انتقاد شدید نماینده اصلاحطلب از خاتمی و کروبی
گروه سیاسی: قاسم میرزایی نیکو، سخنگوی مجمع ایثارگران و عضو فراکسیون امید مجلس دهم در یادداشتی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم نوشت: نگذاریم دشمنی با قومی ما را به بی عدالتی با آن قوم وادار کند! یک راست می روم سر اصل مطلب؛ نه جریده نویسی؛ که این روزها به لطف دوستان چند بام […]
گروه سیاسی: قاسم میرزایی نیکو، سخنگوی مجمع ایثارگران و عضو فراکسیون امید مجلس دهم در یادداشتی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم نوشت: نگذاریم دشمنی با قومی ما را به بی عدالتی با آن قوم وادار کند! یک راست می روم سر اصل مطلب؛ نه جریده نویسی؛ که این روزها به لطف دوستان چند بام و بی هوا و یادآوری تاریخ، من نیز از درد که از دو طرف یکی است بگویم؛ رفقای جان همه از این طرف و آن سو شتابانِ حضور پای صندوق بعنوان نماد مردمسالاری و خنثی کردن نقشه ی شوم، مهندسی، پیچ تاریخی، فرو ریختن نماد جمهوریت در انتخابات ۲۸ خرداد، پیشی گرفتن در صدور بیانیه و پیام و صوت و تصویر و فریاد که حی علی الصندوق؟! ای مردم بازگردید به می خانه ای که ساقی ندارد و مستی و جمع مستان چون است؟!
شاید این همه قیل و قال “لحاف” حکومت است که داستانش برمی گردد به گذر قجری! و روایت شاه شهید(ناصرالدین شاه) و حکایت میرزای فقید شیرازی که بماند! اما من بارها گفتم و فریاد زدم که ما به سکوت متهمیم! آن روزها که ماهم رگ غیرت انقلابیمان باد کرده بود و جناح را خلاصه در «یت» و «یون» (راست و چپ) می دیدیم! آن روزها که همه را از قطار انقلاب به بیرون نه پیاده! که پرت می کردند و انقلاب مشغول بلعیدن فرزندانش بود، سکوت کردیم و سال هاست که دیگر نوبه ی ما رسیده! اما نمی خواهیم و قرار نیست باور کنیم!
اعلام می کنم که علاقه ی شخصی من به سید بزرگوار خاتمی بیش تر از خیلی مدعیان است و من خصوصی و اجتماعی پای این علقه و البته تعهد فردی سیاسی ایستاده ام و تاوانش را هم داده ام؛ پس وقتی منِ کم ترین دادم درآمده، این صدای من نیست؛ صدای مردم کف خیابان است؛ با تخریب و تحقیر بچه های همین ور آب و آن طرف آب و استفاده از الفاظی که نظام درباره ی این ها به کار می برد فقط در محدود کردن این قطار هنر کرده ایم! این ها فرزندان نظام نبودند؟! همه جاسوسیم؟! ضد انقلابیم؟! نظریه ی جناب فلان و تئوری بهمان را در خالص سازی ادامه بدهیم تا کجا؟!
من می گویم ناکجا!
اتفاقا ایران کره ی شمالی نمی شود! ایران مملکت آقا «علی بن موسی»(ع) و خواهر بزرگوارش «بانو معصومه»(س) است نه مملکت کمونیستی بی طبقه ی ضد دین!
پس خیالمان راحت!
اما چرا معلوم نشد که چه شد؟
چندین ماه تشکیل ناسا، آیین نامه، کمیته ها، افراد حقیقی و حقوقی و بیانیه و سخنگو اما هیچ و پوچ! عدم پایبندی به همین اصول تشکیلاتی از بالاترین رییس و مدعیان حزب و تشکیلات تا کسانی که گوی سبقت را به امید ملک ری و آب بینی بز و پوستین پوسیده و… از هم ربودیم و رفتیم که بسازیم!!! ما چرا به خودمان متعهد نبودیم؟ وحی نازل شده؟ چه تغییری بوجود آمده؟ پروسه حذف و نابودی جمهوریت ناگهان نزدیک انتخابات هویدا شد؟! این ها که از قبل ترها شروع شده بود! کاش در این گذر خطرناک تاریخی به رأی جمع جبهه ای که خودمان ساختیم تمکین می کردیم؛ ما اصلاح طلبان مدعی قانون! کاش حداقل بعنوان فدائیان انقلاب و نظام سکوت می کردیم و ادعایمان را به رخ این نسل نمی کشیدیم! آن ها نمی توانند از قدرت دست بکشند، ما می توانیم! آن ها برای رسیدن به یک صندلی به هرکاری دست می زنند، ما نمی زنیم! ما خون مردم را با ایشان شریک نمی شویم؛
نظارت استصوابی و طرح دل انگیز شورای نگهبان تازه و شگفتانه و خلق الساعه است؟!
