پنهان کردن بی‌برنامگی پشت نمودارها

گروه سیاسی:هر چه به روزهای پایانی تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک‌تر می‌شویم، انتظارها برای گرم‌تر شدن تنور انتخابات کمتر می‌شود، اتفاقی که پیش‌بینی می‌شد با مناظره‌ها رخ دهد، اما سطح بسیار نازل مناظره‌ها، بالاخص در بخش اقتصادی، این امیدواری را کمرنگ‌تر کرد.  در واقع، به دلیل فضای عجیب حاکم بر مناظره نامزدها و مدیریت تک‌تک مباحث […]

گروه سیاسی:هر چه به روزهای پایانی تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک‌تر می‌شویم، انتظارها برای گرم‌تر شدن تنور انتخابات کمتر می‌شود، اتفاقی که پیش‌بینی می‌شد با مناظره‌ها رخ دهد، اما سطح بسیار نازل مناظره‌ها، بالاخص در بخش اقتصادی، این امیدواری را کمرنگ‌تر کرد.
 در واقع، به دلیل فضای عجیب حاکم بر مناظره نامزدها و مدیریت تک‌تک مباحث مطرح شده از سوی مجری برنامه با طرح سوالاتی که بسیاری از آنها در درجه چندم اهمیت قرار داشتند و نادیده گرفتن یا ساده‌انگاری برخی مسائل بسیار مهم اقتصادی در این سوالات، فضای مناظره از ارائه برنامه و نقد یکدیگر، بیشتر به میدان وعده و وعیدهای غیرکارشناسی، مبهم و پوپولیستی تبدیل شد.
به جرأت می‌توان گفت که هیچ یک از هفت نامزد حاضر در انتخابات، به روشنی نتوانستند حتی بخشی از برنامه خود برای آینده اقتصاد ایران (در صورت وجود چنین برنامه‌ای) را ارائه کنند و برخی از آنها هم هر گاه قصد داشتند خود را با برنامه و با حساب و کتاب نشان دهند، نمودارهایی کاغذی را به دوربین نشان می‌دادند. اما نمودارها و چارت‌های پرتعدادی که از سوی محسن رضایی، سعید جلیلی، امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی و علیرضا زاکانی در برابر دوربین‌ها به نمایش گذاشته شدند، هیچ حاصلی جز سردرگم کردن مخاطبان نداشتند. 
برای عامه مردمی که پای گیرنده‌های خود نشسته بودند این نمودارها و چارت‌ها مطلقاً بی‌معنا بود، چرا که نه توضیحی درباره شاخص‌ها و مولفه‌های آن داده می‌شد و نه تحلیلی درباره اینکه اساساً این نمودارها به چه معناست. بگذریم از اینکه در اکثر موارد حتی نوشته‌های روی این نمودارها یا روند صعودی و نزولی آنها هم به وضوح مشخص نبود. 
اما برای آنان که با اقتصاد و مفاهیم آن آشنایی بیشتری دارند و منتظر برنامه‌های نامزدها در این حوزه بودند این نمودارها بیشتر جنبه نمایشی داشت. چرا که گاه به شکل واضحی صحبت‌های کاندیداها در آن لحظات هیچ ارتباط مشخصی به کاغذهایی که در دستان آنها دیده می‌شد، نداشت. بخش فاجعه‌بار این نمودارها عدم شفافیت و وضوح منابعی بود که اعداد و ارقام از آن استخراج شده بود. در واقع، هیچ کدام از این چهار نامزد برای آمار و ارقامی که ارائه می‌کردند، به هیچ منبعی اشاره نکردند؛ گویی تنها هدف آنان نشان دادن تعدادی خط و منحنی بی‌معنا برای جلب نظر کسانی بود که اهمیتی به آمار و داده‌ها نمی‌دهند و برای آنها کافی است که یک نامزد تنها تعداد زیادی کاغذ و پاورپوینت و نمودار به آنان نشان دهد و بگوید: «ببینید مردم، من هم کار کرده‌ام و هم برنامه دارم!» جالب‌تر آن که همین نامزدها غالباً برای طرح ادعاهای محیرالعقول و عجیب خود از این نمودارها استفاده می‌کردند.
 
