سیدحسن خمینی: نمی‌شود شما منتخب کنید و بگویید به او رأی بده

گروه سیاسی: یادگار امام با تأکید بر ملاک بودن رأی اکثریت مردم در اداره کشور گفت: اینکه گفته می شود حکومتی که اقبال عمومی را ندارد مشروع نیست، حکم خداست.  به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در مراسم اختتامیه همایش طریق جاوید»  که در حرم مطهر امام برگزار شد، با اشاره […]

گروه سیاسی: یادگار امام با تأکید بر ملاک بودن رأی اکثریت مردم در اداره کشور گفت: اینکه گفته می شود حکومتی که اقبال عمومی را ندارد مشروع نیست، حکم خداست. 
به گزارش جماران، حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در مراسم اختتامیه همایش طریق جاوید»  که در حرم مطهر امام برگزار شد، با اشاره به موضوع  انتخابات در نگاه حضرت امام» اظهار کرد: بحثی را که مطرح می کنم جای توجه دارد، چرا که مغالطه ای در سخنان و گفته ها مطرح می شود و آن اینکه وقتی می گوییم رأی مردم دخالت در مشروعیت نظام اسلامی دارد، بلافاصله به ذهن برخی می آید که مشروعیت را خدا داده و این سخن مصداق شرک است و بگویند شما دارید مردم را در مقابل خدا می نشانید! وقتی گفته می شود نظام اسلامی دو بال دارد، یعنی اسلام و مردم؛ عده ای می گویند این بدان معناست که خدا در کنار مردم است و هرگونه برداشت دیگری شرک است؛ در حالی که این طور نیست.
وی افزود: برای توضیح بیشتر این موضوع، مقدمه ای را عرض می کنم تا دوستان به مسأله واقف شوند. هر حکمی که روی موضوعی قرار می گیرد؛ و تا احراز موضوع صورت نگرفته باشد، حکم جاری نمی شود. برای نمونه، اگر من می گویم آب مطهِّر است، یعنی آب که دارد اگر روی چیزی ریخته شد او را پاک می کند. لذا باید احراز کنید که این مصداق آب است، بعد از آن می توانید بگویید مطهِّر است. 
یادگار امام ادامه داد: در قول عامیانه می گویند «اول برادریت را ثابت کن بعد ادعای ارث کن»؛ این بدان معناست که قانونگذار الهی گفته برادر ارث می برد و این جمله به این معناست که من اول باید بفهمم که تو برادرم هستی تا بعد ارث ببری. آیا معقول است همین که بگوییم برادر ارث می برد یک عده بگویند خدا یکی برادر یکی. خدا گفته است برادر ارث می برد، در اینجا برادری در عرض خدا نیست؛ لذا چنین سوالی به ذهن کسی نمی رسد. اگر کسی گفت باید به فلانی ارث بدهید، شما می گویید آخر هنوز برادریش ثابت نشده است. اگر او بگوید برادر بودن مهم است یا خدا؟ بلافاصله می گویید چه ربطی دارد؟ همان خدایی که گفته این ارث را به برادرت بده، گفته اول باید برادریش را اثبات کند تا بتوانید به او ارث دهید.
وی با ذکر مثال دیگری ادامه داد: پدر بر فرزند ولایت دارد. این امر مسلمی است و محدود به اسلام نیست و در حقوق سایر ملل هم هست. البته ممکن است میزان ولایت و سن و سالی که فرزند باید داشته باشد فرق کند. حالا اگر من بگویم شما باید به حرف پدرت گوش کنی و دیگری به شما بگوید مبادا گوش کنی و باید فقط حرف خدا را گوش کنی. در حالی که خدا گفته است باید به حرف پدر گوش کرد و در اینجا پدر در عرض خدا نیست. این جور نیست که بگوییم ولایت از دو ناحیه می آید؛ پدر و خدا. 
یادگار امام اظهار کرد: اگر کسی بگوید مردم دخیل در مشروعیت هستند در حقیقت می گوید ولایت برای موضوعی قرار داده شده که عبارت است از اینکه عالم به احکام دین باشد(که به آن «فقاهت» می گوییم)، «مخالفا لهواء» باشد یعنی عدالت داشته باشد و سوم اینکه مردم او را قبول داشته باشند. آیا عدالت و فقاهت در عرض خداست که کسی رگ گردنش بیرون بزند و بگوید فقط خدا و فقاهت و عدالت نه؟ مشروعیت ناشی از فقاهت یعنی فقاهت داخل در موضوع اخذ شده و قید موضوع است. عدالت قید موضوع است و همین طور پذیرش مردم نیز قید موضوع است. کما اینکه از نگاه برخی رجولیت هم قید موضوع است.
