کرباسچی و کارگزاران، اصلاحطلبان را به خاک سیاه نشاندند!
گروه سیاسی: محمد آقازاده (روزنامهنگار) در ۲ توییت درباره نقش منفی حزب کارگزاران در شکست جبهه اصلاحات در انتخابات نوشت: در همین حال، عباس پازوکی فعال سیاسی و روزنامه نگار اصلاح طلب در یادداشتی به تحلیل رفتار سیاسی اصلاح طلبان در انتخابات خرداد ماه پرداخت و نوشت: اصلاح طلبان در این انتخابات دو پاره شدند و […]
گروه سیاسی: محمد آقازاده (روزنامهنگار) در ۲ توییت درباره نقش منفی حزب کارگزاران در شکست جبهه اصلاحات در انتخابات نوشت:
در همین حال، عباس پازوکی فعال سیاسی و روزنامه نگار اصلاح طلب در یادداشتی به تحلیل رفتار سیاسی اصلاح طلبان در انتخابات خرداد ماه پرداخت و نوشت: اصلاح طلبان در این انتخابات دو پاره شدند و دیگر بعید است بتوانند جبهه ای منسجم چون گذشته بسازند. در این زمینه توجه به چند نکته ی مهم خالی از لطف نیست:
۱ـ گروهی از اصلاح طلبان به رهبری حزب نئولیبرال کارگزاران سازندگی و تیم رسانه ای همراه با او تلاش زیادی کردند تا مانع از نامزدی چهره هایی چون محمد رضا عارف شوند. حذف سرمایه های اجتماعی اصلاح طلبی غیر همسو با کارگزاران از سال ها پیش و در مجلس دهم شروع شده بود. هنوز یک هفته از عمر مجلس دهم نگذشته بود که توپخانه ی رسانه ای کارگزاران علیه فراکسیون امید و رئیسش به شدت فعال شد.
همین جریان در انتخابات ریاست مجلس دهم به شدت از لاریجانی حمایت کرد و پشت عارف را خالی کرد تا او نتواند تبدیل به گزینه ای جدی برای ریاست جمهور ی ۱۴۰۰ شود. آنها بهترین گزینه را از همان زمان لاریجانی می دانستند و برخی از چهره های اصلی کارگزاران و دولت روحانی، تمام تلاششان را برای شکست عارف و پیروزی لاریجانی به کار بردند و او را چنان در مجلس زمین گیر کردند که حتی امکان انتخاب یک آبدارچی هم نداشت.
طیف کارگزاران از همان آغاز معتقد به کاندیدای عاریتی برای اصلاح طلبان بود و در واقع از اصلاح طلبی گذشته بود اما ترجیح می داد در جبهه ی اصلاحات حضور داشته باشد تا به وقتش این جبهه را از درون خودش از کارآمدی لازم تهی کند. این حزب از احزاب کوچک درون جبهه ی اصلاحات و برخی جوانان فعال در حوزه ی رسانه و بویژه فضای مجازی یارگیری کرد تا زمانش برسد. در نهایت هم موفق شد عارف را از کاندیداتوری منصرف کند. چون نیروهای توییتری و کلاب هاوسی نزدیک به این طیف چنان فضای تندی علیه عارف راه انداخته بودند که ورود او می توانست منجر به یک شکاف بزرگ و یک شکست شود. آنان موفق شده بودند با قدرت ثروت و رسانه تصویری معکوس و غلط از محمد رضا عارف در ذهن مخاطبان بسازند.
۲ـ این طیف اصرار زیادی داشت که به ظاهر با کاندیداتوری جهانگیری وارد عرصه شود و در نهایت جهانگیری را هم به نفع لاریجانی منصرف کند. در واقع یک پلن چند مرحله ای طراحی کرده بود برای رسیدن به لاریجانی. اما با رد صلاحیت هر دو کاندیدایش، با شکست جدی مواجه شد. اما فورا توانست نیروهایش را پشت سر همتی جمع کند. هر چند اگر جهانگیری و لاریجانی هم می آمدند بعید بود بتوانند از پس آرای منفی شان برآیند.