محسن رضایی و نقد بانک مرکزی 
در مناظره نخست محسن رضایی با نمایش نموداری رو به دوربین، حملات خود به عملکرد عبدالناصر همتی در بانک مرکزی را شدت بخشید و گفت که این نمودار عملکرد آقای همتی در بانک مرکزی را نشان می‌دهد که چگونه دلار از هشت هزار تومان به وضع امروز رسیده است و سپس هم اقتصاددان بودن همتی را زیر سوال برد.
 در ابتدا باید از محسن رضایی که دکترای اقتصاد دارد و در مناظره‌ها و تبلیغاتش خود را از همه اقتصاد‌دان‌تر می‌داند، پرسید که تا چه اندازه بحران ارزی کشور نتیجه کاهش درآمدهای نفتی و تحریم‌های اقتصادی است که در خوش‌بینانه‌ترین حالت، رضایی در برنامه‌هایش به آن توجه چندانی نکرده است؟ سقوط بی‌سابقه درآمدهای نفتی در کنار شیوع بیماری کووید-۱۹ که بهای همان چند صد هزار بشکه نفتی را هم که با مصائب بی‌شمار فروخته می‌شود به میزان چشمگیری کاهش داد در این میان می‌توان نادیده گرفت؟ بحث‌های پیرامون FATF را که به گفته همتی و برخی ناظران، محسن رضایی خود نقش مهمی در عدم تصویب آن دارد هم در مسائل پیرامون بحران ارزی و عدم دسترسی کشور به منابعش در بانک‌های خارجی در سخنان رضایی هیچ جایی نداشت. 
بی‌تردید عملکرد همتی در بانک مرکزی جای نقدهای بسیار اصولی و جدی دارد، اما بعید است که هیچ اقتصاددانی بتواند با تکیه بر نموداری که چندان هم روشن نیست چه پیامی دارد، کل عملکرد بانک مرکزی و همتی را زیر سوال برد. 
عکس نشان دادن زاکانی با کمک نمودار 
مشابه ادعایی را که محسن رضایی درباره عملکرد بانک مرکزی مطرح کرد تقریباً علیرضا زاکانی هم تکرار کرد، هر چند او مانند بیشتر بحث‌هایی که در مناظره مطرح کرد نگاه اقتصادی به مساله نداشت و به نظر می‌رسید تنها هدفش از نشان دادن آن نمودار حمله به رقیبش عبدالناصر همتی و دولت حسن روحانی و هاشمی‌رفسنجانی بود. نموداری که شاخص تورم در اقتصاد ایران را نشان می‌داد و با جمله‌ای از همتی و نشان دادن اوج‌های آمار تورم کشور در دوران ریاست‌جمهوری آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی و روحانی و عکس هر دو آنها همراه بود. نکته جالب‌تر اما اینجاست که علیرضا زاکانی تنها چند لحظه پس از نشان دادن این نمودار با کلی‌گویی‌های ناواضح وعده کنترل نرخ ارز در کوتاه‌مدت، اصلاح ساختار بودجه، ناترازی بانک‌ها و هدایت نقدینگی به سمت بخش تولید را داد و گفت که در سال نخست ریاست‌جمهوری خود تورم موجود را نصف خواهد کرد. 
ادعای نصف کردن تورم در سال نخست، ادعایی بسیار بزرگ است و نیاز به چیزی شبیه به معجزه دارد، اما همان معجزه هم بدون برنامه‌های اقتصادی دقیق و علمی امکان‌پذیر نیست. زاکانی که به اعتراف ناظران در کل جریانات مناظرات هیچ برنامه اقتصادی مشخصی در سطح کلان ارائه نکرد، چگونه می‌خواهد به چنین دستاورد عظیمی دست یابد؟ 
طرح مبحث گنگ و بی‌نتیجه قاضی‌زاده‌هاشمی 
در میان این کاغذبازی‌های نامزدها شاید بسیاری انتظار نداشتند که امیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی هم بخواهد در مناظره سوم با نشان دادن چند نمودار نامشخص از نحوه توزیع منابع در کشور، درآمدها، بیکاری و مسائلی از این دست، جلب توجه کند. چرا که قاضی‌زاده‌هاشمی نسبت به سایر نامزدهای نزدیک به وی در مناظره‌های قبلی عملکرد قابل قبول‌تری داشت، اما او نیز تنها با نشان دادن این نمودارها برخی واضحات را درباره افزایش نرخ بیکاری در کشور و کاهش اشتغال در بخش تولید و افزایش آن در بخش خدمات تکرار کرد و در نهایت هم برای مخاطب مشخص نشد که هدف از نشان دادن این نمودارها چه بود و راه‌حل قاضی‌زاده هاشمی برای مسائلی که عنوان کرد چیست؟ 
نمودار به جای برنامه اقتصادی
 در پایان می‌توان گفت که دستاورد مناظره‌های ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ برای نامزدها درباره استفاده از آمارها و نمودارها بیش از آن که در زمینه جلب توجه مخاطبان عام یا افراد آشنا و متخصص در حوزه اقتصاد به کار گرفته شده باشد، برای پوشش ضعف‌های آنان در عدم وجود برنامه‌هایی روشن استفاده شد. مناظره‌های ۱۴۰۰ نشان داد که شما بدون اتکا به واقعیات اقتصادی و ارائه راه‌حلی برای مسائل می‌توانید خود را پشت خطوط رنگارنگ نمودارها پنهان کنید و ژست آن را بگیرید که برنامه‌ای برای حل معضلات اقتصادی دارید. البته اگر کمی با اقتصاد آشنا باشید، به خوبی می‌دانید که برنامه داشتن برای تغییر وضعیت اقتصادی نیاز به هزار و یک فاکتور اساسی دارد که هیچ کدام از آنها شامل نمودار نشان دادن و ژست کار تحقیقی گرفتن نمی‌شود. نمی‌توان مشتی شعار مبهم، پرطمطراق و بزرگ را به اسم برنامه و با پیوست چند نمودار گنگ به خورد خلق‌الله داد و بی‌برنامه بودن خود در زمینه اقتصاد را پشت چارت‌ها و منحنی‌ها پنهان کرد.