تاجزاده: طرفدار یکیشدن جایگاه ریاستجمهوری و رهبری هستم
روزنامه لوموند فرانسه نوشت: مصطفی تاجزاده، معاون پیشین وزیر کشور در زمان ریاست محمد خاتمی (۲۰۰۵-۱۹۹۷)، با ۶۴ سال سن، از چهرههای شناختهشده اصلاحطلبان است. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ زندانی بود و پس از نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری در ۱۸ ژوئن ردصلاحیت شد. او با محکوم کردن جریانی که باعث پیروزی رأی اقلیت […]
روزنامه لوموند فرانسه نوشت: مصطفی تاجزاده، معاون پیشین وزیر کشور در زمان ریاست محمد خاتمی (۲۰۰۵-۱۹۹۷)، با ۶۴ سال سن، از چهرههای شناختهشده اصلاحطلبان است. او از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶ زندانی بود و پس از نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری در ۱۸ ژوئن ردصلاحیت شد. او با محکوم کردن جریانی که باعث پیروزی رأی اقلیت شده، با تابوشکنی خواستار اصلاحات اساسی در ایران شده است.
نظر شما در مورد شرایط این انتخابات چیست و آیا رأی خواهید داد؟
نتیجه از پیش تعیین شده است و در حقیقت نماینده اقلیت در کشور به عنوان رئیس جمهور انتخاب خواهد شد. در انتخابات پیشین، ابراهیم رئیسی [کاندیدای فوق محافظهکار] با۱۶ میلیون رأی بازنده شد. اگر روز جمعه ۱۸میلیون بیاورد، در همان سطح ازحمایت مردم برخوردار است. من فکر نمیکنم که بتواند حتی این مقدار رأی را نیز بدست آورد. این انتخاب یک کودتا است، زیرا اراده اقلیت به اکثریت تحمیل میشود و این توهین به ملت ایران است.
به نظر شما برنامه رژیم چیست و پس از انتصاب آقای رئیسی به ریاست جمهوری چه اتفاقی خواهد افتاد؟
رهبر در مورد جانشینی خود تصمیم خواهد گرفت و این کودتای انتخاباتی با هدف قراردادن تمام قدرت در اختیار محافظهکاران برای جانشینی آیتالله خامنهای است و آقای رئیسی بالقوه رهبر بعدی خواهد بود. با نگاهی به گذشته، جز سه سال نخست انقلاب، در ایران هیچ انتخابات آزادی برگزار نشد.اما در گذشته انتخابات کنترلشده یعنی غیرآزاد اما بهطور نسبی رقابتی برگزار میشد. این بار حتی این رقابت نسبی هم وجود ندارد. اینبار نه تنها اصلاحطلبان را حذف کردند بلکه هر نامزد حتی اصولگرا را که ممکن بود خطرآفرین باشد ردصلاحیت کردند. احمدینژاد [رئیسجمهور اصولگرای پیشین] هم ردصلاحیت شد. چراکه میخواهند تمام ارکان حکومت در زمان تعیین رهبر آینده در اختیار جریان سیاسی اصولگرا باشد. باید بدانیم که ما در اینجا در مورد اقتدارگراها صحبت میکنیم و نه در مورد اصولگراهای به اصطلاح “میانهرو”.
رژیم امروزی را چگونه تعریف میکنید؟
تاکنون قدرت بین اصولگرایان و اصلاحطلبان تقسیم شده بود. اما به نظر میرسد قدرت به سمت سپاه پاسداران، گروهی که مستقیما توسط رهبری اداره میشوند، تغییر جهت داده خواهد شد و کسانی که خود را “محافظهکار میانهرو” میخوانند به حاشیه رانده خواهند شد. اگر توازن قوا به نفع تندروها شود، گروهی که پیرامون پاسداران انقلاب تشکیل شده، اصل انتخابات را از معنا تهی خواهند کرد. درعین حال اختلافات و تضادهایی بین نیروهای محافظهکار حامی آقای رئیسی و سپاه پاسداران وجود دارد. فکر میکنم این تضادها سرانجام آشکار خواهد شد و احتمال درگیری سیاسی بین آنها وجود دارد.
