ناکامی ایده کاندیدای یونیفورمپوش
گروه سیاسی: روزنامه اعتماد نوشت: «کاندیداتوری نظامیان» یا به بیان دقیقتر «کاندیداتوری چهرههای دارای پیشینه نظامی» اگر نگوییم قدیمترین، احتمالا یکی از نخستین بحثهای رسانهای پیرامون انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم بود و درحالی از ماهها پیش از این انتخابات تا همین چند روز پیش همواره پای ثابت اغلب بحثها و گپوگفتهای انتخاباتی بود که حالا با […]
گروه سیاسی: روزنامه اعتماد نوشت: «کاندیداتوری نظامیان» یا به بیان دقیقتر «کاندیداتوری چهرههای دارای پیشینه نظامی» اگر نگوییم قدیمترین، احتمالا یکی از نخستین بحثهای رسانهای پیرامون انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم بود و درحالی از ماهها پیش از این انتخابات تا همین چند روز پیش همواره پای ثابت اغلب بحثها و گپوگفتهای انتخاباتی بود که حالا با کنار رفتن پرده و رونمایی از ۷ کاندیدای نهایی از جانب شورای نگهبان، باید بگوییم که بر صفحه شطرنج انتخابات۱۴۰۰ عملا نشانی نیست از آن کهنهسربازانی که ماههاست از احتمال ریاستشان بر جمهوریاسلامی میشنویم؛ البته به جز یکی که او هم در عرصه «انتخابات»، بیش از آنکه به «پیشینه» نظامی و نظامیگری شهره باشد، به «کاندیداتوری» معروف است و اگر بنا باشد که کاندیداتوریاش به دلیل پیشینه نظامی محل پرسش قرار بگیرد، باید همان ۱۶ سال پیش که نخستینبار وارد این عرصه شد، میپرسیدیم که البته پرسیدیم و پاسخش را هم همان زمان و هم در این ۱۶ سال، در موارد و مقاطع مشابه به فراخور مصادیق «کاندیداتوری چهرههای دارای پیشینه نظامی» چه کسانی بودند، شنیدیم.
با وجود این اما تکرار این غائله در آستانه یا به روایتی دقیقتر از ماهها پیش از انتخابات ۱۴۰۰ به دلایلی که دستکم تا اینجا برای ما روشن نیست، به بحث داغ رسانهها و محافل سیاسی تبدیل شد؛ آنهم پیرامون انتخاباتی که از همان ماهها پیش تا همین حالا که چندروزی بیشتر تا روز سرنوشت نمانده، ناظران نسبت به حال و هوای نه چندان پرحرارت و داغش ابراز نگرانی کرده و میکنند. بدینترتیب درحالی نظرسنجیهای رسمی در این مدت کم و بیش از این حکایت داشتند که فارغ از بحث کلان مشارکت، میزان توجه شهروندان به اخبار انتخابات هم چندان چشمگیر نبوده، این بحث خاص «کاندیداتوری نظامیان» که به سوژه داغ رسانهها تبدیل شد انگار از آن قاعده کلی حاکم بر مباحث رسانهای انتخابات ۱۴۰۰ تبعیت نمیکرد و این پرسش را پیش میکشید که چرا چنین شده است؟ همینطور حالا که با توجه به اطلاع و آگاهیمان از ترکیب کاندیداهای نهایی، عملا باید پرونده این بحث را به نحوی مختومه بدانیم، همچنان این پرسش مطرح است که چه اتفاقی افتاد؟ اینکه بحثی چنین پردامنه اساسا از کجا آمد، چگونه آمد، چه شد و آثارش چه بود و البته چگونه و ناگهان به کجا رفت که انگار اساسا بحثی در کار نبوده است؟!
انتخابات ۱۴۰۰ و آغاز غائله «کاندیداتوری نظامیان»
مهرماه ۹۹ بود که سردار حسین دهقان به خبرگزاری اصولگرای تسنیم گفت که برای «نجات مردم از وضعیت فعلی» قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری دارد و میخواهد «با قدرت» وارد صحنه شود. سردار دهقان که با آن اعلام آمادگی غیررسمی عملا اولین مصداق در بحث «کاندیداتوری نظامیان در انتخابات ۱۴۰۰» لقب گرفت، حدود دو ماه بعد در آذرماه ۹۹ با انتشار ویدیویی رسما نیز اعلام کاندیداتوری کرد تا به نحوی در رده نخستین چهرههای نظامی و غیرنظامی نیز بایستد که پیش از سایرین از تمایلشان برای کاندیداتوری گفتهاند. دهقان اما نخستینبار در گفتوگویی با ویژهنامه پایان سال مجله مثلث در نوروز ۹۷بهطور ضمنی از احتمال کاندیداتوری خود در انتخابات ۱۴۰۰ سخن گفته بود. اظهاراتی که انتشارش تقریبا همزمان شد با اظهارات حسین اللهکرم رییس شورای هماهنگی حزبالله که در گفتوگوی ۱۹ فروردینماه خود با پایگاه خبری- تحلیلی خبرآنلاین، «یک نظامی استراتژیست» را برای اداره قوه مجریه در شرایط کنونی، نسبت به «یک سیاستمدار استراتژیست» ارجح میدانست. چنانکه ابراهیم فیاض، جامعهشناس نزدیک به جناح راست و محافظهکاران نیز در گفتوگویی مفصل با «اعتماد» که تیرماه ۹۹ منتشر شد، در ادامه بحث از تحلیل و بررسی حال و هوای حاکم بر مجلس یازدهم که آن زمان ماه عسلش را میگذراند، درحالی پیشبینی میکرد که دولت سیزدهم، «دولتی است توتالیتر، علمی و تکنوکرات» که درواقع مراد و مقصودش از «توتالیتریسم»، بیشتر به «بناپارتیسم» نزدیک بود و جالبتر آنکه جایی از همان مصاحبه گفته بود: «الان شبکههای اجتماعی اجازه نمیدهند دوره بناپارت تکرار شود ولی مردم خواهان دولت توتالیتری (توتالیتر علمی) هستند که امنیت آنها را تامین کند. مثلا کرهشمالی موفق شده است مانع ورود کرونا به کشورش شود. الان مردم میگویند در کرهشمالی زنده باشیم بهتر است یا در امریکا از کرونا بمیریم؟!»
