پلاسکو دیگر پلاسکو نشد

گروه جامعه: شش سال گذشته از آن التهاب و آتش و دودی که ده روز از جای خالی پلاسکو بلند بود. شش سال گذشته از آخرین روز دی‌ماه، و آدم‌هایی که سراسیمه خود را رسانده بودند به قلب اخبار پایتخت. شش سال گذشته از ماموریت ویژه ماشین‌های قرمز رنگی که قهرمانان‌شان را زیر آوار پلاسکو جا […]

گروه جامعه: شش سال گذشته از آن التهاب و آتش و دودی که ده روز از جای خالی پلاسکو بلند بود. شش سال گذشته از آخرین روز دی‌ماه، و آدم‌هایی که سراسیمه خود را رسانده بودند به قلب اخبار پایتخت. شش سال گذشته از ماموریت ویژه ماشین‌های قرمز رنگی که قهرمانان‌شان را زیر آوار پلاسکو جا گذاشتند و پس از چند روز کوله‌باری از غم و اشک و خاطره‌های ناگفتنی با خود از پلاسکو بردند. حالا خبری نیست از آژیرها، از نوار‌های زرد از فنس‌های بلند که راه را بر هر کنجکاوی می‌بست. خبری نیست از مدیران بحران زده که هر کدام سازی را برای مدیریت بحران کوک کرده بودند. خبری نیست از آتش‌نشان‌های قهرمانی که از آن روز دیگر عزیزان همه ما شدند. امروز از آن‌همه شجاعت، قابی مانده به دیوار طبقات پلاسکو به یاد آن‌ها و نام‌هایی که بر المان یادبود کنار ورودی برج ثبت شده. شش سال گذشته از آن لحظه‌های پر‌التهاب از نگاه‌های نگران، دل‌های خون شده، چشمان خیس اشک و دستانی که به هر امیدی چنگ می‌زد برای گرفتن خبری از عزیزی.
به گزارش روزنامه اعتماد، خیابان جمهوری یک روز معمولی سرد را می‌گذراند. کسی در عبور روزمره‌اش از چهار‌راه استانبول، آن چنبره آهنی برج فروریخته را به یاد نمی‌آورد که چطور با سماجت گدازانش ده روز راه را بر هر امیدی بسته بود. جای خالی نخستین آسمانخراش تهران که روزگاری مرکز پوشاک ایران بود و در ۵۴‌سالگی برای همیشه از حافظه بصری پایتخت حذف شد با یک برج نقره‌ای پر شده، برجی نونوار با ویترین‌ها و تجهیزات ایمنی تازه و آسانسور و پله برقی و پله‌های فرار استاندارد و قاب‌هایی که در هر طبقه به آدم‌ها یادآوری می‌کنند که در ۳۰ دی ماه ۱۳۹۵ در این نقطه پایتخت چه گذشت. امروز باز تقویم همان تاریخ را نشان می‌دهد.
حالا آدم‌ها داغ متروپل و سانچی و پرواز ps۷۵۲ و آبان و شهریور و … را هم کنار داغ پلاسکو به دل دارند. با همه این‌ها وقتی سراغ آخرین روز دی‌ماه آن سال را می‌گیری، یک «آه» بلند می‌کشند و می‌نشینند به روایت آن صبح عجیب و بهت‌زدگی بعدش. به روایت روزی که با یک آوار گداخته و پر آتش و دود در قلب تهران شروع شده بود و کش آمده بود و گویی سر تمام شدن نداشت. آن آتش و آوار هولناک، جان ۱۶ آتش‌نشان و شش نفر از کسبه و کارکنان پلاسکو را گرفت و کسب و کار هزاران نفر را تعطیل کرد.
