صاحب عزاها سنگ قبر قسطی می‌خواهند

گروه جامعه: مثل همه آدم‌های دیگر از شیوع کرونا ناراحتند؛ از اینکه در حوالی خودشان، خانواده‌شان، دوست و قوم و آشنایشان مرگ قدم می‌زند و هرازگاهی جان عزیزی را  می‌گیرد. اما آنها نه می‌توانند و نه می‌خواهند خوشحالی‌شان را از رونق‌گرفتن کسب‌وکارشان در این بحران عالم‌گیر پنهان کنند. کاری که گره خورده در مرگ، در […]

گروه جامعه: مثل همه آدم‌های دیگر از شیوع کرونا ناراحتند؛ از اینکه در حوالی خودشان، خانواده‌شان، دوست و قوم و آشنایشان مرگ قدم می‌زند و هرازگاهی جان عزیزی را  می‌گیرد. اما آنها نه می‌توانند و نه می‌خواهند خوشحالی‌شان را از رونق‌گرفتن کسب‌وکارشان در این بحران عالم‌گیر پنهان کنند. کاری که گره خورده در مرگ، در نیستی آدم‌هایی که حالا تنها نشان باقیمانده از ایشان در دنیا سنگی است بر مزاری.

هر چقدر مرگ‌ومیرها بیشتر، راسته مغازه‌هایشان شلوغ‌تر، کسب‌وکارشان رونق‌پیدا کرده و نانی که سر سفره خانواده می‌برند بیشتر. سنگ قبر فروشند، نصاب سنگ‌اند یا خطاط شعر و مرثیه بر سنگ‌های سیاه و سفید. می‌گویند در این دو سال ترددشان به بهشت زهرا و دیگر آرامستان‌های تهران زیاد شده؛ می‌روند تا بر مزار عزیزان مردم که جان شیرین‌شان را کرونا ستانده، سنگ نصب کنند. جایی که بشود دور آن جمع شد و ساعت‌ها حسرت خورد و گریست. آنها تنها کسانی هستند که بحران کرونا، کارشان را نه‌تنها تعطیل نکرد بلکه رونق بیشتری هم به آن داد. «خواسته قلبی هیچ‌کدام از ما این نیست که مردم شهر و کشورمان را کرونا از بین ببرد، ما هم که از اول وارد این شغل شدیم هیچ‌وقت دنبال کاسبی با مرگ نبودیم و نیستیم. می‌خواستیم گره از کار مردم باز کنیم، همین. اما خب در این دو سال شرایطی رخ داد که تعداد متوفیان بیشتر و کار ما شلوغ‌تر شد. قبول ندارم که ما درگیر بحران اقتصادی و تورم نشدیم اما دروغ است اگر هم نگویم که کارمان رونق بهتری گرفت.» 

بزرگراه آزادگان به سمت جاده قدیم قم جایی حوالی باب‌الرضا، درست دیوار به دیوار آرمستان بزرگ تهران، مغازه‌های فروش سنگ قبر آغاز می‌شوند. مشتری‌هایشان سیاه‌پوشان عزاداری هستند که آمده‌اند تا شناسنامه سنگی مردگان‌شان را تهیه کنند. بین سنگ‌های بلند و کشیده دومتری که مزین به نام و عکس عزیزان دیگرانی است و ایستاده بر دیوار مغازه به نقطه نامعلومی خیره‌اند، می‌چرخند تا آن سنگی را که دلخواهشان است، پیدا کنند. غبار تراشه‌های سنگی که از دستگاه فرز برش می‌خورد با خاکی که از زیر چرخ بزرگ کامیون‌ها بلند می‌شود، یکی شده و صورت‌های ماتشان را زرد می‌کند. زهرا آمده برای مزار پدرش سنگی سفارش دهد. قیمت‌ها برایش عجیب است و گران. «حداقل باید ۳میلیون برای یک سنگ ساده و بی‌کیفیت پول داد و این جدا از هزینه خطاطی، حمل‌ونقل، نصب و قرنیز و… است.»