هرچه بود اما همانطورکه حامیان ایده ریاستجمهوری یک نظامی استراتژیست صرفا به اللهکرم محدود یا فیاض محدود نبود، مصادیق آن نیز نه فقط سردار حسین دهقان، بلکه چهرههایی چون سرداران سعید محمد، رستم قاسمی، محسن رضایی، محمدباقر قالیباف و حتی چهرههایی چون پرویز فتاح و عزتالله ضرغامی و دیگران نیز هرکدام در مقاطعی به این عنوان موردتوجه ناظران سیاسی و رسانهها قرار گرفتند. حال آنکه در ادامه برخی همچون فتاح خیلی زود از دایره گمانهزنیهای انتخاباتی کنار کشیدند، بعضی چون قالیباف تا روز آخر مورد توجه بودند و درنهایت وارد گود نشدند، عدهای شبیه به محمد و قاسمی و البته دهقان و چند نظامی دیگر ثبتنام کردند که یا پیش از اعلام نتایج، ظاهرا پس از اطلاع از عدم احراز صلاحیتشان در شورای نگهبان انصراف دادند یا پس از آن و به همین دلیل عدم احراز صلاحیت از بازی خارج شدند. درنهایت تنها یک نفر ماند که محسن رضایی بود که بحثش متفاوت بوده و هست و خواهد بود!
«کاندیداتوری نظامیان» در ۱۲+۱ انتخابات
پیشینه بحث «کاندیداتوری نظامیان» نهتنها به هیچ عنوان به این سه، چهارسال و این انتخابات ریاستجمهوری محدود نیست، بلکه میتوان گفت از وقتی جمهوری اسلامی بوده و انتخابات ریاستجمهوری، نظامیانی هم بودهاند که به نحوی در مقام کاندیدای انتخابات دست به کنش انتخاباتی زدهاند؛ چنانکه بهمنماه ۵۸، درست یک سال بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با برگزاری نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران، در انتخاباتی که بیش از تمامی ادوار بعد کاندیدا داشت و محل رقابت حدود ۱۰۶ نامزد بود، دستکم یک نظامی، آنهم در جمع ۱۰ کاندیدای شاخص و جدیتری که حق استفاده از صداوسیما را برای تبلیغات انتخاباتی داشتند، حاضر بود؛ دریادار احمد مدنی که اگرچه سال ۵۱ از نیروی دریایی ارتش پهلوی برکنار شده بود اما پس از پیروزی انقلاب، با آغاز به کار دولت موقت مهدی بازرگان به وزارت دفاع و البته فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی انتخاب شد که البته بعد از مدتی کوتاه از این مقام نظامی خارج شد و به استانداری خوزستان رفت و جالبتر از اینها، بهمنماه ۵۸ نهفقط یکی از چند کاندیدای اصلی انتخابات ریاستجمهوری، بلکه عملا مهمترین رقیب کاندیدای پیروز آن انتخابات بود و درنهایت نیز پس از ابوالحسن بنیصدر که با کسب حدود ۷۶ درصد از مجموع آرا به عنوان نخستین رییسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شد، دریادار مدنی حدود ۱۶ درصد از آرای رایدهندگان را به دست آورد و با فاصله قابلتوجه نسبت به نفرات بعد، به تعبیری موفقترین کاندیدا پس از کاندیدای پیروز بود.
