جای رضا عطاران در تلویزیون، خالی است
گروه فرهنگی: سامان صفاری، بازیگر سینما و تلویزیون، این روزها پُرکارتر شده است؛ او در سیو هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در فیلم «شهربانو» به کارگردانی مریم بحرالعلومی و سریال «روزهای آبی» با کارگردانی محمدرضا حاجیغلامی ایفای نقش کرده است.فیلم «شهربانو» در ژانر اجتماعی و سریال «روزهای آبی» در ژانر کمدی درام ساخته شده که صفاری به فراخور […]
به همین بهانه به گفتوگو با سامان صفاری نشستیم که در ادامه میخوانید.
شما با «شیار ۱۴۳» وارد ژانر اجتماعی شدید، دو کار کمدی «سامورایی در برلین» و «پارادایس» انجام دادید و با «شهربانو» دوباره به ژانر اجتماعی بازگشتید، در اینباره بگویید؟
«شهربانو» اثر مریم بحرالعلومی است، در وهله اول بسیار خوشحال هستم که روز به روز تعداد کارگردانان زن افزایش پیدا میکنند. این فیلم، یک حال مادرانهای دارد که ساختنش فقط از عهده یک زن بر میآید. نقشم هم بسیار از خودم دور بود و با تمرین زیاد و نگاه خانم بحرالعلومی نسبت به جزییات باعث شد تا کاراکتر علیرضا کمی متفاوت باشد. برای یک بازیگر پیش میآید که نقشهایی در ژانرهای متفاوت بازی کند و هرچه نقش پیشنهادی به من متفاوتتر باشد، بیشتر از آن استقبال میکنم.
نقطه تفاوتی که «شهربانو» با دیگر فیلمها دارد، چیست؟
شما با یک مادری مواجه میشوید که برای رسیدن به یک جایگاهی دست به انجام هرکاری میزند و در این مسیر، قربانی یک اتفاق میشود. میتوانم بگویم، این موضوع، واقعیت زندگی یک تعداد مادر در جامعه است که شاید آنها را نبینیم یا فراموششان کرده باشیم.
چیزی که درباره سینمای ژانر اجتماعی میشنویم، این است که بیش از اندازه بزرگنمایی دارد، آیا شما موافق این نظر هستید و خودتان با شخصیتهایی چون فیلم «شهربانو» مواجه شدهاید؟
تعداد افرادی که اینگونه در جامعه ما حضور دارند، کم نیستند. طبیعتا مواجه شدهام و سیاهنمایی نیست. این فیلمها باید نمایش داده شوند تا از رخ دادن اتفاقهای بد جلوگیری کنیم.
فیلمهای ژانر اجتماعی ما، تا چه اندازه به واقعیت نزدیک هستند؟
نمیتوانیم بگوییم صد درصد نزدیک است، اما در حال حاضر، فیلمها مواردی را که به واقعیت نزدیک هستند، نمایش میدهند.
نمایش دادن موضوعات اجتماعی که تا این اندازه به واقعیت نزدیک هستند، در جشنواره جهانی، ممکن نیست در دیدگاه مردم نسبت به ایران، تاثیری منفی داشته باشد؟
خیر، اصلا اینگونه نیست. تمام مردم ایران به لحظهای که آقای فرهادی اسکار گرفتند افتخار میکنند، همین باعث شد که بسیاری ایران را بشناسند و همین باعث افتخار است، اصلا سینمای ایران در هر ژانری، حضور جهانی پیدا کند، باعث افتخار است. در سینمای اجتماعی به هیچ عنوان بحث سیاهنمایی مطرح نمیشود.شما وقتی به یک منطقه میروید که تعداد نزاع و درگیری در آن بیش از اندازه است، اگر بررسی کنید، متوجه میشوید که تعداد سالنهای سینما در آنجا کم است. سینما بیش از آنچیزی که بتوان فکرش را کرد، بر جامعه تاثیرگذار است، در همه زمینهها تاثیر خود را در بلند مدت میگذارد.
زمانی که برندههای سی و هشتمین دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر اعلام شد، انتظار نداشتید که نام «شهربانو» را حداقل در یک بخش بشنوید؟
من خیلی درباره این موضوع صحبت نمیکنم، چون بارها گفتهام «شهربانو» یک اثر خوب هنری است. در تمام دنیا هم اگر همه بخواهند جلوی یک اثر خوب را بگیرند، بازهم آن اثر دیده میشود. نمونه واضح آن «طعم گیلاس» آقای عباس کیارستمی بود، که مانع برای دیدهشدنش زیاد بود، اما بازهم نخل طلا گرفت. همینکه «شهربانو» در جشنواره بینالمللی در بخش مسابقه حضور داشت، یعنی جایزه خودش را گرفته است. مریم بحرالعلومی با سختی زیاد این فیلم را ساخت، حتی در این راه مجبور شد ماشینش را بفروشد تا کار را ادامه دهد.
