چرا یک قاضی برلینی در اینجا پیدا نمیشود؟
علیرضا رئیسزاده «فریدریش» پادشاه المان در قرن ۱۸می خواست به سبک کاخ «ورسای» فرانسه بنایی باشکوه بسازد اما در محل آن آسیابی بود که صاحبش هرگز راضی به واگذاری نبود، پادشاه شخصا نزدش رفت و باتهدید گفت من پادشاه کشورم دستور میدهم که آن را از تو بستانند. آسیابان با خونسردی گفت: «نمیتوانی، مادامی که […]
علیرضا رئیسزاده
«فریدریش» پادشاه المان در قرن ۱۸می خواست به سبک کاخ «ورسای» فرانسه بنایی باشکوه بسازد اما در محل آن آسیابی بود که صاحبش هرگز راضی به واگذاری نبود، پادشاه شخصا نزدش رفت و باتهدید گفت من پادشاه کشورم دستور میدهم که آن را از تو بستانند. آسیابان با خونسردی گفت: «نمیتوانی، مادامی که در برلین قاضی وجود دارد.»
پادشاه به یاد نصایح «ولتر» مشاورش افتاد که گفته بود: «هر چه را میخواهی، ابزار خود کن اما دستگاه عدالت را مستقل بگذار تا مردم بدانجا پناه ببرند، وای از آن روزی که مردم از سیستم قضایی نا امید شوند، آن وقت است که مردم به بیگانه پناه خواهند برد.» به قولی«حکومت کالسروهه» (مرکز قضایی آلمان) چنان سیستم مستقل مقتدری دارد که کسی زورش به اخراج یک پناهنده هم نمیرسد، دولتمردان میدانند این دستگاه هوشیار عدالت بنیان شوخی بردار نیست. البته این سخنان به هیچ وجه نافی و ناهی زحمات قضات شریف و داد گستری که در طول قرون متمادی برای برقراری عدالت در این بر و بوم از هیچ کوششی فرو گذاری نکردند، نیست.
نوشیروان دادگر را وقتی از کجی دیوار کاخ پرسیدند (پیر زنی حاضر نشد خانه در مسیر کاخ کسرا را بفروشد) گفت: «کجی این دیوار گواه راستی ماست» اما در خوزستان وقتی مردمان مظلومی در پهنه هور که هویت و هسیتی شان بدان وابسته است، سکانداران وزارت نیرو و نفت و.. . بی هیچ واهمه و باز خواستی با بیکفایتی و بخاطر منافع استانشان بدون در نظر گرفتن پیامدهای زیانبار کار، زندگی مردم را تباه میکنند دادستانهای محترم به عنوان مدعیالعموم دقیقا در کجای این ماجرا ایستادهاند؟
میدانند اجرای این طرح با این پارامترها زیست بوم منطقه را نابود میکند و چون میدانند اعتراض، شکایت و دادخواهی این مردم به جایی نمیرسد آسوده دست به چنین کار هولناکی میزنند و زشتترآنکه برای توجیه کار نادرست و ویرانگر خود و فرار از پاسخگویی، با پروپاگاندایی قوی آن را به امنیت ملی کشور گره میزنند. دادستان محترم در این حوالی کیست؟
میگویند آب را برای شرب انتقال میدهیم (بر خلاف تمامی پروتکلهای زیستی) چطور آب خوزستان صدها مایل دورتر میتواند انتقال پیدا کند اما خود در کنار بزرگترین سدهای کشور، تشنه لب است و اسیر آب؟ کسی میتواند دقیقا مفهوم عدالت و داد گری را توضیح دهد و این پارادوکسها را حل کند؟ اگر اینها جرمی محرز، تبعیضی آشکار و درجهبندی شهروندان نیست پس چه تعریفی دارد؟ این فضاحت مایه شرمساری نیست؟ دشمنان امنیت ایران نه خوزستانیها، همانهایی هستند که به ناحق کارون و مارون خروشان و کرخه تمدن ساز ایران زمین را از صفحه روزگار محو کردند و یکی از بزرگترین وبا شکوهترین تالابهای دنیا -هورالهویزه -را خشکاندهاند!