حیرت در قاب تلویزیون
علی در یکی از مغازه‌های نزدیک پلاسکو کار می‌کند، روز حادثه، اما محل کارش جای دیگری از تهران بود: «داشتم از تلویزیون زنده دنبال می‌کردم، آخه ما عادت نداریم اتفاقات‌رو اینجوری زنده از تلویزیون پخش کنن، عجیب بود که آتیش‌سوزی پلاسکو داشت زنده پخش می‌شد، به دوستم گفتم شبیه تلویزیون خارجی‌ها شده، خب یه آتیش سوزیه دیگه چرا دارن زنده پخش می‌کنن؟ اما بعدش همه دیدیم که برج چجوری پشت سر خبرنگار تلویزیون ریخت. من که انقدر بهت زده بودم چند دقیقه فقط به صفحه نگاه می‌کردم.» می‌گوید فضای برجی که به جای پلاسکو سبز شده با فضای بازار چندان هماهنگ نیست: «تو این مدت یک بار فقط رفتم پلاسکو که ببینم چطوری ساختنش، یه پاساژ شده شبیه بقیه پاساژا، فقط گذاشتن عکس‌های آتش‌نشان‌ها روی دیوار فکر خوبی بود، نباید یادمون بره چقدر شجاع بودن و چقدر تلاش کردن.» کنار نام پلاسکو یک «۱۴۰۰» هم جا خوش کرده و انگار تمام تاریخ آن ساختمان که جزو نخستین ساختمان‌های مدرن و بلند پایتخت بوده – و حالا دیگر نیست- را زیر سایه خود برده و تاریخی جدید را آغاز کرده باشد. یک مبدا نو برای تاریخ یک ساختمان، یک خیابان و حتی هویت یک شهر.
تصور نمی‌کردیم پلاسکو فروبریزد
سید خاطره آن روز را با تلفنی که صبح پنج‌شنبه او را بیدار کرد مرور می‌کند: «برادرم بهم گفت طبقه دهم برج آتیش سوزی شده» آن روز قرار بود بیاید و یومیه خیاط‌ها را بپردازد. اما وقتی رسید فقط فرصت کرد بعضی اسناد داخل صندوق را بردارد و زیر آبی که از پنجره مغازه وارد می‌شد چند تکه مقوا بیندازد و بعد هم به توصیه آتش‌نشان‌ها از ساختمان خارج شود: «چند بار رفتیم داخل ساختمون و آمدیم بیرون؛ بار آخر ساختمان را که دور زدیم دیدیم پلاسکو ریخت. فکر نمی‌کردیم اصلا به مغازه‌های ما آسیب برسه گفتیم طبقه دهم آتیش مهار می‌شه به طبقه ما که پایین بود نمی‌رسه، ولی چیزی از کل ساختمون باقی نموند»
سید از روز‌های رونق پلاسکو می‌گوید و قریب به ۳۰ سالی که در این مجموعه کسب و کارش رونق داشته: «مغازه‌های اینجا چند سال به چند سال اجاره داده می‌شد و آدم‌ها رزرو می‌کردن نوبتشون رو، اینطور نبود که مغازه‌های چند طبقه خالی باشن و اینطور سوت و کور باشه، مغازه کناری از برج ۲ (اردیبهشت ماه) خالیه، کسی برای اجاره نیومده. از طرفی بعضی از کسبه معتقدن بیرون مغازه تک‌فروشی داشته باشن، از عمده فروشی الان پلاسکو بیشتر سود می‌برن، قبلا اینطور نبود، پلاسکو برند بود تو بازار، رونق داشت» و با افسوسی که در کلام و نگاهش می‌دود می‌گوید: «بعد از اون آتیش‌سوزی پلاسکو دیگه پلاسکو نشد.»
داریوش صادق‌نیا هم از سال‌های ابتدایی فعالیت پلاسکو در این ساختمان کسب و کار داشته و حالا از اعضای شورای کسبه است و با سید هم عقیده است و می‌گوید: «اعتبار کسبه پلاسکو در بازار بالا بود. پلاسکو که از بین رفت نه تنها کسبه که مشتریان پلاسکو هم آسیب دیدند. چرا که بسیاری از مشتریان به صورت امانی از عمده فروشان پلاسکو خرید می‌کردند و بعد از اینکه این مجموعه تخریب شد، مشتریان ما هم نتوانستند بدهی‌هایشان را تسویه کنند» تورم و گرانی و وضعیت نابسامان اقتصاد کشور بیشتر مقصر است یا پراکنده شدن کسبه در مراکز تجاری مختلف مثل نور و تجارت جهانی و بازار تهران و… هر چه هست امروز دیگر پلاسکو رونق سابق را ندارد. هر چند صادق‌نیا و بعضی دیگر از کسبه معتقدند مدتی باید بگذرد و تغییراتی در ساختار ساختمان و کسب و کار‌های فعال آن ایجاد شود تا شاید رونق قبل به پلاسکو برگردد.
