرونده در مرجع قضایی ادامه دارد.