کارشناسان مستاصل با کدام زبان و به چه شکلی به دولتمردان بفهمانند که در اینجا رندگی تباه، جلگه ویران و هور گور و مردمش درحال کوچند! در کجای گیتی با زیست بومشان چنین میکنند؟ اگر دادگری در این مملکت باشد فقط و فقط بخاطر فاجعه «سد گتوند» مسئولین وزارت نیرو از صدر تا ذیل باید زندانی و محاکمه میشدند! کجای دنیا سد را بر خلاف نظرتمامی کارشناسان روی کوه نمک میسازند و کشاورزی و آب استانی را ویران میکنند؟ سد ساز هلندی گفت: شما در “گنوند” هزاران میلیارد پول را یک جا دفن کردید. این جنایت در حق منافع ملی نیست؟
اگر دستگاه قضا و قضات محترم در حوزه محیط ریست قاطعانه عمل میکردند موضوع خوزستان بدین جا میرسید؟ مدیران، خاصه در وزارت نیرو چه جرم دیگری در حق مردم و محیط ریست باید مرتکب شوند تا دادستان محترم علیه آنها اعلام جرم کند؟ مدیرانی که به جای آنکه به دست عدالت سپرده شوند و در برابر قاضی دادگر بر خود بلرزند، چرا بر مسند کارند و طلبکار؟ قاضی امیدپرور مردم پناه کجاست؟ ما باور داریم این مسائل را میتوان حل کرد و زخمیهای عمیق را علاج، مشروط برآنکه دستگاه قضا و قُضات دادگستر با استقلال تمام در پیشگاه خداوند بدون هیچ ملاحظهای وارد ماجرا شوند و تیغ بران عدالت را از بهر دادگری از غلافش بیرون کشند پرچم دادگستری را بر فراز رود و هور خشکیده بگستراند و با وندالیسمهای وطنی و ناقضان قوانین برخوردی در خور کند.
مسببان را به دست عدالت بسپارند تا شادی، امید و زندگی را دوباره به این مردم نا امید برگردد. این ستمی بزرگ و گناهی نابخشودنی ست که مردم را از دستگاه قضا و عدالت کشور نا امیدسازیم. مردم خوزستان برای حفظ این کهن سرزمین جان دادند و سپر بلا گشتند، سزاوار چنین رفتاری نیستند. دور از انصاف و انسانیت، اخلاق و آیین ایرانی ماست. هیچ توسعهای نباید به قیمت نابودی دیگر منطقهای از ایران رخ دهد. هیچ پیشرفتی پایدار نخواهد ماند مگر در سایه عدالت و وجدان. فرجام آنکه، خوزستان خسته است از شعارها و وعدههای پوچ بیحاصل دولت مردان، عمل صادقانه و دادگری قاطعانه را میخواهد.
«فریدریش» پادشاه المان در قرن ۱۸می خواست به سبک کاخ «ورسای» فرانسه بنایی باشکوه بسازد اما در محل آن آسیابی بود که صاحبش هرگز راضی به واگذاری نبود، پادشاه شخصا نزدش رفت و باتهدید گفت من پادشاه کشورم دستور میدهم که آن را از تو بستانند. آسیابان با خونسردی گفت: «نمیتوانی، مادامی که در برلین قاضی وجود دارد.»
پادشاه به یاد نصایح «ولتر» مشاورش افتاد که گفته بود: «هر چه را میخواهی، ابزار خود کن اما دستگاه عدالت را مستقل بگذار تا مردم بدانجا پناه ببرند، وای از آن روزی که مردم از سیستم قضایی نا امید شوند، آن وقت است که مردم به بیگانه پناه خواهند برد.» به قولی«حکومت کالسروهه» (مرکز قضایی آلمان) چنان سیستم مستقل مقتدری دارد که کسی زورش به اخراج یک پناهنده هم نمیرسد، دولتمردان میدانند این دستگاه هوشیار عدالت بنیان شوخی بردار نیست. البته این سخنان به هیچ وجه نافی و ناهی زحمات قضات شریف و داد گستری که در طول قرون متمادی برای برقراری عدالت در این بر و بوم از هیچ کوششی فرو گذاری نکردند، نیست.