این طیف از اصلاح طلبان که طیف متمولی است و شرکت ها و بانک ها و موسسات پولداری را هدایت و راهبری می کند، همواره با قدرت ثروت و رسانه، امکان ایجاد یک فضای شلوغ و پر سرو صدا دارد تا صدای کسی شنیده نشود. دوباره این طیف در کلاب هاوس و توییتر چنان فضای پر سرو صدایی ایجاد کرد که صدای هیچ کس از منتقدان عملکرد این افراد، شنیده نشود و گویی همتی پیروز بلامنازع این دوره از انتخابات است.
کاملا مشخص بود که همتی شکست خواهد خورد. اصلا قرار نبود همتی رئیس جمهور شود، اما سرو صدا و شلوغ کاری های طیف ثروتمند و نئولیبرال اصلاح طلب چنان زیاد بود که عده ای از اصلاح طلبان ناچار به سکوت شدند.
۳ـ کارگزاران همواره در جبهه ی اصلاحات حضور دارد اما هر وقت جبهه ی اصلاحات به نتیجه ای برسد که دلخواه کارگزاران نباشد، او راهش را جدا می کند و می رود تنهایی کار خودش را می کند. آنقدر هم قدرت رسانه ای دارد که بتواند چند حزب کوچک و بزرگ دیگر را هم با خود همراه کند. بنابراین اساسا این مدل کار جبهه ای و تشکیلاتی زیر سوال است.
۴ـ چند روز مانده به انتخابات یک نظرسنجی در جبهه اصلاحات مطرح شد که با همه ی نظرسنجی های موسسات معتبر متفاوت بود. عباس عبدی با قاطعیت گفت ساختگی است و بسیاری دیگر نیز تاکید کردند ساختگی است. با همین نظرسنجی جعلی بخشی از احزاب و شخصیت های اصلاح طلب را فریب دادند. باید مشخص شود بانی این جعل بزرگ کیست؟ هر جای دنیا کسی یا گروهی که چنین کاری کند ناچار به عذرخواهی و استعفا می شود. اکنون که ثابت شده نظرسنجی ساختگی بوده چه کسی مسولیت آن را بر عهده می گیرد؟
۵ـ اتفاق بدی که در این دوره از انتخابات افتاد این بود که برخی از اصحاب رسانه و فعالان فضای مجازی کار حزبی و سیاسی آن هم به معنای لمپنش کردند. این ها چنان خود را به عنوان جوانان اصلاح طلب جا انداختند که بزرگان و اساتید و نخبگان ناچار به سکوت در میانه ی سرو صداها و تهمت زدن ها شدند.
کجای دنیا یک کمپین انتخاباتی استراتژیست ندارد؟ کجای دنیا کار طراحی استراتژی انتخاباتی دست کسانی سپرده می شود که فالور بیشتری در توییتر و کلاب هاوس دارند؟ کجای دنیا یک جریان سیاسی به جای توجه به نظرسنجی های علمی و نظرات اساتید علم سیاست و جامعه شناسی، عقل و برنامه و کارشان را کلا می سپرند دست کسانی که در توییتر مثلا فلان کا فالوور دارند؟ کجای دنیا بدون ایجاد یک جریان فکری و باز کردن یک دریچه به صرف سیاه نمایی علیه رقیب می توانند رای جمع کنند؟ مگر می شود کسی بگوید اصلاح طلبم اما اینقدر به علم بی توجه باشد؟
۶ـ در تخریب آقای سید ابراهیم رئیسی به شدت تندروی و زیاده روی شد. گفتند ۲۸ خرداد می شود ۲۸ مرداد. اما آیا مصدق در ۲۹ مرداد به زاهدی پیام تبریک داد؟! اگر ۲۸ خرداد همان ۲۸ مرداد است چرا همتی پیام تبریک داد؟ معلوم است که خودشان هم اعتقاد نداشتند به حرف هایی که می زدند.
همین افرادی که فردای ریاست جمهوری رئیسی را سیاه جلوه می دادند خودشان می دانستند که رئیسی حدود سه سال رئیس قوه ی قضائیه بوده و اصلا همچین تصویری که از او می سازند درست نیست. جامعه می بیند که اینها از یک طرف به رئیسی این طور می گویند و از طرفی پیش از رای گیری می روند و جلوی خود او از واقعیت های رفتاری رئیسی تمجید می کنند. این تناقض را چطور می توانند توجیه کنند؟
در مجموع به نظر می رسد به پایان کار جبهه ی اصلاحات نزدیک شده ایم و از این پس جریان جدیدی از دل جریان اصلاح طلبی زاده می شود که مسیرش و برنامه و حرکتش کاملا متفاوت با مسیر این گونه از اصلاح طلبان است. حتی شاید نام این جریان متفاوت باشد با واژه ی اصلاح طلبی.
