تهی شدن ترسیم تصویرِ آینده
رضا صادقیان بحث درباره میزان مشارکت شهروندان در انتخابات ریاست جمهوری، شوراهای شهر و روستا و کاهش بییندگان مناظرات تلویزیونی بخشی از واقعیت این روزهای کشور است. برخی کاهش مشارکت را به سیاستهای نادرست دولت اول و دوم روحانی و شماری دیگر به کلیت سیاستگذاری، شیوههای مدیریتی و ضعفهای ساختاری مرتبط با قدرت میدانند. پرسش […]
رضا صادقیان
بحث درباره میزان مشارکت شهروندان در انتخابات ریاست جمهوری، شوراهای شهر و روستا و کاهش بییندگان مناظرات تلویزیونی بخشی از واقعیت این روزهای کشور است. برخی کاهش مشارکت را به سیاستهای نادرست دولت اول و دوم روحانی و شماری دیگر به کلیت سیاستگذاری، شیوههای مدیریتی و ضعفهای ساختاری مرتبط با قدرت میدانند. پرسش اصلی آن است؛ چرا تا این لحظه رای دهندگان تمایلی به حضور در انتخابات و استفاده از حق رای خود مانند دورههای پیشین ندارند.
اول: مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم را ۳۷ الی ۳۸ درصد عنوان کرده است. مقایسه همین آمار با نظرسنجیهای صورت گرفته شده در سال ۹۶ نشان از کاهش مشارکت میدهد، این همه را میتوان به سیاستگذاریهای نادرست دولت و ناتوانی دولتمردان در پاسخ دادن به مطالبات اقتصادی شهروندان و کاهش نیافتن مشکلات آنان را برشمرد. در واقع کلیت تصمیم امروز شهروندان را به دولت حوالت داد، چرا که دولت نتوانست قیمت ارز را کنترل کند، تورم افسار گسیخته و بیش از ۴۰ درصدی توان خرید مردم را به همین اندازه و چه بسا بیشتر کاهش داد، بازار زمین و مسکن به یکباره آشفته شد و با شیوع ویروس کرونا و بازگشت تحریمهای جدید آمریکا و خروج آمریکا از برجام وضعیت اقتصادی به یکباره از رونق افتاد و رشد اقتصادی منفی شد و… در تمام این بحثها کلیت سیاستهای دولت وقت در میان است، دولت نتوانست، دولتمردان ناتوان بودند، دولت نخواست، دولتیها نمیخواستند، توانایی لازم را نداشتند، حواسشان صرفا به سیاست خارجی بود و تمام داریی کشو را در سبد سیاست خارجی و ارتباط با کشورهای دیگر میجستند و… در صورتی که این همه نقد از دولت لازم ولی شرایط امروز و کاهش مشارکت به مسئلهای دیگر باز میگردد.
دوم: براساس آمارهای موجود و پس از برگزاری دومین مناظره تلویزیونی، فقط اندکی بیش از ۳۰ درصد شهروندان بالای ۱۸ سال مناظرات برگزار شده میان کاندیدای ریاست جمهوری را دیدهاند. چنانچه همین آمار را با سال ۹۶ مقایسه کنیم وضعیت امروز بهتر نمایان میشود. مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسیما در سال ۹۶ اعلام کرد که میزان بیننده اولین مناظره زنده در سطح ملی بیش از ۶۰ درصد در کل کشور بوده است. همچنین نظرسنجیهای این مرکز که در تاریخ ۱۰ اردیبهشتماه در تهران و ۳۲ مرکز استان انجام شده، گویای این واقعیت است که در فاصله قبل و پس از برگزاری اولین دور مناظرات انتخابات ریاست جمهوری (۶ تا ۱۰ اردیبهشت) میزان مراجعه مردم به شبکههای رادیویی و تلویزیونی برای کسب اطلاع از اخبار و رویدادهای مربوط به انتخابات از ۶۷٫۲ درصد به ۷۴٫۸ درصد رسیده که این حجم استقبال و مراجعه در دو سال گذشته بیسابقه بوده است. کاهش بییندگان تلویزیونی مناظرات نشان میدهد ارتباط میان آمار مشارکت کنندگان در انتخابات پیشرو با آمار بینندگان برنامههای مناظرهها از ارتباط دو سویه خبر میدهد. چه بسا اگر آمار مشارکت بالا برود، بدون شک به شمارگان ببیندگان مناظرهها و دنبال کنندگان خبرهای انتخابات ریاست جمهوری نیز افزوده شود.