با این حال اما از آن زمان تا اوایل دهه ۷۰ و برگزاری دوره ششم که انتخابات چندان رقابتی نبود و ازقضا این روزها در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم برخی ناظران در تحلیل شرایط به آن ادوار ارجاع میدهند، خبری از چهرههای دارای پیشینه نظامی دستکم در میان چند کاندیدای اصلی و نهایی نبود. این شرایط حتی در انتخابات تاریخساز دوم خرداد ۷۶ نیز همچنان حاکم بود اما اوضاع در نخستین انتخاباتی که دولت اصلاحات برگزارکننده آن بود و درنهایت نیز با پیروزی سیدمحمد خاتمی به تداوم دولت اصلاحات تا ۴ سال منتج شد؛ حضور علی شمخانی در میان کاندیداها شاید بتوان گفت که برای اولینبار «کاندیداتوری نظامیان» به معنایی نزدیک به آنچه امروز از این تعبیر مراد میکنیم، در ادبیات سیاسی ایران مطرح شد.
اما شاید بتوان انتخابات سال ۸۴ را از این حیث نقطهعطف درنظر گرفت. انتخاباتی که اگرچه همچون تمامی ادوار قبل و بعد، محل پیروزی کاندیدای دارای پیشینه نظامی نبود اما از حیث تعداد کاندیداهای نظامی، همچنان کنار انتخاباتی که ۸ سال بعد برگزار شد، رکورددار است و مهمتر اینکه رییسجمهوری منتخب در آن انتخابات دولتی را تشکیل داد که بیشترین تعداد چهرههای دارای پیشینه نظامی را در کابینه جای داده بود. محمدباقر قالیباف و محسن رضایی دو کهنهسرباز جنگ ۸ ساله و از فرماندهان ارشد نظامی سالهای جنگ، دو کاندیدایی بودند که در میان ۷ نامزد نهایی انتخابات ریاستجمهوری نهم، پیشینه نظامی داشتند. جالب آنکه این دو در انتخابات ۸ سال بعد نیز بار دیگر وارد گود شدند و رکورد تعداد کاندیداهای نظامی در انتخابات دور نهم را که متعلق به خودشان بود، در انتخابات دور یازدهم تکرار کردند و جالبتر آنکه در دو انتخابات بعد از انتخابات دور یازدهم که یکی ۴ سال پیش برگزار شد و آن دیگری در آستانه برگزاری است، باز قالیباف و رضایی در جمع کاندیداها قرار گرفتند؛ با این تفاوت که اینبار همزمان وارد گود نشدند و قالیباف تنها کاندیدای دارای پیشینه نظامی انتخابات دور دوازدهم بود که البته پیش از روز سرنوشت، به نفع کاندیدایی غیرنظامی کنار کشید و رضایی هم حالا در انتخابات ۱۴۰۰، به تعبیری تنها گزینه دارای پیشینه نظامی است که ازقضا بعید نیست به نفع همان کاندیدای غیرنظامی که حالا دوباره وارد میدان شده، کنار بکشد. این گزاره آخر البته مربوط به آینده است و آینده سیاست نیز پیشبینیناپذیر اما فارغ از آنکه رضایی تا پایان انتخابات ۲۸ خرداد در میدان میماند یا نه، اگر نتایج انتخابات پیشرو به نحوی در همین حول و حوش نتایج نظرسنجیهای ماهها و هفتهها و روزهای اخیر رقم بخورد، آنوقت میتوانیم بگوییم که رویا یا ایده «کاندیداتوری نظامیان» هرگز به «ریاستجمهوری نظامیان» تعبیر نشد.
موافقان و مخالفان «کاندیداتوری نظامیان»
بحثی چنین پردامنه قاعدتا مخالفان و موافقان بسیاری هم داشته و دارد. موافقان و مخالفانی که این چندماهه اخیر که کلیدواژه «کاندیداتوری نظامیان» بیاغراق یکی از پرتکرارترین مباحث سیاسی-انتخاباتی در مطبوعات بود، با استدلالها و نقطهنظرات خود به مصاف یکدیگر رفتند و واقعیت آن است که اغلب همچنان بر سر نظراتشان هستند و اینجا و در این مباحث هم شبیه به بسیاری از موارد مشابه، طرفین کمتر حاضر به پذیرش نظرات مقابل خود بودند. آنچه اما ورای این مخالفتها و موافقتهای سیاسی محل تامل است، همان پرسشهایی است که در همان سطور آغازین اشاره شد؛ اینکه اساسا چرا بهرغم آنکه این بحث، بحثی تازه نبوده و مسبوق به سابقهای طولانی است، در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ اینچنین داغ شد، آنهم درحالی که اگرچه طیفی از اصولگرایان در پاسخ از نقش اصلاحطلبان در طرح و بالا کشیدن این بحث در فضای رسانهای میگویند و معتقدند که از آنجا که اغلب مصادیق کاندیداتوری نظامیان به چهرههای منتسب به جناح راست تعلق دارند، جناح چپ با راهبردی انتخاباتی و طرح بحثی انحرافی، سعی در ضدتبلیغ علیه رقیب داشته، حال آنکه آنطورکه در پیشینه بحث دیدیم، این اصولگرایانی چون اللهکرم و ابراهیم فیاض بودند که در این مسیر پیشگام بودند.
