«اعتدالی‌ها» در کُمای خودخواسته!

حمزه فیضی‌پور  در هر جامعه‌ای که به معنای واقعی احزاب و تشکل‌ها در حوزه سیاست نقش آفرینی تشکیلاتی دارند و این مسوولیت آفرینی صرفِ انتخابات تعریف نمی‌گردد و به دنبال آن کادرسازی، دفاع و نقد درون تشکیلاتی هم با هدف بهینه‌سازی عملکردی در راستای فرایند پاسخگوییِ به منتقدین اتفاق می‌افتد، نقش آفرینان حزبی در اتاق‌های […]

حمزه فیضی‌پور 
در هر جامعه‌ای که به معنای واقعی احزاب و تشکل‌ها در حوزه سیاست نقش آفرینی تشکیلاتی دارند و این مسوولیت آفرینی صرفِ انتخابات تعریف نمی‌گردد و به دنبال آن کادرسازی، دفاع و نقد درون تشکیلاتی هم با هدف بهینه‌سازی عملکردی در راستای فرایند پاسخگوییِ به منتقدین اتفاق می‌افتد، نقش آفرینان حزبی در اتاق‌های فکری سِپَر دفاعیِ دفاعِ منطقی از انتخاب و مواضع تشکیلاتی خود را بوجود آورده و همیشه دولتِ البته «یکرنگِ همسو» و شخص در راس آن را در شرایط مختلف مورد حمایت قرار می‌دهند و با یک تیم تبلیغاتی – رسانه‌ای قویِ همیشه حاضر و همراه (کارشناسان پخته‌ی صادق) در فرایند انتخاب دولت، کار دولت و پایان آن به سوالات و ایرادات مخالفینِ منتقد پاسخ مستدل می‌دهند.
باید این اذعان را داشت که در کشور ما پس از سال‌ها گفتمان‌های مدعی و طرفدار احزاب جز به فصل انتخابات و در پاره‌ای از زمان آنهم گزینشی در تنها رسانه سراسری دولتی – حاکمیتی (صدا و سیما) و برخی نشریات و روزنامه‌ها و نیز نقش آفرینی‌های صوری و شبه حزبی که عموما باندیِ انتفاعی خاصِ بدون پاسخگویی هست مانند “لیست دادن‌های انتخاباتی” شاهد تعمیق کار تشکیلاتی و حزبی به طور رسمی، فرهنگی و اجتماعی نبوده‌ایم که این خود یک علت اساسی یا حلقه مفقوده پرداختنِ ریشه‌ای به بسیاری از ناکارآمدی‌ها، عدم پاسخگویی‌ها، کتمان کاری‌ها و بسیاری از مفاسدسیاسی، اقتصادی و عملکردی متصدیان در حوزه‌های مختلف مدیریتی در فقدان استمرار رقابت‌های رسمیِ پذیرفته شده حزبی – تشکیلاتی می‌باشد.
کافی است برای اثبات این ادعا نقش و حضور نهادهایِ سیاسی – اجتماعیِ حزبی را در کشورهایی مورد توجه قرار دهیم که میزان سوءاستفاده مدیران، ادامه کار مدیران و نقش آفرینی اشخاص و احزاب نا کارآمد و یا استمرار مدیریت مدیران خنثای سیاسی در چنین احزابِ بی برنامه را با احزاب با برنامه‌ی متکی و مبتنی بر انتخابات واقعیِ مردمی مورد مقایسه قرار دهیم برای مثال دو کشور ژاپن و آلمان که خبرهایِ دال بر خطایِ حتی جزیی یک فرد مسوول در دولت تشکیلاتیِ حزبی تیتر اصلی رسانه‌های پرسشگر قرار می‌گیرد و افکار عمومی از آن مطلع می‌شود به گونه‌ای که در اثر فشار رسانه‌ها و افکار عمومی فعال فرد خاطی رسما عذرخواهی کرده و استعفاء می‌دهد و حتی اتفاق افتاده دولت حزبی به خاطر یک سوءاستفاده جزییِ فردی و یا توهین به افکار عمومی (تماس تلفنی وزیر با خانمش و یا چرت زدن وزیر در مقابل رسانه ها) مجبور به استعفاء می‌شود اما در کشور خودمان فقط در بزنگه فصل انتخابات هست که افراد هم تئوریسین می‌شوند و هم از کارآمدی احزاب می‌گویند و پس از اتمام این فصل: «روز از نو روزی از نو!»… نه کار حزبی و نه پاسخگویی حزبی، بلکه و صد البته بلکه! با تصمیمات محفلیِ باندی – رفاقتی، افراد و گروه‌ها با سهم خواهی‌ها به تقسیم غنائم (مناصب، امتیازات، وام‌های کلان با سود تبعیضی پایین، سهام شرکت‌ها، زمین خواری، حقوق‌های نجومی و املاک نجومی . . .) حاصله از رای مظلوم عموم مردم می‌پردازند.