اتحاد کسبه برای حفظ مغازه‌ها
صبح پنج‌شنبه، پاساژ به نسبت خلوت است. شاید عجیب هم نباشد. نه آدم‌ها حال خوشی برای خرید دارند و نه جیب‌های‌شان احوالات مناسبی برای گشت‌زنی در بازار پوشاک. پلاسکو، اما بیدار و روشن است. حوض‌های مربعی فیروزه‌ای طبقه پایین مجموعه، شاید تنها نماد‌های باقی مانده از پلاسکوی قدیم باشند که هنوز با همان شمایل، بخشی از هویت بصری پلاسکو محسوب می‌شوند. بخش جنوبی در آتش‌سوزی بزرگ، آسیب جدی ندید و حالا مقاوم‌سازی شده و کسبه دستی به سر و شکل مغازه‌ها کشیده‌اند تا فضای مجموعه متناسب با برج نوسازی باشد که در میان ساختمان‌های فرسوده و قدیمی خیابان جمهوری خودنمایی می‌کند. آقای نقوی یکی از کسبه قدیمی پلاسکو است که مغازه‌اش در بخش جنوبی پاساژ قرار دارد و حالا با کمی تغییر در طراحی داخلی به کار خود ادامه می‌دهد.
در روایتش از سال ۹۵ از مقاومت کسبه در مقابل خواست بنیاد می‌گوید و اینکه قرار مدیران بر این بود که پارکینگ و بخش جنوبی پلاسکو را هم تخریب کنند و در مجموع یک پاساژ جدید بسازند: «به ما گفتند به هر دو سه مالک یک مغازه می‌دهیم کنار هم کسب و کارتان را دوباره در پاساژ جدید راه بیندازید، اما مغازه‌های ما سالم بود و آسیبی ندیده بود. کسبه متحد شدند، وکیل خوبی هم داشتیم، از یک شرکت مهندسی هم برای اثبات اینکه بنا آسیب جدی ندیده و قابل بازسازی است تاییدیه گرفتیم و به دادگاه انقلاب ارایه کردیم و بعد از نامه‌نگاری‌های زیاد و پیگیری‌هایی که انجام دادیم، موفق شدیم این بخش از پلاسکو را به همان شکل قبل و فقط با کمی تغییرات حفظ کنیم» شهرداری منطقه ۱۲ از کسبه تعهد محضری گرفته که بنا طبق استاندارد‌های شهرداری و با هزینه شخصی کسبه مقاوم‌سازی شود و اصول مد نظر شرکت مهندسی مورد تایید شهرداری برای استحکام‌بخشی مجموعه پیاده سازی شود.
