قتل زنی که طلاق نمیخواست
گروه حوادث: سیام تیرماه زنی به اداره پلیس رفت تا گزارش ناپدید شدن خواهرش را به مأموران اعلام کند. وی گفت: خواهرم ۴٩ ساله و پرستار یکی از بیمارستانهای تهران است. او ۳ فرزند دارد که یکی از آنها ١١ ساله و دو فرزند دیگرش، دوقلو و خردسال هستند. خواهرم از مدتی قبل با شوهرش […]
وی ادامه داد: چند وقت قبل از سوی دادگاه، برگهای برای خواهرم ارسال شد که نشان میداد حکم طلاقش صادر شده است. خواهرم خیلی از این موضوع ناراحت بود و بهدنبال راهی بود تا دوباره با همسرش آشتی و بهخاطر بچه هایش با او زندگی کند. او میگفت: با یک مشاور حقوقی و خانواده آشنا شده و او وعده داده که مشکل خانوادگی آنها را حل میکند. من بهخاطر شرایط زندگی خواهرم هر روز با او در تماس بودم اما از روز قبل یعنی ۲۹ تیر ماه موبایلش خاموش شده و جوابم را نمیدهد. نگران شدم و به محل کارش رفتم اما از همکارانش شنیدم که او به سرکار نرفته است. از دوستان و آشنایان سراغش را گرفتم اما هیچکس اطلاعی از سرنوشت وی نداشت. نگران شدم و تصمیم گرفتم گزارش ناپدیدشدن او را به پلیس اعلام کنم.این زن در ادامه گفت: خواهرم یک خودروی ۲۰۷ هم داشت که وقتی به پارکینگ خانهاش رفتم با جای خالی آن روبهرو شدم. احتمال میدهم که بلایی بر سر خواهرم آمده است.
ردپای یک آشنا
ماموران پلیس آگاهی تهران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند. آخرین کسی که با زن گمشده در تماس بود، همان مردی بود که مشاور حقوقی و خانواده بود و به زن ناپدید شده وعده داده بود تا مشکل خانوادگیاش را حل کند. از سوی دیگر و در ادامه تحقیقات معلوم شد که خودروی ۲۰۷ زن ناپدید شده در اختیار این مرد جوان است و همین مسئله، شک تیم جنایی را به وی بیشتر کرد. به همین دلیل مأموران سراغ وی رفتند اما او مدعی شد که خودروی ۲۰۷ را زن ناپدید شده بهعنوان حقالزحمه مشاوره به او فروخته است. مرد جوان حتی مبایعه نامه فروش خودرو را به مأموران پلیس نشان داد اما وقتی مأموران تاریخ آن را چک کردند متوجه شدند که چند روز بعد از ناپدید شدن زن گمشده تنظیم شده است. یعنی در همان روزهایی که خانواده این زن از او بیخبر بوده و موبایلش خاموش بود. این نشان میداد که مرد آشنا حقایقی را کتمان میکند.
اثر انگشت مرده
مرد آشنا با دستور قاضی حبیبالله صادقی، بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران بازداشت شد اما همچنان اصرار داشت که اطلاعی از سرنوشت زن گمشده ندارد و او قبل از ناپدیدشدن، ماشینش را به او فروخته است. با این حال بازجویی از این مظنون ادامه داشت تا این که سرانجام او دیروز اسرار ناپدید شدن زن را فاش کرد و گفت او را به قتل رسانده است.
مرد جوان که لیسانس حقوق دارد و مشاور حقوقی و خانواده است در بازجوییها گفت: مارال، زن ناپدید شده پرستار بیمارستانی بود که همسرم در آنجا کار میکرد. همسرم و مارال با یکدیگر همکار بودند و مدتی میشد که رابطهشان صمیمی شده بود. همسرم برایم تعریف کرد که مارال با شوهرش دچار اختلاف شده و قصد جدایی دارند. اما مارال بهخاطر فرزندانش دلش میخواست با همسرش زندگی کند. او از من خواست تا به این زن در زمینه مسائل حقوقی و خانوادگی مشاوره بدهم تا مشکلاتشان حل شود. من هم وقتی اصرار همسرم را دیدم قبول کردم و به این ترتیب مارال به خانه مان آمد تا در مورد مسائل خانوادگی و پروندهاش که در دادگاه خانواده در حال رسیدگی بود صحبت کند.
مرد جوان در ادامه بازجوییها گفت: مارال حاضر بود همه زندگی اش را بدهد تا شوهرش بیخیال طلاق و جدایی شود. بنابراین از من خواست به او کمک کنم و خودروی ۲۰۷ خود را بهعنوان حق الزحمه کارهای حقوقی و مشاوره داد. حتی اصرار داشت تا سند را هم به نام من بزند اما بهدلیل مشغلههای کاریام قرار شد مدتی بعد برای انجام کارهای قانونی انتقال سند قرار بگذاریم.
وی ادامه داد: بارها بهخاطر پرونده او به دادگاه رفتم و به مارال مشاوره دادم اما مدتی بعد شنیدم که دادگاه حکم طلاق را صادر کرده است. مارال میگفت اخطاریه از دادگاه برایش ارسال شده که پس از رفتن به آنجا، متوجه صدور حکم طلاق شده است. او با عصبانیت به من زنگ زد و اعتراض کرد که چرا کاری برای او انجام ندادهام و پروندهاش به صدور حکم جدایی منجر شده است. او را آرام کردم و گفتم حتما کمکش میکنم تا شوهرش برای قطعی کردن رأی به محضر نرود و دوباره زندگی شان را از نو شروع کنند. اما او خیلی عصبانی بود و میگفت وعده هایم دروغ است.
سپس از من خواست تا هرچه زودتر ماشین ۲۰۷ وی را برگردانم. درحالیکه ماشین را بهعنوان حق الزحمه کارهایی که برایش انجام داده بودم در اختیارم قرار داده بود. به همین دلیل روز حادثه با او قرار گذاشتیم تا حضوری صحبت کنیم. او سر قرار حاضر شد و من با ماشین ۲۰۷ به آنجا رفتم. مارال سوار شد و همچنان عصبانی بود. میگفت که باید ماشینش را برگردانم. بر سر این موضوع درگیر شدیم و من از شدت عصبانیت کنترلم را از دست دادم و وقتی بهخود آمدم متوجه شدم که مارال را خفه کردهام. بعد از این کار، مبایعه نامهای را تنظیم کردم که نشان میداد مارال خودروی خود را به من فروخته و پای آن اثر انگشت مقتول را زدم. اما اصلا حواسم نبود که تاریخش را در ماه مرداد زدم و همین مسئله باعث شد تا گیر بیفتم. متهم درباره پنهان کردن جسد گفت: بعد از ثبت اثر انگشت مارال، جسد او را به بیابانهای پرند انتقال دادم و درون گودالی دفن کردم. در این مدت هم به کسی حرفی نزدم اما بهشدت عذاب وجدان داشتم.
پس از اقرار متهم به قتل، مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران، راهی بیابانهای پرند شدند و جسد زن جوان را کشف کردند. از سوی دیگر، پرونده بهدلیل این که قتل در منطقه پرند رخ داده بود با صدور قرار عدمصلاحیت به دادسرای پرند فرستاده شد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