سوم: اما چرا مردم تمایلی به دیدن تلویزیون ندارند؟ چرا خبرهای مربوط به انتخابات را چه از طریق صدا و سیما و یا شبکههای اجتماعی مانند سالهای گذشته دنبال نمیکنند؟ چرا همچنان بسیاری از کاندیدای ریاست جمهوری برای شهروندان شناخته شده نیستند؟ و مهمتر آنکه، براساس کدام برآورد تحلیلی و یا بینش شخصی برخی از شهروندان تصمیم گرفتهاند که از حق رای خود استفاده نکنند، به واقع این بخش از شهروندان جامعه تحریم کننده انتخابات نیستند و در قبال رای دادن سایرین موضعگیری منفی ندارند، اما قصدی برای مشارکت و رای دادن به کاندیدای حاضر در کارزار رقابتها را نیز ندارند. به نظر میرسد چرایی تمام سوالات مطرح شده را میتوان به بیثبات شدن، تخریب، ناهمگون بودن و تفاوتهای بسیار میان تصویر آینده کشور نزد شهروندان برشمرد. تصویری که قرار بود چیزی دیگر باشد، ولی به ترتیبی متفاوت و بعضا متضاد به رسم درآمد.
چهارم: حضورهای چهرههای مختلف در انتخابات ریاست جمهوری و آغاز تبلیغات و ارایه شعار و برنامههای نسبتا متفاوت برای اداره کشور همیشه همراه با ارایه تصویری از آینده بوده است. اینکه قرار است در آیندهای نه چندان دور وضعیت اقتصاد سامان یابد، تورم و گرانیهای کمرشکن با اتخاذ سیاستهای کاربردی کنترل گردد، مردم در رفاه و آرامش نسبی زندگی روزمره خود را به سر کنند، هزینههای بهداشت و درمان تا حدودی کنترل شود، نیازمندان نیازمندتر نشوند و در مجموع قرار است از شرایط نامساعد امروز به فردایی بهتر وارد شویم. در میان تمام این حرفها ما با تصویری ترسیم شده و ذهنی از آینده روبرو هستیم.
در واقع هر کدام از کاندیدای انتخابات به این دلیل در صحنه رقابتها ورود پیدا کردهاند که با نقد و نفی امروز و ارایه تصویری از آینده بهتر موفق به کسب آرای شهروندان شوند. به عبارتی مشخصتر؛ انتخاب شعار و تحقق آن قرار است در آینده اتفاق بیفتد، انتقاد از شیوه مدیریت امروز به این دلیل صورت میگیرد که تصویری از شیوه مدیریت در فردا به مخاطبان ارایه میشود، کاستیها قوه مجریه به این دلیل صورتبندی میشود تا رویکردهای بهتر برای آینده ترسیم گردد و… بنابراین آنچه در هر کدام از انتخابات ریاست جمهوری با آن روبرو بودیم و هستیم، ترسیم تصویر آینده برای مخاطبان و خصوصا رای دهندگان است. حال چه اتفاقی برای این تصویر رخ داده است؟
پنجم: در هر کدام از انتخابات ریاست جمهوری، شهروندان کشور با امید به تغییرات وعده داده شده توسط نامزدها در میدان حاضر شدند و با انتخاب متمدنانهترین کنشورزی اجتماعی به کاندیدای مورد حمایت خویش رای دادهاند. رای آنان دقیقا به همان تصویری بوده که نامزد مورد نظر برای آینده رای دهندگان ارایه کرده است. در یک زمانی، سالهای میانی دهه ۷۰، رای دهندگان به کاندیدای رای دادند که دغدغه آزادی، تساهل، تسامح و بیانگر سیاستهایی بود که با فرهنگ رسمی و خصوصا سیاستورزی مشخص و تعریف شده فاصله داشت. در سال ۸۴ شهروندان به کاندیدایی رای دادند که منتقد وضع موجود و نظم حاکم بود، با تندترین ادبیات به مدیران گذشته، رانتخواران، تخریبگران و ربایندگان بیتالمال در گذشته شورید. در واقع رای دهندگان با رای به شخصیتی که ارتباط خانوادگی با اهالی قدرت نداشت رویکردی دیگر را برای اداره سکان قوه مجریه انتخاب کردند. مهمتر آنکه امید به تغییرات در سال ۹۲ و ۹۶ نیز بسیار پررنگ بود. مردم با توجه به شنیده شدن مطالبات خود از زبان کاندیدا که قرار است در آیندهای نه چندان دور تحقق یابد، به فرد مورد نظر خودشان رای دادند.