بر هیچ کس پوشیده نیست که در فقدان احزاب رسمی با برنامه؛ این باندها، گروها و جبهه‌های سیاسیِ فصلی هستند که میدان دارمی شوند و قدرت را در نهادهای مختلف (ریاست جمهوری، مجلس و شوراها) صاحب می‌شوند آنهم با تبلیغات وسیع رقیب هراسی و صرف هزینه‌های آنچنانی که معلوم نیست هزینه‌های این همه ریخت و پاش هم از کجا می‌آید (که گاه گفته می‌شود اسپانسرش مردم هستند اینکه کدام مردم! معلوم نیست! شاید منظور مردمان خاص صاحب نفوذها، مالکین مراکز آموشی – اقتصادی، مدارس غیر انتفاعی و شرکت‌های مالی سوده می‌باشند و شاید همان ۴ چهاردرصدی برخوردار!) و بعد از سر رسیدن دوران تصدی گریشان بدون آنکه پاسخگوی عملکرد خود در دوران ریاستشان (و نه مسوولیت!) باشند باز از نو در طلب روزی جدید هستند! و با بازی با اصطلاحات و واژه‌های جدید (جبهه، تشکلِ مردمی، یاران، پیشروان و…) چتر گروه جدیدِ اسمی دیگر بالای سر می‌گیرند و افکار عمومی را به سخره گرفته و با حیله زبانی و انواع بازی‌های رسانه‌ای آن را فریب می‌دهند نتیجه آن می‌شود که داریم و هستیم…
نگارنده قبلا در پاسخ به گِله‌ی روحانی: «اینکه چرا مدیران از او و برنامه هایش دفاع نمی‌کنند…» با نوشتن متنی با عنوان «روحانی! خود کرده را تدبیر نیست!» بر این رویه ایشان این نقد را داشتم که می‌گفتند دولت من فراجناحی هست! و از افراد طیف‌های مختلف استفاده کرده‌ام که اصل این شعار خود جای سوال دارد: مگر می‌شود شما در یک تیم فوتبال با‌ترکیبی یازده نفره از بازیکنان حرفه‌ای والیبال، بیسبال، هندبال، تنیس، کشتی، بوکس، شطرنج، هاکی روی چمن، هاکی روی یخ، فوتسال، کاراته، دویِ صدمتر، دوِ ماراتن وتنیس بتوان بازی جوانمردانه‌ی حرفه‌ای فوتبالی را به نمایش گذاشت و گفته شود من مربی تیم فوتبال هستم اما تیمم فرافوتبالی! (ملغمه‌ای که مشمئز کننده است و نتیجه‌اش عقیم؛ یکی با دست توپ را می‌زند یکی با مشت، یکی سراغ راکت می‌گردد، یک بوکس می‌زند یکی محافظ آهنی، یکی فقط می‌دود و…) چینش در دولت فراجناحی این چنین نچسب است و ناهمگن و ناموزون که بگو مگوی آن بسیار: کی بود کی بود من نبودم. مگر می‌شود شما کسی را وزیر مهمترین وزارتخانه قرار دهید که هیچ سنخیتی با شعارهای انتخاباتی شما نداشته باشد؟ و در اصل معتقد به آن شعارها نباشد.