تولید کننده‌ها سراغ ساخت و ساز رفتند
شایان بیشتر از ۲۰ سال است که در پلاسکو مغازه دارد، می‌گوید: «با همه مشکلاتی که بود، برگشتم اینجا، چون برای کاسب مهمه که اسمش تو بازار باشه» به اعتقاد شایان روال کسب و کار در پلاسکو با تمام بازار‌های دیگر متفاوت است: «کسانی که این رو نمی‌دونن اومدن مدتی اینجا مغازه گرفتن و دیدن نمی‌تونن کار کنن، رفتن» حالا هم می‌گوید تعدادی از همین تازه‌کار‌ها که از شهر‌ها و بازار‌های دیگر مثل حافظ و باب همایون آمده‌اند و با این روال آشنا نبوده اند، کسب و کار قدیمی‌ها را مختل کرده‌اند: «بعضی از قدیمی‌های پلاسکو که تولید کننده هم بودن، بعد از سال ۹۵ سرمایه‌شون رو بردن تو ساخت و ساز و کار‌های دیگه، دیگه برنگشتن اینجا، چون شرایط خیلی عوض شده بود» و در پاسخ به این پرسش که کسی را می‌شناسید که بعد از آتش‌سوزی تمام سرمایه و کسب و کارش را از دست داده باشد، می‌گوید: «بله، زندانه. به خاطر بدهی و مشکلات مالی و ورشکستگی. اینجا عمده‌فروش بود، مغازه اجاره‌ای داشت، عمده‌فروش هم سرمایه‌ش در گردشه، نتونست طلب‌هاشو بده، رفت زندان»
شایان از وضعیت کسب و کار راضی نیست، اما معتقد است: «وقتی شرایط جامعه مثل قبل نیست، چطور باید توقع داشته باشیم که پلاسکو مثل قبل باشه» از پراکنده شدن کسبه در مجتمع تجاری نور و مرکز تجارت جهانی می‌گوید و اینکه این تصمیم کسب و کار پلاسکویی‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده و به آن آسیب زده، و معتقد است شاید می‌شد این بحران را به شکل منسجم‌تری مدیریت کرد که آسیب کمتری متوجه کسب و کار‌ها شود. در نهایت حرفش را با تاکید بر اینکه: «همین که یک نفر پیدا شد که به وعده‌اش عمل کرد و اینجا رو سرِ موعد ساخت و تحویل داد خوبه» تمام می‌کند.
یکی از ۲۳۰۰ کارگر پلاسکو
طبقه‌های بالاتر ساختمان، رفت و آمد و تکاپوی طبقه اول را ندارد. از طبقه چهارم به بعد هنوز بسیاری از کسبه به کار بازنگشته‌اند و چراغ مغازه‌ها یک در میان خاموش است. برخی کسبه هنوز مغازه‌های‌شان را تحویل نگرفته‌اند، بعضی هم عطای پلاسکو را به لقایش بخشیده‌اند و عجالتا منتظرند تا ببینند این اقتصاد تبدار و ناخوش، راه به کجا می‌برد. شاید هم روزی باز چراغ حجره خود را در برج پلاسکو روشن کنند. در آرامش و سکوت طبقات بالایی برج، یحیی گوشه مغازه و میان انبوه لباس‌هایی که در رگال‌ها ردیف شده‌اند نشسته. قبل از آتش‌سوزی کارگر یکی از مغازه‌ها بوده و حالا هم آمده در یک مغازه دیگر همان کار را می‌کند.
با «گفتنش چه فایده‌ای داره» جواب سوال اول را می‌دهد و بعد هم می‌گوید: «بعد از آتیش‌سوزی بدبخت شدیم. همین.» سال ۹۵ به او و بعضی کارگران پلاسکو ۴ میلیون تومان بیمه بیکاری داده‌اند و دیگر کسی پیگیر شرایط‌شان نبوده تا اینکه ساختمان دوباره افتتاح شده و بعضی کارگران مثل یحیی بازگشته‌اند به همان محل کار سابق: «این چند سال کارگری کردم، بالاخره زندگی باید بگذره دیگه» و گله‌مندانه می‌گوید اگر صاحبکار قبلی کمی بیشتر هوایش را داشت شاید این سال‌ها کمتر اذیت می‌شد و دیگر چیزی نمی‌گوید.
همان روز‌های اول پس از حادثه رییس وقت اتاق اصناف در گفتگو با «اعتماد» گفته بود: «۳۵۰۰ کارگر و کارفرما در ساختمان پلاسکو مشغول به کار بودند» از این آمار ۲۳۰۰ نفر، کارگر بوده‌اند که تنها ۷۵۰ نفر آن‌ها تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی بودند. وعده‌هایی داده شد که وزیر کار طرح حمایت از تمامی کارگران پلاسکو را به هیئت دولت ارایه کند.