در همین حال، عباس پازوکی فعال سیاسی و روزنامه نگار اصلاح طلب در یادداشتی به تحلیل رفتار سیاسی اصلاح طلبان در انتخابات خرداد ماه پرداخت و نوشت: اصلاح طلبان در این انتخابات دو پاره شدند و دیگر بعید است بتوانند جبهه ای منسجم چون گذشته بسازند. در این زمینه توجه به چند نکته ی مهم خالی از لطف نیست:
۱ـ گروهی از اصلاح طلبان به رهبری حزب نئولیبرال کارگزاران سازندگی و تیم رسانه ای همراه با او تلاش زیادی کردند تا مانع از نامزدی چهره هایی چون محمد رضا عارف شوند. حذف سرمایه های اجتماعی اصلاح طلبی غیر همسو با کارگزاران از سال ها پیش و در مجلس دهم شروع شده بود. هنوز یک هفته از عمر مجلس دهم نگذشته بود که توپخانه ی رسانه ای کارگزاران علیه فراکسیون امید و رئیسش به شدت فعال شد.
همین جریان در انتخابات ریاست مجلس دهم به شدت از لاریجانی حمایت کرد و پشت عارف را خالی کرد تا او نتواند تبدیل به گزینه ای جدی برای ریاست جمهور ی ۱۴۰۰ شود. آنها بهترین گزینه را از همان زمان لاریجانی می دانستند و برخی از چهره های اصلی کارگزاران و دولت روحانی، تمام تلاششان را برای شکست عارف و پیروزی لاریجانی به کار بردند و او را چنان در مجلس زمین گیر کردند که حتی امکان انتخاب یک آبدارچی هم نداشت.
طیف کارگزاران از همان آغاز معتقد به کاندیدای عاریتی برای اصلاح طلبان بود و در واقع از اصلاح طلبی گذشته بود اما ترجیح می داد در جبهه ی اصلاحات حضور داشته باشد تا به وقتش این جبهه را از درون خودش از کارآمدی لازم تهی کند. این حزب از احزاب کوچک درون جبهه ی اصلاحات و برخی جوانان فعال در حوزه ی رسانه و بویژه فضای مجازی یارگیری کرد تا زمانش برسد. در نهایت هم موفق شد عارف را از کاندیداتوری منصرف کند. چون نیروهای توییتری و کلاب هاوسی نزدیک به این طیف چنان فضای تندی علیه عارف راه انداخته بودند که ورود او می توانست منجر به یک شکاف بزرگ و یک شکست شود. آنان موفق شده بودند با قدرت ثروت و رسانه تصویری معکوس و غلط از محمد رضا عارف در ذهن مخاطبان بسازند.
۲ـ این طیف اصرار زیادی داشت که به ظاهر با کاندیداتوری جهانگیری وارد عرصه شود و در نهایت جهانگیری را هم به نفع لاریجانی منصرف کند. در واقع یک پلن چند مرحله ای طراحی کرده بود برای رسیدن به لاریجانی. اما با رد صلاحیت هر دو کاندیدایش، با شکست جدی مواجه شد. اما فورا توانست نیروهایش را پشت سر همتی جمع کند. هر چند اگر جهانگیری و لاریجانی هم می آمدند بعید بود بتوانند از پس آرای منفی شان برآیند.
این طیف از اصلاح طلبان که طیف متمولی است و شرکت ها و بانک ها و موسسات پولداری را هدایت و راهبری می کند، همواره با قدرت ثروت و رسانه، امکان ایجاد یک فضای شلوغ و پر سرو صدا دارد تا صدای کسی شنیده نشود. دوباره این طیف در کلاب هاوس و توییتر چنان فضای پر سرو صدایی ایجاد کرد که صدای هیچ کس از منتقدان عملکرد این افراد، شنیده نشود و گویی همتی پیروز بلامنازع این دوره از انتخابات است.