چرا “ما” همین دیروزها نه ابتدای انقلاب که جوان بودیم، حصر آیت الله منتظری را دیدیم و سکوت کردیم؟! نزدیک تر، مقابلمان ایستاده اند و بی شرمانه از حذف آیت الله هاشمی می گویند و ما به تماشا نشسته ایم! نابودی شخصیت های انقلابی را یکی یکی دیدیم و سکوت کردیم؟! مادران داغدار و پرواز نخبگان و اعدام و حبس و حصر بی سرانجام را!!! ما خیلی متهمیم! سرنوشت از سر، نوشته می شود و آسیاب به نوبت است؛ اما می توانستیم این بار دهان بدوزیم و سکوت کنیم؛ باور نکردیم ما را نظام دور انداخته؛ حتی در صدا و سیما “احمدی نژاد” را نشان دادند اما هویت “تاجزاده” را علنی مثل آب خوردن انکار کردند گو این که وجود خارجی ندارد؛ نظام رسما به ما گفته است: بروید دنبال بازیتان؛ جمع کنید بروید پیش هم قطارانتان! ما مردم از جنس هم نیستیم؟! حق حیات هم زیادی است! و این دایره تا لاریجانی جان نظام هم کشیده شده!!! این چیزی جز وحشت توتالیتر است؟! کدام جمهوری اسلامی؟! عزیز دل شیخ محصور جناب کروبی؟! وقتی ریشه ی فکری معتقد به حکومت اسلامی است؟!(بخوانیم تقریرات مرحوم “مصباح” را در همین باب)!
• برگی از تاریخ؛
“حکومت و سودای آن با نادر قلی افشار چنان کرد که چشم تک تک پسران کور و زبان درازان را از دم تیغ گذراند! شاه بی شکست یک روز جام مرگ سرکشید و از سلسله ی تکاور! افشاریان!!! نسلی نبود که بر تخت بنشیند!!!
کریم خان نامی از خطه ی زندیه ی شیراز هویدا شد و…”
تاریخ را حتی اگر مستبدین نوشته باشند همه می دانند! خوشمان بیاید یا نه!!!
زینب وقتی از مصیبت کربلا گفت آنان سخت گریستند؛
و زینب شگفت زده پرسید: برای حسین گریه می کنید؟!
مگر او را کسی جز شما کشته است؟!
شاید این همه قیل و قال “لحاف” حکومت است که داستانش برمی گردد به گذر قجری! و روایت شاه شهید(ناصرالدین شاه) و حکایت میرزای فقید شیرازی که بماند! اما من بارها گفتم و فریاد زدم که ما به سکوت متهمیم! آن روزها که ماهم رگ غیرت انقلابیمان باد کرده بود و جناح را خلاصه در «یت» و «یون» (راست و چپ) می دیدیم! آن روزها که همه را از قطار انقلاب به بیرون نه پیاده! که پرت می کردند و انقلاب مشغول بلعیدن فرزندانش بود، سکوت کردیم و سال هاست که دیگر نوبه ی ما رسیده! اما نمی خواهیم و قرار نیست باور کنیم!
اعلام می کنم که علاقه ی شخصی من به سید بزرگوار خاتمی بیش تر از خیلی مدعیان است و من خصوصی و اجتماعی پای این علقه و البته تعهد فردی سیاسی ایستاده ام و تاوانش را هم داده ام؛ پس وقتی منِ کم ترین دادم درآمده، این صدای من نیست؛ صدای مردم کف خیابان است؛ با تخریب و تحقیر بچه های همین ور آب و آن طرف آب و استفاده از الفاظی که نظام درباره ی این ها به کار می برد فقط در محدود کردن این قطار هنر کرده ایم! این ها فرزندان نظام نبودند؟! همه جاسوسیم؟! ضد انقلابیم؟! نظریه ی جناب فلان و تئوری بهمان را در خالص سازی ادامه بدهیم تا کجا؟!