این تضادها چه چیزهایی هستند؟
در درجه نخست اختلاف نظرها راهبردی است. گروه اول پیرو یک مدل “چینی” هستند: یعنی ترکیبی از تعامل و گشایش اقتصادی در دنیا و انسداد سیاسی در داخل. گروه دوم که امروز قدرتمند شده است، تصوری از جهان به ارث رسیده از “جنگ سرد” دارند. من میتوانم از مدل “کره شمالی” صحبت کنم، یعنی انزوای ایران و انسداد کامل سیاسی. با این دیدگاه که به برنامه هستهای چشم دارند. آنها معتقدند که این امر کشور را از حمله خارجی محافظت میکند اما گشودن دروازههای کشور به دنیای خارج این روند را تضعیف میکند و اینجاست که نقش ایالات متحده و غرب مهم میشود. مخصوصا ایالات متحده. فراموش نکنیم که این دونالد ترامپ بود که با اعمال دوباره تحریمها اصلاحطلبان را تضعیف کرد و طبقه متوسط ایران را به فقر فرو برد نه حکومت. اگر [رئیس جمهور جدید ایالات متحده] جو بایدن روند مثبتی را دنبال کند، مرزهای ایران به روی جهانیان گشوده خواهد شد. اگر خلاف این عمل کند، ایران به انزوا خواهد رفت و مواضع خود را سخت خواهد کرد: “اگر من در تحریم هستم، چرا برنامه هستهای خود را قطع کنم؟”
ارزیابی شما از دوره ریاست جمهوری حسن روحانی (۲۰۲۱-۲۰۱۳) چیست؟
دوره اول روحانی مثبت بود. به همین دلیل در سال ۲۰۱۷ با ۶ میلیون رأی بیشتر نسبت به سال ۲۰۱۳ دوباره انتخاب شد اما دوره دوم او ناموفق بوده است. به سه دلیل، اول، تحریمهای دوباره اعمال شده توسط دونالد ترامپ و ایالات متحده ایران را وارد بحران کرد. دلیل دوم به موضوع جانشینی رهبری مربوط میشود: طرفداران رهبر همه کار برای جلوگیری از موفقیت دولت و بیاعتبار جلوهدادن اصلاحطلبان انجام دادند و تلاش کردند این ایده را در افکار عمومی ترویج کنند که اردوگاه محافظهکاران تنها گزینه برای حل نابسامانیهایی است که کشور از آن رنج میبرد: “اصولگراها کسانی هستند که کشور را از بحران خارج میکنند و مردم را نجات میدهند.” دلیل سوم به خود آقای روحانی و کابینه او برمیگردد. آنها شجاعت بیان حقایق را با مردم نداشتند، و در زمان بحران اقتصادی ناشی از تحریم و فشار حداکثری امریکا، عملا به دنبال حمایت از مردم نبودند. کوتاهی روحانی و دولتش فاصله بین دولت و مردم را تشدید کرد و اعتماد به دولت را از بین برد. وقتی فشار داخلی و خارجی بر رئیسجمهور و کابینه زیاد شد، آقای روحانی بجای توجیه مردم، عملا انزوا را انتخاب کرد. همهگیری کوید ۱۹ نیز از یک سال و نیم پیش در تشدید مشکلات و دوری روحانی از مردم و در نتیجه بیاعتباری او نقش داشت که نباید آن را فراموش کنیم.