براساس نظرسنجیهای صورت گرفته شده، کمی بیش از ۵۰ درصد افرادی که قرار است در انتخابات مشارکت کنند باور دارند که با تغییر مدیریت دولت، تغییرات در قوه مجریه رخ خواهد داد. طی سنجشهای دیگر و تا به امروز این عدد تغییر محصوصی نکرده است. میتوان از این همه نتیجه گرفت، به دلیل آنکه واجدین شرایط توان رای خود را برای تغییرات بیان شده و به واقعیت پیوستن همان تصویری که توسط کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در سالهای گذشته ترسیم شده بود تحقق نیافته ارزیابی میکنند، قصدشان در انتخابات فعلی همچنان به عدم مشارکت است. به دیگر سخن؛ شهروندان توقع داشتند با رای آنان شاهد تغییر سیاستها باشند، در صورتی که تجربه آنان نشان دهنده این تغییر نبوده است، همچنین قرار بوده که وعدهها تحقق بیابد که این همه نیز حاصل نیامده است.
بحث درباره میزان مشارکت شهروندان در انتخابات ریاست جمهوری، شوراهای شهر و روستا و کاهش بییندگان مناظرات تلویزیونی بخشی از واقعیت این روزهای کشور است. برخی کاهش مشارکت را به سیاستهای نادرست دولت اول و دوم روحانی و شماری دیگر به کلیت سیاستگذاری، شیوههای مدیریتی و ضعفهای ساختاری مرتبط با قدرت میدانند. پرسش اصلی آن است؛ چرا تا این لحظه رای دهندگان تمایلی به حضور در انتخابات و استفاده از حق رای خود مانند دورههای پیشین ندارند.
اول: مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری دوره سیزدهم را ۳۷ الی ۳۸ درصد عنوان کرده است. مقایسه همین آمار با نظرسنجیهای صورت گرفته شده در سال ۹۶ نشان از کاهش مشارکت میدهد، این همه را میتوان به سیاستگذاریهای نادرست دولت و ناتوانی دولتمردان در پاسخ دادن به مطالبات اقتصادی شهروندان و کاهش نیافتن مشکلات آنان را برشمرد. در واقع کلیت تصمیم امروز شهروندان را به دولت حوالت داد، چرا که دولت نتوانست قیمت ارز را کنترل کند، تورم افسار گسیخته و بیش از ۴۰ درصدی توان خرید مردم را به همین اندازه و چه بسا بیشتر کاهش داد، بازار زمین و مسکن به یکباره آشفته شد و با شیوع ویروس کرونا و بازگشت تحریمهای جدید آمریکا و خروج آمریکا از برجام وضعیت اقتصادی به یکباره از رونق افتاد و رشد اقتصادی منفی شد و… در تمام این بحثها کلیت سیاستهای دولت وقت در میان است، دولت نتوانست، دولتمردان ناتوان بودند، دولت نخواست، دولتیها نمیخواستند، توانایی لازم را نداشتند، حواسشان صرفا به سیاست خارجی بود و تمام داریی کشو را در سبد سیاست خارجی و ارتباط با کشورهای دیگر میجستند و… در صورتی که این همه نقد از دولت لازم ولی شرایط امروز و کاهش مشارکت به مسئلهای دیگر باز میگردد.