جلال میرزایی، تحلیلگر سیاسی که سابقه ریاست کمیته سیاسی فراکسیون امید را در کارنامه دارد نیز معتقد است که اگرچه بحث کاندیداتوری نظامیان میتواند بحثی انحرافی باشد اما نه به آن معنا که اصلاحطلبان در مقام یک راهبرد انتخاباتی طرح کرده باشند. او به «اعتماد» گفته است: «مشکلم با این بحث کاندیداتوری نظامیان از همان ابتدا این بود که مشخص نبود مصداقش کیست، علیه کیست و به سود کیست؛ عدهای این مسائل را مطرح کردند و عدهای هم مقابلش موضع گرفته و انتقاد کردند.» این نماینده پیشین مجلس همچنین درباره علت گستردگی بحث در فضای رسانهای طی این ماهها نیز میگوید: «این درست که این بحث با شدت و گستردگی چشمگیر مطرح شد اما با همان شدت هم به حاشیه رفت و حالا هیچ صحبتی از آن در میان نیست؛ حال آنکه نه آن بحثهای اولیه در اثبات و ضرورت رجوع به نظامیان برای عبور از مشکلات، مباحثی بود که جاذبهای نزد عموم جامعه داشته باشد، نه اظهارات منتقدان به واقع چالشی ایجاد میکرد.» میرزایی میگوید: «ما شاهد بودیم بهرغم بحث داغی که در گرفت، هنگام نامنویسی چهرههای دارای پیشینه نظامی همچون سردار محمد، سردار رضایی و حتی سردار افشار، فرمانده سابق بسیج کمتر شاهد چالشی شدن بحثها بودیم؛ عملا نه تحلیلگران و ناظران جدی سیاسی به آن پرداختند، نه افکار عمومی و نه حتی طیفها و جریانهای سیاسی صاحب رسانه؛ لذا میتوانم بگویم که در مجموع ادبیاتی در مقطعی از زمان در فضای سیاسی-رسانهای ایران رایج شد و خیلی زود هم به حاشیه رفت.»
این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل همچنین با اشاره به اینکه درخصوص علت درگرفتن این بحث، صرفا میتوان گمانههایی را بهطور احتمالی و غیرقطعی مطرح کرد، درباره منشا احتمالی طرح این بحث میگوید: «احتمالی که به نظرم میتوان از آن گفت این است که شاید برخی از همین افراد نظامی یا به احتمال بیشتر نزدیکانشان موضوع را طرح کردهاند. اینکه شاید در اتاق فکر برخی نیروها این پروژه طراحی و اجرا شده، شاید صرفا به این دلیل که بازخورد آن را بسنجند. با این حال معتقدم آسیبی که در پی این بحث به خود نظامیان و فراتر از آن نهادهای نظامی وارد شد، شاید چندان هم اساسی و جدی نبود اما همین میزان اندک هم باتوجه به حساسیتی که جامعه به آن پیدا کرد، به نظرم به هدف احتمالیاش نمیارزید.» رییس کمیته سیاسی فراکسیون امید مجلس دهم میگوید: «نحوه طرح مساله، نحوه پیگیری، ناکامی در مراحل مختلف و به لحاظ گوناگون از ناکامی در جلب حمایت افکار عمومی تا ناتوانی در اجماعسازی سیاسی و البته ناکامی در مرحله نهایی که با انصراف ناگزیر و ردصلاحیت اغلب گزینهها و مصادیق کاندیداتوری نظامیان رقم خورد، نشان میدهد که این طرح، طرحی سازماندهیشده در نهادهای نظامی نبوده، بلکه احتمالا آن را برخی چهرههای دارای پیشینه نظامی مطرح کردهاند تا به نوعی برای خود پایگاه اجتماعی ایجاد کنند.» او در تحلیل منطق این طرح و در واکنش به این پرسش که اساسا چرا طراحان این طرح به این برآورد رسیدند که ایدهشان موفق خواهد بود، گفته است: «نظامیان نماد کار تشکیلاتی هستند و معمولا کارشان را شسته و رفته و دقیق انجام میدهند. نظامیان در انجام وظایف مانع از هدر رفتن منابع میشوند و با نظم و دیسیپلین خاص امور را پیگیری میکنند. در شرایطی که ظاهرا در شرایط آشفتگی اقتصادی و مدیریتی قرار داریم، این تصور ایجاد شده که حضور نظامیان میتواند کارساز بیفتد.» او همچنین معتقد است که از ماهها پیش میشد حدس زد که یکی از گزینههای دارای پیشینه نظامی به ریاستجمهوری نخواهد رسید، چراکه به گفته این تحلیلگر سیاسی، فارغ از شانس بالای رییسی، حتی در صورت عدم ورود او به صحنه، قالیباف مهمترین گزینه اصولگرایان بود که او نیز هماکنون رییس مجلس است و همچون محسن رضایی اساسا دیگر به عنوان یک چهره نظامی شناخته نمیشود.