آیا هراسی نسبت به از بین رفتن اردوگاه اصلاحطلبان ندارید؟
در سی سال گذشته، ما دو بار از قدرت برکنار شدهایم، اما دوباره برگشتهایم. به یک دلیل ساده: جامعه ما زنده و پویاست. اولین نوبت بهحاشیهرفتن ما در زمان بهدست گرفتن قدرت توسط روح الله خامنهای [در سال ۱۹۸۹] بود که همه اصلاحطلبان را برکنار کرد. اما با انتخاب آقای خاتمی در سال ۱۹۹۷ بازگشتیم. اصلاحطلبان بعد از انتخاب آقای احمدینژاد در سال ۲۰۰۵ نیز دوباره کاملا کنار گذاشته شدند ولی هشت سال بعد بازگشتند. ما دلسرد نیستیم و امیدواریم که هشت سال صبر نکنیم. جهان تغییر کرده است. با استفاده از فناوریهای نو، ما میتوانیم راحتتر از گذشته پیام خود را به جامعه منتقل کنیم. افزون بر آن مسئله جانشینی رهبر باعث شکستهشدن اردوگاه محافظهکاران خواهد شد. دو مدعی وجود دارد: آقای رئیسی و آقای مجتبی خامنهای، پسر آیتالله خامنهای. اصولگراها همچنین درباره انتخاب استراتژیک الگوی حکمرانی از هم جدا خواهند شد: مدل “کره شمالی” یا مدل “چینی”. سرانجام، موضوع آزادیهای اجتماعی آنها را به موضعگیری علیه یکدیگر خواهد کشاند.
شما خواستار تغییرات بنیادی در ایران هستید؟
من طرفدار تغییراتی هستم که آن را اصلاحات ساختاری مینامم. طرفدار یکیشدن جایگاه ریاست جمهوری و رهبری هستم و اگر این طرح محقق نشود، معتقدم اختیارات رهبری باید محدود شود، و او باید توسط مردم انتخاب شود، یعنی با رأی عمومی. تجربه حکمرانی مبتنی بر ولایت فقیه، [ولایت فقیه”حکمرانی فقها” ، که اساس نظام سیاسی در جمهوری اسلامی ایران را تشکیل داده و برتری سیاسی را به روحانیها میدهد] شکست خورده است. رهبر دیگر نباید اختیارات نامحدود داشته باشد. ما به یک قدرت مشروطه نیاز داریم. همچنین معتقدم که باید آزادیها تضمین شود و مداخله نیروهای مسلح درامور اقتصادی و سیاسی و انتخاباتی پایان یابد. سپاه پاسداران در حال حاضر قدرت نامحدودی دارد. پول، اسلحه و رسانه دارند. به همین دلیل امروز ادعای حکومت دارد. دخالتهای غیرقانونی نظامیان باید خاتمه یابد. درست نیست که سیاست منطقهای کشور در دست سپاه باشد و توسط آنها تعریف شود. پاسداران باید به پادگانها برگردند. همه این ایدهها باید آشکارا در جامعه طرح شود و به روشنی به آنها پاسخ داده شود.
نظر شما در مورد شرایط این انتخابات چیست و آیا رأی خواهید داد؟
نتیجه از پیش تعیین شده است و در حقیقت نماینده اقلیت در کشور به عنوان رئیس جمهور انتخاب خواهد شد. در انتخابات پیشین، ابراهیم رئیسی [کاندیدای فوق محافظهکار] با۱۶ میلیون رأی بازنده شد. اگر روز جمعه ۱۸میلیون بیاورد، در همان سطح ازحمایت مردم برخوردار است. من فکر نمیکنم که بتواند حتی این مقدار رأی را نیز بدست آورد. این انتخاب یک کودتا است، زیرا اراده اقلیت به اکثریت تحمیل میشود و این توهین به ملت ایران است.
به نظر شما برنامه رژیم چیست و پس از انتصاب آقای رئیسی به ریاست جمهوری چه اتفاقی خواهد افتاد؟
رهبر در مورد جانشینی خود تصمیم خواهد گرفت و این کودتای انتخاباتی با هدف قراردادن تمام قدرت در اختیار محافظهکاران برای جانشینی آیتالله خامنهای است و آقای رئیسی بالقوه رهبر بعدی خواهد بود. با نگاهی به گذشته، جز سه سال نخست انقلاب، در ایران هیچ انتخابات آزادی برگزار نشد.اما در گذشته انتخابات کنترلشده یعنی غیرآزاد اما بهطور نسبی رقابتی برگزار میشد. این بار حتی این رقابت نسبی هم وجود ندارد. اینبار نه تنها اصلاحطلبان را حذف کردند بلکه هر نامزد حتی اصولگرا را که ممکن بود خطرآفرین باشد ردصلاحیت کردند. احمدینژاد [رئیسجمهور اصولگرای پیشین] هم ردصلاحیت شد. چراکه میخواهند تمام ارکان حکومت در زمان تعیین رهبر آینده در اختیار جریان سیاسی اصولگرا باشد. باید بدانیم که ما در اینجا در مورد اقتدارگراها صحبت میکنیم و نه در مورد اصولگراهای به اصطلاح “میانهرو”.