نوشیروان دادگر را وقتی از کجی دیوار کاخ پرسیدند (پیر زنی حاضر نشد خانه در مسیر کاخ کسرا را بفروشد) گفت: «کجی این دیوار گواه راستی ماست» اما در خوزستان وقتی مردمان مظلومی در پهنه هور که هویت و هسیتی شان بدان وابسته است، سکانداران وزارت نیرو و نفت و.. . بی هیچ واهمه و باز خواستی با بیکفایتی و بخاطر منافع استانشان بدون در نظر گرفتن پیامدهای زیانبار کار، زندگی مردم را تباه میکنند دادستانهای محترم به عنوان مدعیالعموم دقیقا در کجای این ماجرا ایستادهاند؟
میدانند اجرای این طرح با این پارامترها زیست بوم منطقه را نابود میکند و چون میدانند اعتراض، شکایت و دادخواهی این مردم به جایی نمیرسد آسوده دست به چنین کار هولناکی میزنند و زشتترآنکه برای توجیه کار نادرست و ویرانگر خود و فرار از پاسخگویی، با پروپاگاندایی قوی آن را به امنیت ملی کشور گره میزنند. دادستان محترم در این حوالی کیست؟
میگویند آب را برای شرب انتقال میدهیم (بر خلاف تمامی پروتکلهای زیستی) چطور آب خوزستان صدها مایل دورتر میتواند انتقال پیدا کند اما خود در کنار بزرگترین سدهای کشور، تشنه لب است و اسیر آب؟ کسی میتواند دقیقا مفهوم عدالت و داد گری را توضیح دهد و این پارادوکسها را حل کند؟ اگر اینها جرمی محرز، تبعیضی آشکار و درجهبندی شهروندان نیست پس چه تعریفی دارد؟ این فضاحت مایه شرمساری نیست؟ دشمنان امنیت ایران نه خوزستانیها، همانهایی هستند که به ناحق کارون و مارون خروشان و کرخه تمدن ساز ایران زمین را از صفحه روزگار محو کردند و یکی از بزرگترین وبا شکوهترین تالابهای دنیا -هورالهویزه -را خشکاندهاند!
کارشناسان مستاصل با کدام زبان و به چه شکلی به دولتمردان بفهمانند که در اینجا رندگی تباه، جلگه ویران و هور گور و مردمش درحال کوچند! در کجای گیتی با زیست بومشان چنین میکنند؟ اگر دادگری در این مملکت باشد فقط و فقط بخاطر فاجعه «سد گتوند» مسئولین وزارت نیرو از صدر تا ذیل باید زندانی و محاکمه میشدند! کجای دنیا سد را بر خلاف نظرتمامی کارشناسان روی کوه نمک میسازند و کشاورزی و آب استانی را ویران میکنند؟ سد ساز هلندی گفت: شما در “گنوند” هزاران میلیارد پول را یک جا دفن کردید. این جنایت در حق منافع ملی نیست؟
اگر دستگاه قضا و قضات محترم در حوزه محیط ریست قاطعانه عمل میکردند موضوع خوزستان بدین جا میرسید؟ مدیران، خاصه در وزارت نیرو چه جرم دیگری در حق مردم و محیط ریست باید مرتکب شوند تا دادستان محترم علیه آنها اعلام جرم کند؟ مدیرانی که به جای آنکه به دست عدالت سپرده شوند و در برابر قاضی دادگر بر خود بلرزند، چرا بر مسند کارند و طلبکار؟ قاضی امیدپرور مردم پناه کجاست؟ ما باور داریم این مسائل را میتوان حل کرد و زخمیهای عمیق را علاج، مشروط برآنکه دستگاه قضا و قُضات دادگستر با استقلال تمام در پیشگاه خداوند بدون هیچ ملاحظهای وارد ماجرا شوند و تیغ بران عدالت را از بهر دادگری از غلافش بیرون کشند پرچم دادگستری را بر فراز رود و هور خشکیده بگستراند و با وندالیسمهای وطنی و ناقضان قوانین برخوردی در خور کند.
مسببان را به دست عدالت بسپارند تا شادی، امید و زندگی را دوباره به این مردم نا امید برگردد. این ستمی بزرگ و گناهی نابخشودنی ست که مردم را از دستگاه قضا و عدالت کشور نا امیدسازیم. مردم خوزستان برای حفظ این کهن سرزمین جان دادند و سپر بلا گشتند، سزاوار چنین رفتاری نیستند. دور از انصاف و انسانیت، اخلاق و آیین ایرانی ماست. هیچ توسعهای نباید به قیمت نابودی دیگر منطقهای از ایران رخ دهد. هیچ پیشرفتی پایدار نخواهد ماند مگر در سایه عدالت و وجدان. فرجام آنکه، خوزستان خسته است از شعارها و وعدههای پوچ بیحاصل دولت مردان، عمل صادقانه و دادگری قاطعانه را میخواهد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