فراجناحی معنایش‌ ترکیب دولت از جریانات مخالف سیاسیِ میزپرست نیست که با چرخش‌ها خوب می‌چرخند و همیشه ریاکارانه و ملتمسانه در اندیشه حضور در دولت‌های بعدی! فراجناحی بودن دولت‌ها یک معنایش می‌تواند این باشد که بعد از انتخابات و موفقیت در کسب و جذب نظر «ولی نعمتان» باید در عمل به شعارها فراجناحی عمل کند یعنی در بحث مثلا مسکن؛ مسکن برای همه باشد (چه رفیق سیاسی چه منتقد سیاسی) مثلا اجرای مر قانون، قانون برای همه باشد (چه نورچشمی باندی چه رقیب منتقد) آزادی مطبوعات (ردیف‌های مالی حمایتی پیش بینی شده در این عرصه به همه مدیران مطبوعاتِ نوشتاری داده شود چه همسو چه ناهمسو و منتقد) و مصادیق بسیار دیگر… فرد در راس یک کابینه مختلطِ ناهمسو از سلیقه‌های سیاسی منتقد یکدیگر، متصدی مسوول موفقِ پاسخگویی در تحقق شعارهایش نخواهد بود. چرا که این فرد در دوران تصدی پست انتخابی خود دچار تناقضات عدیده خواهد شد نمی‌تواند دولتی کارآمد، صادق، همراه و دلسوز داشته باشد که مثلا وزیر اقتصاد آن از یک سلیقه سیاسیِ منتقد با طرز فکر و برنامه سیاسی – فرهنگی و اقتصادی خاص باشد و رییس بانک مرکزی آن با گونه شخصیتی دیگر که معتقد به سیاست‌های اقتصادی در تقابل با شعارهای بهبود معیشتی رییس دولت و…!
مگر می‌شود دولت کارآمدی داشت در حالیکه رییس دفترتان را کسی انتخاب کنید که در بدترین شرایط همراهی نکند مگر می‌شود وزیر کشور را کسی انتخاب کنید که در باره امورات داخلی با وزیر فرهنگ و ارشاد همسویی نداشته باشد! بعد در نظر بگیرد ادامه ماجرا و دیگر انتصابات مدیران کل و استانداران و… نتیجه این می‌شود (کار باندی و دولت رفقاییِ باندی) که مصاحبه (کاری به متن مصاحبه ندارم) تنها وزیر فعال مبلمانیِ دولت درز پیدا می‌کند اینکه چرا و چگونه و توسط چه کسانی انتشار پیدا کرد باید منتظر گذشن زمان نشست (مانند اظهارات آقای مصلحی!) هرچند که خود رییس جمهور روحانی یک کار صوری؛ عزل “آشنا” را انجام و قضیه را فیصله داده شده به خورد افکار عمومی داد…! و نیز هرچند که حدس‌های قریب به درست را در این زمینه می‌توان در محافل مربوط به افکار عمومی جستجو نمود! (جلوگیری از آینده انتخاباتی ظریف به نقع لازیجانی‌ها!) همینطور وقتی که باندهای رفقای رفیق همه کاره می‌شوند افکار عمومی مایوس شده و دیگر امیدی به تدبیری صادقانه ندارد چرا که آرای واقعی مردم نادیده انگاشته شدند و اتاق جناب واعظی و شرکاء (باند اعتدال) به روی مردم بسته شد حالا سوال این هست چرا مردم امیدی ندارند، چرا نسبت به انتخابات دلسرد شده‌اند اینکه تیم دولت را رقباء انتخاب نکرده‌اند! لذا تضعیف یا مرگ این اعتماد را باید به پای چه کسی و چه کسانی از دولت روحانی نوشت؟!
یادمان نمی‌رود شاه‌‌بیت‌ ترکیب بند سخنان روحانی بیان ضعف‌های دولت قبل بود آیا رقیبان نیز حق ندارند همانند ایشان از تورم و بی اعتمادی مردم و گرانی‌های حاصله در این دولت بگویند! روحانی به همان‌اندازه که از رقیبانِ باندی حریف گله‌ی جدی دارد و حمله می‌کند هرچند دیرِ دیر آنهم وقتی که نه مردم را دارد و نه جبهه‌های سیاسی! ! نگاهی هم به چینشِ رفقای باندی و همه کاره انتصاباتی، اقتصادی و سیاسی دولت خود بیاندازد: واعظی، نوبخت؛ که ساکت ساکت است!، آشنایِ معزول مرکز استراتژیک و رحمانی فضلی (باند اعتدال) که این روزها سرشان شلوغ شلوغ هست: موضع انفعال، سکوت و کما. آقایانی که بکار دولت بعدی هم مفید خواهند بود، حداقلش چیزهایی را خواهند گفت! به نظر نگارنده، سرمایه اجتماعی حساب « تکرار» هم به پای رفقای باندی روحانی هزینه شد و این حساب دیگر موجودی ندارد در پایان باید گفت که شعار تنها کاندیدای مورد اقبال یک جریان و آنهم با نام جدید و در نبود احزاب که حکایت‌گر تکرار شعار روحانی هست سرانجامش باز تولید واعظی‌ها و نوبخت‌ها و آشناهاست که میراننده اعتمادها (اعتماد جریانی) خواهد شد.