رژیم امروزی را چگونه تعریف میکنید؟
تاکنون قدرت بین اصولگرایان و اصلاحطلبان تقسیم شده بود. اما به نظر میرسد قدرت به سمت سپاه پاسداران، گروهی که مستقیما توسط رهبری اداره میشوند، تغییر جهت داده خواهد شد و کسانی که خود را “محافظهکار میانهرو” میخوانند به حاشیه رانده خواهند شد. اگر توازن قوا به نفع تندروها شود، گروهی که پیرامون پاسداران انقلاب تشکیل شده، اصل انتخابات را از معنا تهی خواهند کرد. درعین حال اختلافات و تضادهایی بین نیروهای محافظهکار حامی آقای رئیسی و سپاه پاسداران وجود دارد. فکر میکنم این تضادها سرانجام آشکار خواهد شد و احتمال درگیری سیاسی بین آنها وجود دارد.
این تضادها چه چیزهایی هستند؟
در درجه نخست اختلاف نظرها راهبردی است. گروه اول پیرو یک مدل “چینی” هستند: یعنی ترکیبی از تعامل و گشایش اقتصادی در دنیا و انسداد سیاسی در داخل. گروه دوم که امروز قدرتمند شده است، تصوری از جهان به ارث رسیده از “جنگ سرد” دارند. من میتوانم از مدل “کره شمالی” صحبت کنم، یعنی انزوای ایران و انسداد کامل سیاسی. با این دیدگاه که به برنامه هستهای چشم دارند. آنها معتقدند که این امر کشور را از حمله خارجی محافظت میکند اما گشودن دروازههای کشور به دنیای خارج این روند را تضعیف میکند و اینجاست که نقش ایالات متحده و غرب مهم میشود. مخصوصا ایالات متحده. فراموش نکنیم که این دونالد ترامپ بود که با اعمال دوباره تحریمها اصلاحطلبان را تضعیف کرد و طبقه متوسط ایران را به فقر فرو برد نه حکومت. اگر [رئیس جمهور جدید ایالات متحده] جو بایدن روند مثبتی را دنبال کند، مرزهای ایران به روی جهانیان گشوده خواهد شد. اگر خلاف این عمل کند، ایران به انزوا خواهد رفت و مواضع خود را سخت خواهد کرد: “اگر من در تحریم هستم، چرا برنامه هستهای خود را قطع کنم؟”
ارزیابی شما از دوره ریاست جمهوری حسن روحانی (۲۰۲۱-۲۰۱۳) چیست؟
دوره اول روحانی مثبت بود. به همین دلیل در سال ۲۰۱۷ با ۶ میلیون رأی بیشتر نسبت به سال ۲۰۱۳ دوباره انتخاب شد اما دوره دوم او ناموفق بوده است. به سه دلیل، اول، تحریمهای دوباره اعمال شده توسط دونالد ترامپ و ایالات متحده ایران را وارد بحران کرد. دلیل دوم به موضوع جانشینی رهبری مربوط میشود: طرفداران رهبر همه کار برای جلوگیری از موفقیت دولت و بیاعتبار جلوهدادن اصلاحطلبان انجام دادند و تلاش کردند این ایده را در افکار عمومی ترویج کنند که اردوگاه محافظهکاران تنها گزینه برای حل نابسامانیهایی است که کشور از آن رنج میبرد: “اصولگراها کسانی هستند که کشور را از بحران خارج میکنند و مردم را نجات میدهند.” دلیل سوم به خود آقای روحانی و کابینه او برمیگردد. آنها شجاعت بیان حقایق را با مردم نداشتند، و در زمان بحران اقتصادی ناشی از تحریم و فشار حداکثری امریکا، عملا به دنبال حمایت از مردم نبودند. کوتاهی روحانی و دولتش فاصله بین دولت و مردم را تشدید کرد و اعتماد به دولت را از بین برد. وقتی فشار داخلی و خارجی بر رئیسجمهور و کابینه زیاد شد، آقای روحانی بجای توجیه مردم، عملا انزوا را انتخاب کرد. همهگیری کوید ۱۹ نیز از یک سال و نیم پیش در تشدید مشکلات و دوری روحانی از مردم و در نتیجه بیاعتباری او نقش داشت که نباید آن را فراموش کنیم.