دوم: براساس آمارهای موجود و پس از برگزاری دومین مناظره تلویزیونی، فقط اندکی بیش از ۳۰ درصد شهروندان بالای ۱۸ سال مناظرات برگزار شده میان کاندیدای ریاست جمهوری را دیدهاند. چنانچه همین آمار را با سال ۹۶ مقایسه کنیم وضعیت امروز بهتر نمایان میشود. مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسیما در سال ۹۶ اعلام کرد که میزان بیننده اولین مناظره زنده در سطح ملی بیش از ۶۰ درصد در کل کشور بوده است. همچنین نظرسنجیهای این مرکز که در تاریخ ۱۰ اردیبهشتماه در تهران و ۳۲ مرکز استان انجام شده، گویای این واقعیت است که در فاصله قبل و پس از برگزاری اولین دور مناظرات انتخابات ریاست جمهوری (۶ تا ۱۰ اردیبهشت) میزان مراجعه مردم به شبکههای رادیویی و تلویزیونی برای کسب اطلاع از اخبار و رویدادهای مربوط به انتخابات از ۶۷٫۲ درصد به ۷۴٫۸ درصد رسیده که این حجم استقبال و مراجعه در دو سال گذشته بیسابقه بوده است. کاهش بییندگان تلویزیونی مناظرات نشان میدهد ارتباط میان آمار مشارکت کنندگان در انتخابات پیشرو با آمار بینندگان برنامههای مناظرهها از ارتباط دو سویه خبر میدهد. چه بسا اگر آمار مشارکت بالا برود، بدون شک به شمارگان ببیندگان مناظرهها و دنبال کنندگان خبرهای انتخابات ریاست جمهوری نیز افزوده شود.
سوم: اما چرا مردم تمایلی به دیدن تلویزیون ندارند؟ چرا خبرهای مربوط به انتخابات را چه از طریق صدا و سیما و یا شبکههای اجتماعی مانند سالهای گذشته دنبال نمیکنند؟ چرا همچنان بسیاری از کاندیدای ریاست جمهوری برای شهروندان شناخته شده نیستند؟ و مهمتر آنکه، براساس کدام برآورد تحلیلی و یا بینش شخصی برخی از شهروندان تصمیم گرفتهاند که از حق رای خود استفاده نکنند، به واقع این بخش از شهروندان جامعه تحریم کننده انتخابات نیستند و در قبال رای دادن سایرین موضعگیری منفی ندارند، اما قصدی برای مشارکت و رای دادن به کاندیدای حاضر در کارزار رقابتها را نیز ندارند. به نظر میرسد چرایی تمام سوالات مطرح شده را میتوان به بیثبات شدن، تخریب، ناهمگون بودن و تفاوتهای بسیار میان تصویر آینده کشور نزد شهروندان برشمرد. تصویری که قرار بود چیزی دیگر باشد، ولی به ترتیبی متفاوت و بعضا متضاد به رسم درآمد.
چهارم: حضورهای چهرههای مختلف در انتخابات ریاست جمهوری و آغاز تبلیغات و ارایه شعار و برنامههای نسبتا متفاوت برای اداره کشور همیشه همراه با ارایه تصویری از آینده بوده است. اینکه قرار است در آیندهای نه چندان دور وضعیت اقتصاد سامان یابد، تورم و گرانیهای کمرشکن با اتخاذ سیاستهای کاربردی کنترل گردد، مردم در رفاه و آرامش نسبی زندگی روزمره خود را به سر کنند، هزینههای بهداشت و درمان تا حدودی کنترل شود، نیازمندان نیازمندتر نشوند و در مجموع قرار است از شرایط نامساعد امروز به فردایی بهتر وارد شویم. در میان تمام این حرفها ما با تصویری ترسیم شده و ذهنی از آینده روبرو هستیم.