کاملا مشخص بود که همتی شکست خواهد خورد. اصلا قرار نبود همتی رئیس جمهور شود، اما سرو صدا و شلوغ کاری های طیف ثروتمند و نئولیبرال اصلاح طلب چنان زیاد بود که عده ای از اصلاح طلبان ناچار به سکوت شدند.
۳ـ کارگزاران همواره در جبهه ی اصلاحات حضور دارد اما هر وقت جبهه ی اصلاحات به نتیجه ای برسد که دلخواه کارگزاران نباشد، او راهش را جدا می کند و می رود تنهایی کار خودش را می کند. آنقدر هم قدرت رسانه ای دارد که بتواند چند حزب کوچک و بزرگ دیگر را هم با خود همراه کند. بنابراین اساسا این مدل کار جبهه ای و تشکیلاتی زیر سوال است.
۴ـ چند روز مانده به انتخابات یک نظرسنجی در جبهه اصلاحات مطرح شد که با همه ی نظرسنجی های موسسات معتبر متفاوت بود. عباس عبدی با قاطعیت گفت ساختگی است و بسیاری دیگر نیز تاکید کردند ساختگی است. با همین نظرسنجی جعلی بخشی از احزاب و شخصیت های اصلاح طلب را فریب دادند. باید مشخص شود بانی این جعل بزرگ کیست؟ هر جای دنیا کسی یا گروهی که چنین کاری کند ناچار به عذرخواهی و استعفا می شود. اکنون که ثابت شده نظرسنجی ساختگی بوده چه کسی مسولیت آن را بر عهده می گیرد؟
۵ـ اتفاق بدی که در این دوره از انتخابات افتاد این بود که برخی از اصحاب رسانه و فعالان فضای مجازی کار حزبی و سیاسی آن هم به معنای لمپنش کردند. این ها چنان خود را به عنوان جوانان اصلاح طلب جا انداختند که بزرگان و اساتید و نخبگان ناچار به سکوت در میانه ی سرو صداها و تهمت زدن ها شدند.
کجای دنیا یک کمپین انتخاباتی استراتژیست ندارد؟ کجای دنیا کار طراحی استراتژی انتخاباتی دست کسانی سپرده می شود که فالور بیشتری در توییتر و کلاب هاوس دارند؟ کجای دنیا یک جریان سیاسی به جای توجه به نظرسنجی های علمی و نظرات اساتید علم سیاست و جامعه شناسی، عقل و برنامه و کارشان را کلا می سپرند دست کسانی که در توییتر مثلا فلان کا فالوور دارند؟ کجای دنیا بدون ایجاد یک جریان فکری و باز کردن یک دریچه به صرف سیاه نمایی علیه رقیب می توانند رای جمع کنند؟ مگر می شود کسی بگوید اصلاح طلبم اما اینقدر به علم بی توجه باشد؟
۶ـ در تخریب آقای سید ابراهیم رئیسی به شدت تندروی و زیاده روی شد. گفتند ۲۸ خرداد می شود ۲۸ مرداد. اما آیا مصدق در ۲۹ مرداد به زاهدی پیام تبریک داد؟! اگر ۲۸ خرداد همان ۲۸ مرداد است چرا همتی پیام تبریک داد؟ معلوم است که خودشان هم اعتقاد نداشتند به حرف هایی که می زدند.
همین افرادی که فردای ریاست جمهوری رئیسی را سیاه جلوه می دادند خودشان می دانستند که رئیسی حدود سه سال رئیس قوه ی قضائیه بوده و اصلا همچین تصویری که از او می سازند درست نیست. جامعه می بیند که اینها از یک طرف به رئیسی این طور می گویند و از طرفی پیش از رای گیری می روند و جلوی خود او از واقعیت های رفتاری رئیسی تمجید می کنند. این تناقض را چطور می توانند توجیه کنند؟
در مجموع به نظر می رسد به پایان کار جبهه ی اصلاحات نزدیک شده ایم و از این پس جریان جدیدی از دل جریان اصلاح طلبی زاده می شود که مسیرش و برنامه و حرکتش کاملا متفاوت با مسیر این گونه از اصلاح طلبان است. حتی شاید نام این جریان متفاوت باشد با واژه ی اصلاح طلبی.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