میرزایی همچنین این احتمال را که طرح موضوع کاندیداتوری نظامیان، ایده انتخاباتی اصولگرایان بوده به منظور منحرف کردن اصلاحطلبان از گزینه اصلی که رییسی بوده و هست، به مراتب محتملتر میداند؛ هرچند تاکید دارد که بعید است اصولگرایان به واقع کار تشکیلاتی و هدفمندی در این راستا انجام داده باشند؛ چه آنکه به گفته او، آنان خود را پیشاپیش پیروز میدانند و اساسا چندان اهل این نوع بازیسازیهای پیچیده نیستند. آنچه اما درنهایت محل تامل و البته نگرانی است آن است که اگر بحث کاندیداتوری نظامیان با اهدافی انتخاباتی، آنهم به این شیوه که ذهن رقیب از گزینه اصلی منحرف شود، در اتاق فکر اصولگرایان و محافظهکاران طراحی و تدوین شده باشد، به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نیست، چراکه نظامیان نیروهایی ملی و فراجناحی هستند و این نگاه جناحی آثاری ناگوار همراه خواهد داشت.
با وجود این اما تکرار این غائله در آستانه یا به روایتی دقیقتر از ماهها پیش از انتخابات ۱۴۰۰ به دلایلی که دستکم تا اینجا برای ما روشن نیست، به بحث داغ رسانهها و محافل سیاسی تبدیل شد؛ آنهم پیرامون انتخاباتی که از همان ماهها پیش تا همین حالا که چندروزی بیشتر تا روز سرنوشت نمانده، ناظران نسبت به حال و هوای نه چندان پرحرارت و داغش ابراز نگرانی کرده و میکنند. بدینترتیب درحالی نظرسنجیهای رسمی در این مدت کم و بیش از این حکایت داشتند که فارغ از بحث کلان مشارکت، میزان توجه شهروندان به اخبار انتخابات هم چندان چشمگیر نبوده، این بحث خاص «کاندیداتوری نظامیان» که به سوژه داغ رسانهها تبدیل شد انگار از آن قاعده کلی حاکم بر مباحث رسانهای انتخابات ۱۴۰۰ تبعیت نمیکرد و این پرسش را پیش میکشید که چرا چنین شده است؟ همینطور حالا که با توجه به اطلاع و آگاهیمان از ترکیب کاندیداهای نهایی، عملا باید پرونده این بحث را به نحوی مختومه بدانیم، همچنان این پرسش مطرح است که چه اتفاقی افتاد؟ اینکه بحثی چنین پردامنه اساسا از کجا آمد، چگونه آمد، چه شد و آثارش چه بود و البته چگونه و ناگهان به کجا رفت که انگار اساسا بحثی در کار نبوده است؟!
انتخابات ۱۴۰۰ و آغاز غائله «کاندیداتوری نظامیان»
مهرماه ۹۹ بود که سردار حسین دهقان به خبرگزاری اصولگرای تسنیم گفت که برای «نجات مردم از وضعیت فعلی» قصد کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری دارد و میخواهد «با قدرت» وارد صحنه شود. سردار دهقان که با آن اعلام آمادگی غیررسمی عملا اولین مصداق در بحث «کاندیداتوری نظامیان در انتخابات ۱۴۰۰» لقب گرفت، حدود دو ماه بعد در آذرماه ۹۹ با انتشار ویدیویی رسما نیز اعلام کاندیداتوری کرد تا به نحوی در رده نخستین چهرههای نظامی و غیرنظامی نیز بایستد که پیش از سایرین از تمایلشان برای کاندیداتوری گفتهاند. دهقان اما نخستینبار در گفتوگویی با ویژهنامه پایان سال مجله مثلث در نوروز ۹۷بهطور ضمنی از احتمال کاندیداتوری خود در انتخابات ۱۴۰۰ سخن گفته بود. اظهاراتی که انتشارش تقریبا همزمان شد با اظهارات حسین اللهکرم رییس شورای هماهنگی حزبالله که در گفتوگوی ۱۹ فروردینماه خود با پایگاه خبری- تحلیلی خبرآنلاین، «یک نظامی استراتژیست» را برای اداره قوه مجریه در شرایط کنونی، نسبت به «یک سیاستمدار استراتژیست» ارجح میدانست. چنانکه ابراهیم فیاض، جامعهشناس نزدیک به جناح راست و محافظهکاران نیز در گفتوگویی مفصل با «اعتماد» که تیرماه ۹۹ منتشر شد، در ادامه بحث از تحلیل و بررسی حال و هوای حاکم بر مجلس یازدهم که آن زمان ماه عسلش را میگذراند، درحالی پیشبینی میکرد که دولت سیزدهم، «دولتی است توتالیتر، علمی و تکنوکرات» که درواقع مراد و مقصودش از «توتالیتریسم»، بیشتر به «بناپارتیسم» نزدیک بود و جالبتر آنکه جایی از همان مصاحبه گفته بود: «الان شبکههای اجتماعی اجازه نمیدهند دوره بناپارت تکرار شود ولی مردم خواهان دولت توتالیتری (توتالیتر علمی) هستند که امنیت آنها را تامین کند. مثلا کرهشمالی موفق شده است مانع ورود کرونا به کشورش شود. الان مردم میگویند در کرهشمالی زنده باشیم بهتر است یا در امریکا از کرونا بمیریم؟!»