 

خوشنویسان مشهور دیروز؛ خطاطان سنگ قبر امروز
سنگ قبری در اندازه‌ای نامتعارف و شمایلی کمتر دیده‌شده مقابل یکی از مغازه‌ها توجه اغلب رهگذران را جلب کرده. گرانیت سیاه، با خطاطی‌های محدود و عجیب است. خطاط مشهور نیم‌خیز روی سنگ مشغول نوشتن ابیاتی به فارسی و لاتین است. کار که نهایی شد، دستگاه فرز را روی خطوط حکاکی‌شده می‌گذارد تا درونشان را بتراشد. می‌گوید که سنگ قبر قرار است برود به یکی از شهرهای کانادا و بنشیند بر مزار یک ایرانی. «تا قبل از کرونا شاید روزانه روی ۵ یا ۶ سنگ قبر خطاطی می‌کردم، اما حالا که کرونا هست و گاه اوج می‌گیرد، بیشتر از ۱۰ سنگ هم خطاطی می‌کنم. ۱۵ سالی می‌شود که شغلم همین است اما تا به حال اینقدر مرگ‌ومیر ندیده بودم.

کارمان زیاده شده.»  از درآمدش راضی است، مخصوصا اگر کار سفارشی باشد و بخواهد با چکش و قلم روی سنگ کار کند. «میانگین قیمت برای خطاطی فقط یک نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد و وفات روی هر سنگ قبر ۶۰ هزار تومان است. اما شهرت و تجربه خطاط، فروش خوب مغازه‌دار و جنس و کیفیت سنگ‌ها ازجمله مواردی است که خطاطی را گران می‌کند. گاهی هم کار سفارشی گیرمان می‌آید که بابتش از ۵۰۰ هزار تومان تا یک‌میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هم دریافت کرده‌ایم. البته اینها همیشگی نیستند، به‌طور میانگین ممکن است یک‌بار در ‌ماه پیش بیاید.» او از خطاطان معروفی می‌گوید که در همین راسته کار می‌کنند و درآمد اصلی‌شان را از خوشنویسی روی سنگ قبر کسب می‌کنند. «بعضی‌هایشان از خوشنویس‌های مشهوری هستند که تا قبل از کرونا کلاس برگزار می‌کردند و الان هم در تلویزیون برنامه دارند، اما درآمدشان از آن راه آنقدر نیست که کفاف زندگی‌شان را بدهد، به همین‌خاطر طبق جبر و در گمنامی در این راسته فعالیت می‌کنند و اینطوری از هنرشان درآمد کسب می‌کنند.»

داد و فریاد زن و مردی سکوت سنگ‌های سرد را به‌هم زده، دعوا سر این است که  نام پدر اول باشد یا مادر که هر دو در همین روزها فوت کرده‌اند و حالا در یک قبر خفته‌اند. «فرهاد» خطاط سنگ قبر بلاتکلیف و متعجب قلم‌مو به‌دست، مانده چه کند. صلواتی می‌فرستد به نیت خاتمه‌یافتن این غائله؛ دعوا سوری تمام می‌شود. سابقه خطاطی فرهاد به دو سبک نستعلیق و ثلث روی سنگ قبر اموات در این راسته به ۲۰ سال می‌رسد. تا قبل از ورشکستگی، نگارش خط برایش تفریح بوده. «ورشکسته که شدم، دیدم هیچ تخصص و حرفه‌ای بلد نیستم جز همین خطاطی. یادم نیست چه‌کسی ولی یکی از دوستانم گفت خیلی قشنگ می‌نویسی، برو حاشیه بهشت زهرا و آنجا بشو خطاط سنگ‌های قبر. اولش نپذیرفتم، اما کمی بعد که به نان شبم محتاج شدم، دل را به دریا زدم و آمدم راسته سنگ قبرفروشان. باورم نمی‌شد که بتوانم اینجا با این هنری که دارم، درآمد خوب کسب کنم. اینجا واقعا هنر، قیمت دارد. هرچه هنرمندتر، درآمدت بالا و بالاتر.» می‌پرسم درآمدت چقدر است؟ «اگر مرگ‌ومیر زیاد باشد، مثل همین دوران کرونا، روزی چند میلیون هم درمی‌آوریم. البته به این مرگ‌ومیرها راضی نیستیم ولی چه می‌شود کرد که بر درآمد ما اثر مثبت دارد.»

