دیدار اتفاقی مالباخته و متهم در حیاط دادسرا
گروه جامعه: روزنامه همشهری نوشت: سرکرده باند مأموران قلابی وقتی برای پیگیری پرونده قبلی خود به دادسرای ویژه سرقت رفته بود، فکرش را نمیکرد که یکی از طعمههایش در حیاط دادسرا او را شناسایی کند. مدتی قبل ۳مرد در پوشش مأمور وارد خانهای در شمال تهران شدند و دست به سرقتی میلیونی زدند. مالباخته میگفت: […]
گروه جامعه: روزنامه همشهری نوشت: سرکرده باند مأموران قلابی وقتی برای پیگیری پرونده قبلی خود به دادسرای ویژه سرقت رفته بود، فکرش را نمیکرد که یکی از طعمههایش در حیاط دادسرا او را شناسایی کند.
مدتی قبل ۳مرد در پوشش مأمور وارد خانهای در شمال تهران شدند و دست به سرقتی میلیونی زدند. مالباخته میگفت: آن شب من و همسرم میهمان داشتیم و سرگرم صرف شام بودیم که زنگ آپارتمان به صدا درآمد. از پشت در شنیدم که مردی میگفت مدیر ساختمان است و در را باز کردم اما ناگهان با ۳مرد مواجه شدم.
آنها تجهیزات نظامی مانند شوکر، بیسیم، دستبند و… همراه داشتند و خودشان را مأمور مبارزه با موادمخدر معرفی کردند. آنها گفتند که گزارش شده در خانه ما مواد جاسازی شده و من در زمینه خرید و فروش موادمخدر فعالیت دارم. هرچه گفتم اشتباه شده، قبول نکردند و برگهای به ما نشان دادند و گفتند که حکم بازرسی است. آنها شروع به جستوجو در خانه ما کردند و بعد با تهدید ما و مهمانها همه طلاها و جواهرات به همراه گوشیهای موبایل ما را سرقت کرده و گریختند.
با مطرح شدن این شکایت، گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای وِیژه سرقت تحقیقات برای شناسایی و بازداشت مأموران قلابی را آغاز کردند. آنها در بازبینی دوربینهای مداربسته، تصاویر مأموران قلابی را بهدست آوردند ولی متهمان ماسک بهصورت داشتند و به درستی قابل شناسایی نبودند.
درحالیکه تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، چند روز پیش زوج مالباخته راهی دادسرای ویژه سرقت شدند تا ببینند آیا سرنخی از دزدان بهدست آمده یا نه. آنها پس از پیگیری پرونده وقتی متوجه شدند که هنوز سرنخی از سارقان بهدست نیامده قصد ترک ساختمان دادسرای ویژه سرقت را داشتند که در حیاط دادسرا چشمشان به مردی جوان افتاد. او ماسکش را پایین داده و سرگرم صحبت با مرد دیگری بود.
او شبیه یکی از مأموران قلابی بود و زوج مالباخته وقتی بیشتر دقت کردند مطمئن شدند که وی یکی از همان سارقان است. در این شرایط مرد جوان در حیاط ایستاد تا متهم را زیرنظر بگیرد و همسرش نزد مأموران حراست دادسرا رفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. پس از دقایقی مأموران با دستور بازپرس، متهم را در حیاط دستگیر کردند
اما او با داد و فریاد میگفت که اشتباهی دستگیر شده و یک روحانی است! مرد جوان مدعی بود که برای پیگیری پرونده دوستش به دادسرا آمده است اما زمان زیادی طول نکشید که با انجام تحقیقات دلیل حضور وی در دادسرا مشخص و معلوم شد که وی روحانی نیست.
در ادامه بررسیها مشخص شد که این مرد مظنون یک پرونده آدمربایی بوده و آن روز برای آزاد کردن فیش حقوقی و مدارک پدرش که در دادسرا ضامن او شده بود، به آنجا آمده اما از بخت بدش، زوج جوان نیز آن روز به دادسرا آمده و وی را شناسایی کرده بودند. متهم که چارهای جز بیان حقیقت نداشت در ادامه اعتراف کرد که با همدستی ۲نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده و در نقش مأمور به خانه زوج جوان هجوم برده و نقشه سرقت را اجرا کرده بودند.
این تنها سرقت متهم بازداشت شده نبود چرا که وی به سرقت لوازم صوتی و تصویری نیز اقرار کرد. متهم گفت: چند روز قبل از تشکیل باند سرقت، فکری به سرم زد. به یک مغازه صوتی و تصویری زنگ زدم و از آنها خواستم باند و وسایل صوتی به یک خیریه در تهران بفرستند. از سوی دیگر با خیریه نیز هماهنگ کردم تا در نقش خواننده برای افرادی که تحت پوشش خیریه بودند برنامه شاد و مفرح اجرا کنم.
خیریه هم استقبال کرد و روز حادثه مغازه صوتی و تصویری، لوازم را که حدود ۳۰میلیون تومان ارزش داشت به آدرس خیریه فرستاد. اما پس از اجرای برنامه، خودروی وانتی اجاره کرده و تمام لوازم اجارهای را با خودم بردم و فروختم.