هرچه بود اما همانطورکه حامیان ایده ریاستجمهوری یک نظامی استراتژیست صرفا به اللهکرم محدود یا فیاض محدود نبود، مصادیق آن نیز نه فقط سردار حسین دهقان، بلکه چهرههایی چون سرداران سعید محمد، رستم قاسمی، محسن رضایی، محمدباقر قالیباف و حتی چهرههایی چون پرویز فتاح و عزتالله ضرغامی و دیگران نیز هرکدام در مقاطعی به این عنوان موردتوجه ناظران سیاسی و رسانهها قرار گرفتند. حال آنکه در ادامه برخی همچون فتاح خیلی زود از دایره گمانهزنیهای انتخاباتی کنار کشیدند، بعضی چون قالیباف تا روز آخر مورد توجه بودند و درنهایت وارد گود نشدند، عدهای شبیه به محمد و قاسمی و البته دهقان و چند نظامی دیگر ثبتنام کردند که یا پیش از اعلام نتایج، ظاهرا پس از اطلاع از عدم احراز صلاحیتشان در شورای نگهبان انصراف دادند یا پس از آن و به همین دلیل عدم احراز صلاحیت از بازی خارج شدند. درنهایت تنها یک نفر ماند که محسن رضایی بود که بحثش متفاوت بوده و هست و خواهد بود!
«کاندیداتوری نظامیان» در ۱۲+۱ انتخابات
پیشینه بحث «کاندیداتوری نظامیان» نهتنها به هیچ عنوان به این سه، چهارسال و این انتخابات ریاستجمهوری محدود نیست، بلکه میتوان گفت از وقتی جمهوری اسلامی بوده و انتخابات ریاستجمهوری، نظامیانی هم بودهاند که به نحوی در مقام کاندیدای انتخابات دست به کنش انتخاباتی زدهاند؛ چنانکه بهمنماه ۵۸، درست یک سال بعد از پیروزی انقلاب و همزمان با برگزاری نخستین انتخابات ریاستجمهوری ایران، در انتخاباتی که بیش از تمامی ادوار بعد کاندیدا داشت و محل رقابت حدود ۱۰۶ نامزد بود، دستکم یک نظامی، آنهم در جمع ۱۰ کاندیدای شاخص و جدیتری که حق استفاده از صداوسیما را برای تبلیغات انتخاباتی داشتند، حاضر بود؛ دریادار احمد مدنی که اگرچه سال ۵۱ از نیروی دریایی ارتش پهلوی برکنار شده بود اما پس از پیروزی انقلاب، با آغاز به کار دولت موقت مهدی بازرگان به وزارت دفاع و البته فرماندهی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی انتخاب شد که البته بعد از مدتی کوتاه از این مقام نظامی خارج شد و به استانداری خوزستان رفت و جالبتر از اینها، بهمنماه ۵۸ نهفقط یکی از چند کاندیدای اصلی انتخابات ریاستجمهوری، بلکه عملا مهمترین رقیب کاندیدای پیروز آن انتخابات بود و درنهایت نیز پس از ابوالحسن بنیصدر که با کسب حدود ۷۶ درصد از مجموع آرا به عنوان نخستین رییسجمهوری اسلامی ایران انتخاب شد، دریادار مدنی حدود ۱۶ درصد از آرای رایدهندگان را به دست آورد و با فاصله قابلتوجه نسبت به نفرات بعد، به تعبیری موفقترین کاندیدا پس از کاندیدای پیروز بود.
با این حال اما از آن زمان تا اوایل دهه ۷۰ و برگزاری دوره ششم که انتخابات چندان رقابتی نبود و ازقضا این روزها در آستانه انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم برخی ناظران در تحلیل شرایط به آن ادوار ارجاع میدهند، خبری از چهرههای دارای پیشینه نظامی دستکم در میان چند کاندیدای اصلی و نهایی نبود. این شرایط حتی در انتخابات تاریخساز دوم خرداد ۷۶ نیز همچنان حاکم بود اما اوضاع در نخستین انتخاباتی که دولت اصلاحات برگزارکننده آن بود و درنهایت نیز با پیروزی سیدمحمد خاتمی به تداوم دولت اصلاحات تا ۴ سال منتج شد؛ حضور علی شمخانی در میان کاندیداها شاید بتوان گفت که برای اولینبار «کاندیداتوری نظامیان» به معنایی نزدیک به آنچه امروز از این تعبیر مراد میکنیم، در ادبیات سیاسی ایران مطرح شد.
