…این داغ دل ماست به پیشانی شما

اسماعیل حسین‌پور رسانه ای شدن خبر حقوق ۳۳ میلیونی دختر یکی از اعضای شورای شهر تهران، بار دیگر خویش اندیشی و ناراستی بزرگ این جماعت با مردم را آشکار کرد. در حالی که یک فرهنگی با ۳۰ سال سابقه خدمت و مدرک دکترای تخصصی تنها نصف حقوق این دختر جوان و انقلابی حقوق دریافت می‌کند […]

اسماعیل حسین‌پور
رسانه ای شدن خبر حقوق ۳۳ میلیونی دختر یکی از اعضای شورای شهر تهران، بار دیگر خویش اندیشی و ناراستی بزرگ این جماعت با مردم را آشکار کرد. در حالی که یک فرهنگی با ۳۰ سال سابقه خدمت و مدرک دکترای تخصصی تنها نصف حقوق این دختر جوان و انقلابی حقوق دریافت می‌کند و باید با این حقوق، به انبوه دغدغه جماعتی دل نگران چون جناب قرائتی هم پاسخ دهد؛ دریافت این حقوق و حقوق های مشابه، چالش بزرگی برای مدعیان عدالت در این سرزمین است.
انتشار این فیش حقوقی و تایید رئیس انقلابی و جهادی شورای شهر تهران، یعنی دیگر اعضای شورا هم حق دارند یکی از نزدیکانشان را به عنوان مسئول دفتر بکارگیری نمایند. این شیوۀ مدیریت سند روشنی از خودحق‌پنداری، منش و بینش برخی اصولگرایان است که سال هاست برخی از افراد این قبیله، ایران را ملک شخصی‌شان می‌دانند و به رغم شعار تکراری و ناصادقانۀ مردمی بودن، بین درد و داغ های مردم و این قومِ برمسند، فرسنگ‌ها فاصله است.
هنر بزرگ برخی اصولگرایان مدعی در مواجهه با چنین شرایط و پدیده هایی، توجیه، فرافکنی و نپذیرفتن کاستی‌های شان است که امروز همین رویکرد غیرعقلانی و ریاکارنه، باعث رویگردانی انبوه مردم از این تفکر حاکم در جامعه شده است و کشور را با بحران مشروعیت روبرو کرده است.
انتشار این فیش حقوقی، سند مطلومیت بسیاری از اقشار جامعه و کارگران این سرزمین است. سند مظلومیت کارمندان و فرهنگیان این کهن بوم وبر است که گاه با یک چهارم حقوق این جوان حزب‌اللهی جای خوش کرده در دفتر مادر، برای خدمت به فرزندان این دیار با طی صعب العبورترین مسیرها، راهی بی امکانات ترین آبادی‌ها می‌شوند و انجام وظیفه می‌کنند.
آیا جناب چمران رئیس شورای اسلامی!! شهر تهران، که قطعا باید ناظر بر عملکرد زیرمجموعه اش باشد می‌داند در حالی که انبوه فرزندان این سرزمین با مدارک و مدارج تحصیلی بالا جویای کار هستند؛ این جذب فرزندان در دفتر کار مادر که رانت بزرگ اعطایی به شوراییان است، سنخیتی با شایسته سالاری، روح دین و عدالت ندارد؟ آیا چنین شورای خویش‌اندیشی می‌تواند درد مردم و درد دود و آلودگی هوا و نفس های به شمار افتادۀ مردم تهران و ده‌ها معضل اجتماعی دیگر را درک کند؟ این چه سیستم بیماری است که باید شاهد این همه تبعیض در پرداخت حقوق کارکنان دولت باشیم؟ فسادستیزی دولت عدالت‌طلب! چه زمانی عملی می‌شود؟ چرا در شورای شهر انقلابی باید شاهد خویش‌اندیشی‌های این چنینی و توجیه‌گری های سخت نازیبای رئیس ریش سپیدکرده‌اش باشیم؟
با دیدن این همه درد مردم و بی غمی برخی کاربه دستان، با دیدن تضاد و تناقض در رفتار و گفتار برخی تندروهای پیشانی پینه بستۀ این روزها، که عمل شان با روح دین در تضاد آشکار است، به یاد بیت دلنشین شاعر دردآشنای وطنم استاد محمود اکرامی عزیز افتادم که خطاب به زاهدان ریایی می‌گوید:
سوگند می‌خورم این جای مهر نیست/ این داغ دل ماست به پیشانی شما