آیا هراسی نسبت به از بین رفتن اردوگاه اصلاحطلبان ندارید؟
در سی سال گذشته، ما دو بار از قدرت برکنار شدهایم، اما دوباره برگشتهایم. به یک دلیل ساده: جامعه ما زنده و پویاست. اولین نوبت بهحاشیهرفتن ما در زمان بهدست گرفتن قدرت توسط روح الله خامنهای [در سال ۱۹۸۹] بود که همه اصلاحطلبان را برکنار کرد. اما با انتخاب آقای خاتمی در سال ۱۹۹۷ بازگشتیم. اصلاحطلبان بعد از انتخاب آقای احمدینژاد در سال ۲۰۰۵ نیز دوباره کاملا کنار گذاشته شدند ولی هشت سال بعد بازگشتند. ما دلسرد نیستیم و امیدواریم که هشت سال صبر نکنیم. جهان تغییر کرده است. با استفاده از فناوریهای نو، ما میتوانیم راحتتر از گذشته پیام خود را به جامعه منتقل کنیم. افزون بر آن مسئله جانشینی رهبر باعث شکستهشدن اردوگاه محافظهکاران خواهد شد. دو مدعی وجود دارد: آقای رئیسی و آقای مجتبی خامنهای، پسر آیتالله خامنهای. اصولگراها همچنین درباره انتخاب استراتژیک الگوی حکمرانی از هم جدا خواهند شد: مدل “کره شمالی” یا مدل “چینی”. سرانجام، موضوع آزادیهای اجتماعی آنها را به موضعگیری علیه یکدیگر خواهد کشاند.
شما خواستار تغییرات بنیادی در ایران هستید؟
من طرفدار تغییراتی هستم که آن را اصلاحات ساختاری مینامم. طرفدار یکیشدن جایگاه ریاست جمهوری و رهبری هستم و اگر این طرح محقق نشود، معتقدم اختیارات رهبری باید محدود شود، و او باید توسط مردم انتخاب شود، یعنی با رأی عمومی. تجربه حکمرانی مبتنی بر ولایت فقیه، [ولایت فقیه”حکمرانی فقها” ، که اساس نظام سیاسی در جمهوری اسلامی ایران را تشکیل داده و برتری سیاسی را به روحانیها میدهد] شکست خورده است. رهبر دیگر نباید اختیارات نامحدود داشته باشد. ما به یک قدرت مشروطه نیاز داریم. همچنین معتقدم که باید آزادیها تضمین شود و مداخله نیروهای مسلح درامور اقتصادی و سیاسی و انتخاباتی پایان یابد. سپاه پاسداران در حال حاضر قدرت نامحدودی دارد. پول، اسلحه و رسانه دارند. به همین دلیل امروز ادعای حکومت دارد. دخالتهای غیرقانونی نظامیان باید خاتمه یابد. درست نیست که سیاست منطقهای کشور در دست سپاه باشد و توسط آنها تعریف شود. پاسداران باید به پادگانها برگردند. همه این ایدهها باید آشکارا در جامعه طرح شود و به روشنی به آنها پاسخ داده شود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