وی ادامه داد: بعد از این سرقت بود که با همدستی دوستانم در نقش مأمور وارد خانه زن و شوهر شدیم و پس از سرقت، طلاها و اموال دیگر را فروختیم و بین خودمان تقسیم کردیم.
متهم بازداشت شده و هماکنون تحقیقات برای بازداشت همدستان وی و کشف دیگر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.
مدتی قبل ۳مرد در پوشش مأمور وارد خانهای در شمال تهران شدند و دست به سرقتی میلیونی زدند. مالباخته میگفت: آن شب من و همسرم میهمان داشتیم و سرگرم صرف شام بودیم که زنگ آپارتمان به صدا درآمد. از پشت در شنیدم که مردی میگفت مدیر ساختمان است و در را باز کردم اما ناگهان با ۳مرد مواجه شدم.
آنها تجهیزات نظامی مانند شوکر، بیسیم، دستبند و… همراه داشتند و خودشان را مأمور مبارزه با موادمخدر معرفی کردند. آنها گفتند که گزارش شده در خانه ما مواد جاسازی شده و من در زمینه خرید و فروش موادمخدر فعالیت دارم. هرچه گفتم اشتباه شده، قبول نکردند و برگهای به ما نشان دادند و گفتند که حکم بازرسی است. آنها شروع به جستوجو در خانه ما کردند و بعد با تهدید ما و مهمانها همه طلاها و جواهرات به همراه گوشیهای موبایل ما را سرقت کرده و گریختند.
با مطرح شدن این شکایت، گروهی از مأموران پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس شعبه هشتم دادسرای وِیژه سرقت تحقیقات برای شناسایی و بازداشت مأموران قلابی را آغاز کردند. آنها در بازبینی دوربینهای مداربسته، تصاویر مأموران قلابی را بهدست آوردند ولی متهمان ماسک بهصورت داشتند و به درستی قابل شناسایی نبودند.
درحالیکه تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، چند روز پیش زوج مالباخته راهی دادسرای ویژه سرقت شدند تا ببینند آیا سرنخی از دزدان بهدست آمده یا نه. آنها پس از پیگیری پرونده وقتی متوجه شدند که هنوز سرنخی از سارقان بهدست نیامده قصد ترک ساختمان دادسرای ویژه سرقت را داشتند که در حیاط دادسرا چشمشان به مردی جوان افتاد. او ماسکش را پایین داده و سرگرم صحبت با مرد دیگری بود.
او شبیه یکی از مأموران قلابی بود و زوج مالباخته وقتی بیشتر دقت کردند مطمئن شدند که وی یکی از همان سارقان است. در این شرایط مرد جوان در حیاط ایستاد تا متهم را زیرنظر بگیرد و همسرش نزد مأموران حراست دادسرا رفت و موضوع را به آنها اطلاع داد. پس از دقایقی مأموران با دستور بازپرس، متهم را در حیاط دستگیر کردند
اما او با داد و فریاد میگفت که اشتباهی دستگیر شده و یک روحانی است! مرد جوان مدعی بود که برای پیگیری پرونده دوستش به دادسرا آمده است اما زمان زیادی طول نکشید که با انجام تحقیقات دلیل حضور وی در دادسرا مشخص و معلوم شد که وی روحانی نیست.
در ادامه بررسیها مشخص شد که این مرد مظنون یک پرونده آدمربایی بوده و آن روز برای آزاد کردن فیش حقوقی و مدارک پدرش که در دادسرا ضامن او شده بود، به آنجا آمده اما از بخت بدش، زوج جوان نیز آن روز به دادسرا آمده و وی را شناسایی کرده بودند. متهم که چارهای جز بیان حقیقت نداشت در ادامه اعتراف کرد که با همدستی ۲نفر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده و در نقش مأمور به خانه زوج جوان هجوم برده و نقشه سرقت را اجرا کرده بودند.
این تنها سرقت متهم بازداشت شده نبود چرا که وی به سرقت لوازم صوتی و تصویری نیز اقرار کرد. متهم گفت: چند روز قبل از تشکیل باند سرقت، فکری به سرم زد. به یک مغازه صوتی و تصویری زنگ زدم و از آنها خواستم باند و وسایل صوتی به یک خیریه در تهران بفرستند. از سوی دیگر با خیریه نیز هماهنگ کردم تا در نقش خواننده برای افرادی که تحت پوشش خیریه بودند برنامه شاد و مفرح اجرا کنم.
خیریه هم استقبال کرد و روز حادثه مغازه صوتی و تصویری، لوازم را که حدود ۳۰میلیون تومان ارزش داشت به آدرس خیریه فرستاد. اما پس از اجرای برنامه، خودروی وانتی اجاره کرده و تمام لوازم اجارهای را با خودم بردم و فروختم.
وی ادامه داد: بعد از این سرقت بود که با همدستی دوستانم در نقش مأمور وارد خانه زن و شوهر شدیم و پس از سرقت، طلاها و اموال دیگر را فروختیم و بین خودمان تقسیم کردیم.
متهم بازداشت شده و هماکنون تحقیقات برای بازداشت همدستان وی و کشف دیگر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