اما شاید بتوان انتخابات سال ۸۴ را از این حیث نقطهعطف درنظر گرفت. انتخاباتی که اگرچه همچون تمامی ادوار قبل و بعد، محل پیروزی کاندیدای دارای پیشینه نظامی نبود اما از حیث تعداد کاندیداهای نظامی، همچنان کنار انتخاباتی که ۸ سال بعد برگزار شد، رکورددار است و مهمتر اینکه رییسجمهوری منتخب در آن انتخابات دولتی را تشکیل داد که بیشترین تعداد چهرههای دارای پیشینه نظامی را در کابینه جای داده بود. محمدباقر قالیباف و محسن رضایی دو کهنهسرباز جنگ ۸ ساله و از فرماندهان ارشد نظامی سالهای جنگ، دو کاندیدایی بودند که در میان ۷ نامزد نهایی انتخابات ریاستجمهوری نهم، پیشینه نظامی داشتند. جالب آنکه این دو در انتخابات ۸ سال بعد نیز بار دیگر وارد گود شدند و رکورد تعداد کاندیداهای نظامی در انتخابات دور نهم را که متعلق به خودشان بود، در انتخابات دور یازدهم تکرار کردند و جالبتر آنکه در دو انتخابات بعد از انتخابات دور یازدهم که یکی ۴ سال پیش برگزار شد و آن دیگری در آستانه برگزاری است، باز قالیباف و رضایی در جمع کاندیداها قرار گرفتند؛ با این تفاوت که اینبار همزمان وارد گود نشدند و قالیباف تنها کاندیدای دارای پیشینه نظامی انتخابات دور دوازدهم بود که البته پیش از روز سرنوشت، به نفع کاندیدایی غیرنظامی کنار کشید و رضایی هم حالا در انتخابات ۱۴۰۰، به تعبیری تنها گزینه دارای پیشینه نظامی است که ازقضا بعید نیست به نفع همان کاندیدای غیرنظامی که حالا دوباره وارد میدان شده، کنار بکشد. این گزاره آخر البته مربوط به آینده است و آینده سیاست نیز پیشبینیناپذیر اما فارغ از آنکه رضایی تا پایان انتخابات ۲۸ خرداد در میدان میماند یا نه، اگر نتایج انتخابات پیشرو به نحوی در همین حول و حوش نتایج نظرسنجیهای ماهها و هفتهها و روزهای اخیر رقم بخورد، آنوقت میتوانیم بگوییم که رویا یا ایده «کاندیداتوری نظامیان» هرگز به «ریاستجمهوری نظامیان» تعبیر نشد.
موافقان و مخالفان «کاندیداتوری نظامیان»
بحثی چنین پردامنه قاعدتا مخالفان و موافقان بسیاری هم داشته و دارد. موافقان و مخالفانی که این چندماهه اخیر که کلیدواژه «کاندیداتوری نظامیان» بیاغراق یکی از پرتکرارترین مباحث سیاسی-انتخاباتی در مطبوعات بود، با استدلالها و نقطهنظرات خود به مصاف یکدیگر رفتند و واقعیت آن است که اغلب همچنان بر سر نظراتشان هستند و اینجا و در این مباحث هم شبیه به بسیاری از موارد مشابه، طرفین کمتر حاضر به پذیرش نظرات مقابل خود بودند. آنچه اما ورای این مخالفتها و موافقتهای سیاسی محل تامل است، همان پرسشهایی است که در همان سطور آغازین اشاره شد؛ اینکه اساسا چرا بهرغم آنکه این بحث، بحثی تازه نبوده و مسبوق به سابقهای طولانی است، در آستانه انتخابات ۱۴۰۰ اینچنین داغ شد، آنهم درحالی که اگرچه طیفی از اصولگرایان در پاسخ از نقش اصلاحطلبان در طرح و بالا کشیدن این بحث در فضای رسانهای میگویند و معتقدند که از آنجا که اغلب مصادیق کاندیداتوری نظامیان به چهرههای منتسب به جناح راست تعلق دارند، جناح چپ با راهبردی انتخاباتی و طرح بحثی انحرافی، سعی در ضدتبلیغ علیه رقیب داشته، حال آنکه آنطورکه در پیشینه بحث دیدیم، این اصولگرایانی چون اللهکرم و ابراهیم فیاض بودند که در این مسیر پیشگام بودند.
جلال میرزایی، تحلیلگر سیاسی که سابقه ریاست کمیته سیاسی فراکسیون امید را در کارنامه دارد نیز معتقد است که اگرچه بحث کاندیداتوری نظامیان میتواند بحثی انحرافی باشد اما نه به آن معنا که اصلاحطلبان در مقام یک راهبرد انتخاباتی طرح کرده باشند. او به «اعتماد» گفته است: «مشکلم با این بحث کاندیداتوری نظامیان از همان ابتدا این بود که مشخص نبود مصداقش کیست، علیه کیست و به سود کیست؛ عدهای این مسائل را مطرح کردند و عدهای هم مقابلش موضع گرفته و انتقاد کردند.» این نماینده پیشین مجلس همچنین درباره علت گستردگی بحث در فضای رسانهای طی این ماهها نیز میگوید: «این درست که این بحث با شدت و گستردگی چشمگیر مطرح شد اما با همان شدت هم به حاشیه رفت و حالا هیچ صحبتی از آن در میان نیست؛ حال آنکه نه آن بحثهای اولیه در اثبات و ضرورت رجوع به نظامیان برای عبور از مشکلات، مباحثی بود که جاذبهای نزد عموم جامعه داشته باشد، نه اظهارات منتقدان به واقع چالشی ایجاد میکرد.» میرزایی میگوید: «ما شاهد بودیم بهرغم بحث داغی که در گرفت، هنگام نامنویسی چهرههای دارای پیشینه نظامی همچون سردار محمد، سردار رضایی و حتی سردار افشار، فرمانده سابق بسیج کمتر شاهد چالشی شدن بحثها بودیم؛ عملا نه تحلیلگران و ناظران جدی سیاسی به آن پرداختند، نه افکار عمومی و نه حتی طیفها و جریانهای سیاسی صاحب رسانه؛ لذا میتوانم بگویم که در مجموع ادبیاتی در مقطعی از زمان در فضای سیاسی-رسانهای ایران رایج شد و خیلی زود هم به حاشیه رفت.»