او ادامه داد: اینکه گفته می شود حکومتی که اقبال عمومی را ندارد مشروع نیست، حکم خداست. لذا اگر کسی می گوید خروج جامعه از حیثیت تأثیرگذاری، مخالفت با مشروعیت است؛ این بدان معناست که او دارد قیدی از قیود را از موضوعیت خارج می کند. ما در طول تاریخ خود بسیار حاکمانی داشته ایم که فقیه نبودند و فاسق بوده اند و می گفتیم حکومتشان حکومت جور است؛ چرا؟! به این دلیل که قید موضوع را نداشته اند.
وی بیان کرد: وقتی می گوییم اقبال عمومی و نظر جمهور که بر مبنای حکم عقل همان نظر اکثریت است، شرط مشروعیت نظام است و انتخابات مشروعیت ساز است از این جهت است که اقبال عمومی در منظر امام، جزو موضوع است. همان خدایی که گفته اگر فقیه و عادل و آگاه به زمان نیستی، ولایت نداری، قید پذیرش مردم را نیز قرار داده است.
یادگار امام این مسأله را فلسفه بعثت انبیاء خواند و یادآور شد: آیه ی شریفه ی  «لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ» برای چیست؟ به این آیه توجه کنید. نمی گوید «لیقیم الناس بالقسط»؛ نمی گوید، «ما همه پیامبران را فرستادیم تا مردم را اقامه به قسط کنند، بلکه می گوید، پیامبران همه می آیند تا مردم «خودشان» اقامه به قسط و عدالت کنند. جامعه باید خودش همراه و همدل باشد. نمی شود برای مردم تصمیم گیری کرد. 
وی تصریح کرد: دوستان انصاف داشته باشند؛ ببینند اگر آنچه واقع می شود مطابق ذائقه آنها نبود همین مقدار صحبت می کردند؟ قسط به چه معناست؟ عدالت. آزادی هم عدالت است. عدالت را تنزل دادن به عدالت اقتصادی، کُشتن عدالت است. البته عدالت را از حوزه اقتصادی خارج کردن نیز دست بُردن در مفهوم عدالت است. آزادی یعنی عدالت سیاسی؛ آزادی یعنی همان مقدار که شما حق داری صحبت کنی من هم حق دارم؛ یا همان قدر که شما حق داری رای دهی من هم حق دارم. یعنی همان اندازه که شما حق داری نماینده خود را انتخاب کنی من هم حق دارم کسی که دلم می خواهد انتخاب کنم. من نیز حق دارم آنی که دلم می خواهد انتخاب کنم. البته هر کدام مورد اقبال اکثریت واقع شد محل اطاعت است. نمی شود تو برای من منتخب معرفی کنی و بگویی بیا و به این رأی بده!  همانطور که نمی توانم من برای تو این کار را کنم. عدالت در حوزه اقتصادی نیز برای اینکه مارکسیستی معنا نشود، به معنای تساوی شرایط پیشرفت است. جامعه از این جهت وظیفه دارد و اتفاقا در دوره هایی از انقلاب این کار بسیار خوب انجام شده و در دوره هایی هم ضعیف تر بوده است. 
یادگار امام گفت: آرمان ما باید توزیع فرصت های پیشرفت باشد که یکی از آنها علم است. زیرا یکی از عوامل پیشرفت در هرم منزلت اجتماعی دانش است؛ توزیع فرصت دانش آموختن خود گام بزرگی است. حواسمان باشد تنزل عدالت به حوزه عدالت رفتاری، ناقص معناکردن عدالت است. عدالت در همه جنبه هایش آرمان ماست. البته هیچ کس معصوم نیست و ممکن است ما انسان ها هزاران اشتباه داشته باشیم.
سیدحسن خمینی گفت: آرمان انبیاء که امام هم در همان راستا بود این است که مردم خودشان اقامه عدالت کنند. اگر بنده می خواهم برای آنها اقامه عدالت کنم، خروج از آرمان انبیاء است. لذا اینکه بعضی از دوستان گفتند بیاییم مدل چینی عمل کنیم نه شدنی است و نه مطابق با آرمان انبیاء است. عدالت را باید در همه حوزه ها دید. علت یابی هم باید کرد. فقر معیشتی، فقر فرهنگی و مشکلات عمیق در حوزه های مختلف است. خود فساد سیستماتیک یا غیر سیستماتیک است. هیچ کسی هم این ها را برنمی تابد و محتاج عدالت است. 
وی در پایان تأکید کرد: همه باید نسبت به سرنوشت خود و خون شهدا حساس باشیم. باید نسبت به اصل انقلاب حساس باشیم و با حساسیت برخورد کنیم. البته باید توجه داشته باشیم که نباید سخنانمان به دعواهایی منجر شود که احیانا اصل انقلاب از بین رود که توجه به این امر مسأله مهمی است