عدهای معتقد بودند که برگزاری سی و هشتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، هیچ ضرورتی نداشت، شما هم با این موضوع موافقید؟
برگزاری جشنوارههای معتبر در سراسر دنیا باعث میشود تا ما یک کشور را بشناسیم. درست است که کرونا وجود دارد، اما همه جهان در حال حاضر، برگزاری جشنوارهها را از سر گرفتهاند، چرا ما اینکار را انجام ندهیم؟
شما در «سامورایی در برلین» و «پارادایس» که ژانرشان کمدی بود، ایفای نقش کردید، در حال حاضر جامعه ما به آثار طنز بیشتر نیاز دارد اما سینما و تلویزیون به سمت ساخت آثاری میروند که بیشتر اجتماعی است، فکر میکنید چرا چنین است؟
در این یکسال و نیم که درگیر کرونا شدیم، بسیاری از کارگردانان و هنرمندان دچار آسیب شدند. زمانی که یک تهیهکننده میپذیرد تا هزینههای مالی یک فیلم را تقبل کند، انتظار بازگشت مالیاش را هم دارد، زمانی که کسی به سینما نمیرود و پولی هم در این چرخه به گردش در نمیآید، کم کم نه تنها تولید فیلم طنز بلکه فیلم اجتماعی هم کاهش پیدا میکند.ما درگذشته سریالهای طنز فوقالعادهای مانند «متهم گریخت» داشتیم. اما مشکلی که حالا وجود دارد، این است که هزینهها بالارفته است اما پولی که تلویزیون برای ساخت سریالها پرداخت میکند، به آن اندازه بالا نرفته است. سریالهای طنز هم پر بازیگر است، در نتیجه بودجه، پاسخگوی دستمزدها و هزینهها نیست. یک زمانی نویسندههای طنز ما امیرمهدی ژوله، مهران مدیری، رضا عطاران، مجید صالحی، پیمان قاسمخانی و مهراب قاسمخانی بودند، اما حالا جای برادران قاسمخانی و رضا عطاران و بقیه دوستان در سریالهای کمدی تلویزوین خالی است، چون همه آنها به سمت فعالیت در شبکه نمایش خانگی رفتند.
یا مثلا سریالی مانند «برره» ساخته شده است، اما اگر همان سریال دوباره بخواهد ساخته شود، امکانش وجود ندارد، چون مدیران با چنین مواردی، کاملا سلیقهای برخورد میکنند که این مسئله خوب نیست. من دوران مدیریت آقای پور محمدی را بهخاطر دارم، آن زمان مبنای برنامه، تعداد مخاطب بود و مطمئنم اگر دوران ریاست ایشان ادامه داشت، به هیچ عنوان برنامه «نود» تعطیل نمیشد، ماجرا این است که مدیران سلیقهای رفتار میکنند، «نود» تعطیل میشود، مخاطب کاهش پیدا میکند.نکته دیگر اینکه نویسندهها باید آزادی عمل داشته باشند، نکته جالبی که در سریال «روزهای آبی» وجود دارد، همین آزادی عمل در نوشتن است.
در همین سریال «روزهای آبی»، آیا نویسنده نمیتوانست از طنز بیشتری برای خنداندن مخاطب استفاده کند؟
بله، ولی ژانر این کار، کمدی-درام است و خیلی نمیتوان در این ژانر، طنز را پر رنگ کرد.
بردیای «روزهای آبی» کمی رفتارهای غیرمنطقی ندارد؟
بردیا یک پسر ثروتمند است که دغدغه افراد متوسط و پایین جامعه را درک نمیکند، به همین دلیل رفتارهایش غیرمنطقی است. بردیا در هرم مازلو، نوک هرم قرار دارد و حال افرادی که پایین هرم هستند را اصلا متوجه نمیشود.
دغدغههایی که بردیا دارد، غیر قابل درک برای عام مردم جامعه است. مگر سریال اجتماعی نباید دغدغههای عام مردم را نمایش دهد؟
بردیا یک آدم عاشق است، این چیزی است که فارغ از سطح مالی برای هر آدمی رخ میدهد. اما درباره علاقه بردیا به رالی، آیا چون این موقعیت را نداریم، نباید درباره آن سریال بسازیم؟ یا اصلا چرا ما نباید سریالی درباره بوکس بسازیم؟ شاید ما با همین کار باعث شویم که یک نوجوان وارد این عرصه شود و مقام بیاورد. ژاپنیها با سریال فوتبالیستها باعث شدند تا تمام مردم کشورشان به فوتبال گرایش پیدا کنند و در این عرصه حاضر شوند. شاید سریال «روزهای آبی» باعث شود یک جوان وارد این عرصه شود.
بزرگترین معضلی که «روزهای آبی» به نمایش میگذارد، چیست؟
این سریال، جامعه ایران را در یک مقیاس کوچک در روستای نورآباد که جایی خیالی است به نمایش میگذارد. چرا میگویم ماکت ایران است؟ چون همه افراد در سطوح مختلف مالی و سنی و شغلی در آن هستند و لهجه خاصی مدنظر نیست. نکته مهمتر اینکه «روزهای آبی» کمدی موقعیت است و کاملا دلی ساخته شده.
برای فردی مانند شما این اتفاق رخ داده است، که نقشهای متفاوتی به شما پیشنهاد شود؛ ولی چرا یکسری از بازیگران تنها در یک ژانر دیده میشوند و تا آخر هم در همان ژانر ادامه میدهند؟
من سعی میکنم آدمها را قضاوت نکنم، این بستگی دارد به شرایط آدمها، یک آدمی که نقشهای تکراری بازی میکند، شاید به قدری نیاز مالی دارد که ناچار است این پیشنهادها را قبول کند.
اگر بخواهید یک ژانر را برای همیشه انتخاب کنید، آن چیست؟
ژانر اجتماعی را انتخاب میکنم.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