این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل همچنین با اشاره به اینکه درخصوص علت درگرفتن این بحث، صرفا میتوان گمانههایی را بهطور احتمالی و غیرقطعی مطرح کرد، درباره منشا احتمالی طرح این بحث میگوید: «احتمالی که به نظرم میتوان از آن گفت این است که شاید برخی از همین افراد نظامی یا به احتمال بیشتر نزدیکانشان موضوع را طرح کردهاند. اینکه شاید در اتاق فکر برخی نیروها این پروژه طراحی و اجرا شده، شاید صرفا به این دلیل که بازخورد آن را بسنجند. با این حال معتقدم آسیبی که در پی این بحث به خود نظامیان و فراتر از آن نهادهای نظامی وارد شد، شاید چندان هم اساسی و جدی نبود اما همین میزان اندک هم باتوجه به حساسیتی که جامعه به آن پیدا کرد، به نظرم به هدف احتمالیاش نمیارزید.» رییس کمیته سیاسی فراکسیون امید مجلس دهم میگوید: «نحوه طرح مساله، نحوه پیگیری، ناکامی در مراحل مختلف و به لحاظ گوناگون از ناکامی در جلب حمایت افکار عمومی تا ناتوانی در اجماعسازی سیاسی و البته ناکامی در مرحله نهایی که با انصراف ناگزیر و ردصلاحیت اغلب گزینهها و مصادیق کاندیداتوری نظامیان رقم خورد، نشان میدهد که این طرح، طرحی سازماندهیشده در نهادهای نظامی نبوده، بلکه احتمالا آن را برخی چهرههای دارای پیشینه نظامی مطرح کردهاند تا به نوعی برای خود پایگاه اجتماعی ایجاد کنند.» او در تحلیل منطق این طرح و در واکنش به این پرسش که اساسا چرا طراحان این طرح به این برآورد رسیدند که ایدهشان موفق خواهد بود، گفته است: «نظامیان نماد کار تشکیلاتی هستند و معمولا کارشان را شسته و رفته و دقیق انجام میدهند. نظامیان در انجام وظایف مانع از هدر رفتن منابع میشوند و با نظم و دیسیپلین خاص امور را پیگیری میکنند. در شرایطی که ظاهرا در شرایط آشفتگی اقتصادی و مدیریتی قرار داریم، این تصور ایجاد شده که حضور نظامیان میتواند کارساز بیفتد.» او همچنین معتقد است که از ماهها پیش میشد حدس زد که یکی از گزینههای دارای پیشینه نظامی به ریاستجمهوری نخواهد رسید، چراکه به گفته این تحلیلگر سیاسی، فارغ از شانس بالای رییسی، حتی در صورت عدم ورود او به صحنه، قالیباف مهمترین گزینه اصولگرایان بود که او نیز هماکنون رییس مجلس است و همچون محسن رضایی اساسا دیگر به عنوان یک چهره نظامی شناخته نمیشود.
میرزایی همچنین این احتمال را که طرح موضوع کاندیداتوری نظامیان، ایده انتخاباتی اصولگرایان بوده به منظور منحرف کردن اصلاحطلبان از گزینه اصلی که رییسی بوده و هست، به مراتب محتملتر میداند؛ هرچند تاکید دارد که بعید است اصولگرایان به واقع کار تشکیلاتی و هدفمندی در این راستا انجام داده باشند؛ چه آنکه به گفته او، آنان خود را پیشاپیش پیروز میدانند و اساسا چندان اهل این نوع بازیسازیهای پیچیده نیستند. آنچه اما درنهایت محل تامل و البته نگرانی است آن است که اگر بحث کاندیداتوری نظامیان با اهدافی انتخاباتی، آنهم به این شیوه که ذهن رقیب از گزینه اصلی منحرف شود، در اتاق فکر اصولگرایان و محافظهکاران طراحی و تدوین شده باشد، به هیچ عنوان قابل چشمپوشی نیست، چراکه نظامیان نیروهایی ملی و فراجناحی هستند و این نگاه جناحی آثاری ناگوار همراه خواهد داشت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