در نخستین سالگرد فاجعه پلاسکو معاون بیمه‌ای سازمان تامین اجتماعی اعلام کرد: «برای ۵٢۴ نفر از کارگران بیمه شده شاغل در ساختمان پلاسکو مقرری بیمه بیکاری برقرار و تا پایان آذر پرداخت شده است و برای افراد غیرمشمول شامل کارفرمایان، بیمه‌شدگان اختیاری، صاحبان حرف و مشاغل آزاد، کارگاه‌های خانوادگی و افراد فاقد سابقه پرداخت حق بیمه در مرحله اول (دی و بهمن ٩۵) یک هزار و ۵٠ نفر و در مرحله دوم (اسفند ٩۵ و فروردین ٩۶) یک هزار و ١۶ نفر به ازای هر ماه مبلغ یک میلیون تومان پرداخت شد» و حالا پس از شش سال حتی یحیی هم از وضعیت کارگران دیگری که در پلاسکو مشغول به کار بودند خبری ندارد، اما جویده زیر لب می‌گوید: «یه گوشه بازار دارن کارگری می‌کنن دیگه.»
پلاسکو بیمه نبود
یکی از مسائلی که پس از حادثه پلاسکو مطرح شد این بود که این ساختمان بیمه نبود و کسبه تنها قادر به دریافت بیمه‌نامه اموال بودند، با این حال آمار‌ها می‌گویند از ۶۰۰ واحد تجاری این مجموعه تنها ۲۱۰ واحد بیمه اموال داشتند و برخی از کسبه تنها بخشی از سرمایه خود را بیمه کرده بودند. شرکت‌های بیمه در همان روز‌های ابتدای حادثه، غالب تعهدات خود را پرداخت کردند، محمد البرزپور از کسبه قدیمی پلاسکو است و می‌گوید بیش از ۵۰ سال است که در این ساختمان کسب و کار دارد و کارش را از یک کارگاه خیاطی کوچک شروع کرده است.
در روز حادثه مسوول شورای ساختمان پلاسکو بود و می‌گوید: «مدتی پیش از حادثه آمدند تجهیزات ایمنی ساختمان را تایید کردند، البته ایراداتی گرفتند، اما در مجموع مورد تایید بود، اما دیدیم که روز حادثه هم تجهیزات آتش‌نشانی کافی نبود و هم تجهیزات ساختمان.» تمام سرمایه‌اش در آتش‌سوزی از بین رفته: «هر کسی که بیمه بود به هر میزان که سرمایه‌اش را بیمه کرده بود از بیمه خسارت گرفت، من نشنیدم کسی بگوید بیمه خسارت ما را نداد. فروشگاه ما قریب به یک میلیارد و هفتصد میلیون خسارت دید، ولی ما فقط ۲۷۰ میلیون از کل سرمایه را بیمه کرده بودیم و شرکت بیمه هم همین میزان که در بیمه‌نامه ثبت شده بود را پرداخت کرد.»
سید هم در حرف‌هایش از دریافت خسارتش از بیمه می‌گوید و اینکه با کمی پیگیری توانسته برای ۱۵۰ میلیون سرمایه‌اش که بیمه بوده، ۱۲۰ میلیون خسارت دریافت کند. بسیاری از ساختمان‌های خیابان جمهوری و مناطق تجاری در مرکز شهر شرایط شش سال پیش پلاسکو را دارند. بیمه نیستند و تجهیزات ایمنی کافی ندارند و مستعد بروز فجایعی هم‌سطح پلاسکو هستند. گویی این حادثه تلخ با تمام وسعت و تبعاتش نتوانسته باعث عبرت مدیران شهری شود تا به وضعیت ایمنی ساختمان‌های فرسوده شهر رسیدگی کنند. پلاسکو لباس نو به تن کرده، اما دیگر به عنوان مرکز پوشاک تهران شناخته نمی‌شود و شاید سال‌ها طول بکشد تا همان عنوان قبل را بازپس گیرد.
به ادعای مسوولان، حالا دیگر پلاسکو ساختمانی استاندارد و ایمن است. کسبه، اما می‌گویند این ساختمان دیگر رونق قبل را ندارد. شاید سید راست می‌گفت، پلاسکو بعد از آن آتش و آوار دیگر پلاسکوی قبل نشد. انگار آه و فریاد تمام آن آدم‌ها که سه ساعت به تماشای سوختن برج نشستند و سوختن زندگی‌های‌شان را دیدند، برای همیشه در این برج ته نشین شده. انگار بعد از پلاسکو هیچ چیز دیگر مثل قبل نشد.