در واقع هر کدام از کاندیدای انتخابات به این دلیل در صحنه رقابتها ورود پیدا کردهاند که با نقد و نفی امروز و ارایه تصویری از آینده بهتر موفق به کسب آرای شهروندان شوند. به عبارتی مشخصتر؛ انتخاب شعار و تحقق آن قرار است در آینده اتفاق بیفتد، انتقاد از شیوه مدیریت امروز به این دلیل صورت میگیرد که تصویری از شیوه مدیریت در فردا به مخاطبان ارایه میشود، کاستیها قوه مجریه به این دلیل صورتبندی میشود تا رویکردهای بهتر برای آینده ترسیم گردد و… بنابراین آنچه در هر کدام از انتخابات ریاست جمهوری با آن روبرو بودیم و هستیم، ترسیم تصویر آینده برای مخاطبان و خصوصا رای دهندگان است. حال چه اتفاقی برای این تصویر رخ داده است؟
پنجم: در هر کدام از انتخابات ریاست جمهوری، شهروندان کشور با امید به تغییرات وعده داده شده توسط نامزدها در میدان حاضر شدند و با انتخاب متمدنانهترین کنشورزی اجتماعی به کاندیدای مورد حمایت خویش رای دادهاند. رای آنان دقیقا به همان تصویری بوده که نامزد مورد نظر برای آینده رای دهندگان ارایه کرده است. در یک زمانی، سالهای میانی دهه ۷۰، رای دهندگان به کاندیدای رای دادند که دغدغه آزادی، تساهل، تسامح و بیانگر سیاستهایی بود که با فرهنگ رسمی و خصوصا سیاستورزی مشخص و تعریف شده فاصله داشت. در سال ۸۴ شهروندان به کاندیدایی رای دادند که منتقد وضع موجود و نظم حاکم بود، با تندترین ادبیات به مدیران گذشته، رانتخواران، تخریبگران و ربایندگان بیتالمال در گذشته شورید. در واقع رای دهندگان با رای به شخصیتی که ارتباط خانوادگی با اهالی قدرت نداشت رویکردی دیگر را برای اداره سکان قوه مجریه انتخاب کردند. مهمتر آنکه امید به تغییرات در سال ۹۲ و ۹۶ نیز بسیار پررنگ بود. مردم با توجه به شنیده شدن مطالبات خود از زبان کاندیدا که قرار است در آیندهای نه چندان دور تحقق یابد، به فرد مورد نظر خودشان رای دادند.
براساس نظرسنجیهای صورت گرفته شده، کمی بیش از ۵۰ درصد افرادی که قرار است در انتخابات مشارکت کنند باور دارند که با تغییر مدیریت دولت، تغییرات در قوه مجریه رخ خواهد داد. طی سنجشهای دیگر و تا به امروز این عدد تغییر محصوصی نکرده است. میتوان از این همه نتیجه گرفت، به دلیل آنکه واجدین شرایط توان رای خود را برای تغییرات بیان شده و به واقعیت پیوستن همان تصویری که توسط کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری در سالهای گذشته ترسیم شده بود تحقق نیافته ارزیابی میکنند، قصدشان در انتخابات فعلی همچنان به عدم مشارکت است. به دیگر سخن؛ شهروندان توقع داشتند با رای آنان شاهد تغییر سیاستها باشند، در صورتی که تجربه آنان نشان دهنده این تغییر نبوده است، همچنین قرار بوده که وعدهها تحقق بیابد که این همه نیز حاصل نیامده است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