 

سنگ‌قبرهای چند میلیون‌ تومانی
«پارسال شنیده بودیم که مردم نان قسطی می‌خرند اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردیم که خرید قسطی به سنگ قبر هم برسد. خانواده متوفی یک دور که می‌زنند و قیمت‌ها را می‌بینند، ما را می‌برند گوشه مغازه و می‌پرسند که قسطی یا چکی نمی‌فروشید؟ آدم می‌ماند چه بگوید! تا امسال با چنین پدیده‌ای روبه‌رو نبودیم.» حاج‌مرتضی یکی از سنگ‌فروشان معروف این راسته است، نقطه پایان همه حرف‌هایش آهی است از ته دل. «مجبوریم به آنها سنگ‌های دست دوم پیشنهاد بدهیم. سنگ‌هایی که یک‌بار از روی قبر تعویض شده و می‌شود نوشته‌های روی آن را با دستگاه محو و دوباره استفاده کرد. قیمت این سنگ‌ها ارزان‌تر و بین ۸۰۰ هزار تا ۲ میلیون تومان است و به وسع کسانی که نمی‌توانند پول سنگ نو و باکیفیت را بدهند، می‌خورد.»

آقا ابوالفضل، همسایه سنگ‌فروش حاج‌مرتضی هم از عزادارانی می‌گوید که قید خرید سنگ قبر را می‌زنند. «قبلا بیشتر سنگ‌های چینی وارد می‌شد و قیمت‌هایش ارزان‌تر بود اما ۲سال است که جلوی وارداتش را گرفته‌اند. سنگ‌های ایرانی هم که گران هستند و دست‌کم چندمیلیون تومان آب می‌خورند، همین می‌شود که برخی وقتی می‌بینند قیمت‌ها اینطوری است، بی‌خیال می‌شوند و به همان سنگ کوچکی که بهشت زهرا می‌گذارد، قناعت می‌کنند تا شاید روزی ارزان شود. مواردی هم داریم که سنگ را سفارش می‌دهند و بیعانه می‌گذارند اما موقع تحویل می‌گویند که نمی‌توانیم بقیه‌اش را بدهیم و اگر می‌شود قسطی حساب کنید.»

آمادگی قبل از رفتن
پیرمرد قبلا سنگ قبرش را سفارش داده و حالا آمده تا بر خطاطی رویش نظارت کند. شعری است از خودش، از روزگاری که بر او رفته، از همسری که همین چندماه پیش فوت کرده و او را تنها گذاشته و فرزندانی که از او دورند. دستان لرزانش را گاهی می‌کشد روی سنگ قبر و چیزی زیر لب می‌گوید. «ما که تنهاییم باید خودمان قبل از رفتن کارهایمان را بکنیم. هیچ عیبی هم ندارد. اصلا باعث می‌شود که بعد از مرگمان زحمتی روی دوش کسی نیفتد. چند ماه پیش وقتی کرونا زنم را به آنی از من گرفت، به این موضوع پی ‌بردم باید خودم را آماده کنم تا اگر فرزندانم مثل فوت مادرشان نتوانستند بیایند، کارهایم روی زمین نماند. نه که از زندگی ناامید شده باشم اما از منی که ۸۵ سال از عمرش گذشته و فراز و فرودهای زیادی در زندگی دیده، انتظار می‌رفت که چنین کاری کنم؛ آن هم در این دوره وانفسای کرونا که مرگ را از هر زمان دیگر به ما نزدیک‌تر است.»

ظهر است، آفتاب عمود بر چهره‌های حک‌شده بر سنگ‌های سفید و سیاه که چشمشان به جاده است، داغ و تیز می‌تابد. گرما و مرگ در این ساعت روز، حاکمان بلامنازع این تکه از شهرند و در رقابتی سنگین با هم زمان را به تسخیر خود درآورده‌اند. مرگ هر چقدر هم که بد باشد، نان عده‌ای در این حوالی در گرو آن است. پیرمرد می‌گوید:  «این رسم زندگی است. عیبی هم ندارد.»