من می گویم ناکجا!
اتفاقا ایران کره ی شمالی نمی شود! ایران مملکت آقا «علی بن موسی»(ع) و خواهر بزرگوارش «بانو معصومه»(س) است نه مملکت کمونیستی بی طبقه ی ضد دین!
پس خیالمان راحت!
اما چرا معلوم نشد که چه شد؟
چندین ماه تشکیل ناسا، آیین نامه، کمیته ها، افراد حقیقی و حقوقی و بیانیه و سخنگو اما هیچ و پوچ! عدم پایبندی به همین اصول تشکیلاتی از بالاترین رییس و مدعیان حزب و تشکیلات تا کسانی که گوی سبقت را به امید ملک ری و آب بینی بز و پوستین پوسیده و… از هم ربودیم و رفتیم که بسازیم!!! ما چرا به خودمان متعهد نبودیم؟ وحی نازل شده؟ چه تغییری بوجود آمده؟ پروسه حذف و نابودی جمهوریت ناگهان نزدیک انتخابات هویدا شد؟! این ها که از قبل ترها شروع شده بود! کاش در این گذر خطرناک تاریخی به رأی جمع جبهه ای که خودمان ساختیم تمکین می کردیم؛ ما اصلاح طلبان مدعی قانون! کاش حداقل بعنوان فدائیان انقلاب و نظام سکوت می کردیم و ادعایمان را به رخ این نسل نمی کشیدیم! آن ها نمی توانند از قدرت دست بکشند، ما می توانیم! آن ها برای رسیدن به یک صندلی به هرکاری دست می زنند، ما نمی زنیم! ما خون مردم را با ایشان شریک نمی شویم؛
نظارت استصوابی و طرح دل انگیز شورای نگهبان تازه و شگفتانه و خلق الساعه است؟!
چرا “ما” همین دیروزها نه ابتدای انقلاب که جوان بودیم، حصر آیت الله منتظری را دیدیم و سکوت کردیم؟! نزدیک تر، مقابلمان ایستاده اند و بی شرمانه از حذف آیت الله هاشمی می گویند و ما به تماشا نشسته ایم! نابودی شخصیت های انقلابی را یکی یکی دیدیم و سکوت کردیم؟! مادران داغدار و پرواز نخبگان و اعدام و حبس و حصر بی سرانجام را!!! ما خیلی متهمیم! سرنوشت از سر، نوشته می شود و آسیاب به نوبت است؛ اما می توانستیم این بار دهان بدوزیم و سکوت کنیم؛ باور نکردیم ما را نظام دور انداخته؛ حتی در صدا و سیما “احمدی نژاد” را نشان دادند اما هویت “تاجزاده” را علنی مثل آب خوردن انکار کردند گو این که وجود خارجی ندارد؛ نظام رسما به ما گفته است: بروید دنبال بازیتان؛ جمع کنید بروید پیش هم قطارانتان! ما مردم از جنس هم نیستیم؟! حق حیات هم زیادی است! و این دایره تا لاریجانی جان نظام هم کشیده شده!!! این چیزی جز وحشت توتالیتر است؟! کدام جمهوری اسلامی؟! عزیز دل شیخ محصور جناب کروبی؟! وقتی ریشه ی فکری معتقد به حکومت اسلامی است؟!(بخوانیم تقریرات مرحوم “مصباح” را در همین باب)!
• برگی از تاریخ؛
“حکومت و سودای آن با نادر قلی افشار چنان کرد که چشم تک تک پسران کور و زبان درازان را از دم تیغ گذراند! شاه بی شکست یک روز جام مرگ سرکشید و از سلسله ی تکاور! افشاریان!!! نسلی نبود که بر تخت بنشیند!!!
کریم خان نامی از خطه ی زندیه ی شیراز هویدا شد و…”
تاریخ را حتی اگر مستبدین نوشته باشند همه می دانند! خوشمان بیاید یا نه!!!
زینب وقتی از مصیبت کربلا گفت آنان سخت گریستند؛
و زینب شگفت زده پرسید: برای حسین گریه می کنید؟!
مگر او را کسی جز شما کشته است؟!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