جریان اصلاح‌طلبی باید زنگار از رخ آینه خود برگیرد

گروه سیاسی: محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در دولت سیدمحمد خاتمی و مشاور سیاسی میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ با ارسال یادداشتی اختصاصی با عنوان «اصلاح‌طلبی علیه اصلاح‌طلبی» برای اعتمادآنلاین، به بحث درباره مواجهه جریان اصلاحات در فضای سیاسی کشور پرداخته است. متن کامل این یادداشت را در ادامه می‌خوانید. […]

گروه سیاسی: محمدرضا تاجیک، استاد دانشگاه و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری در دولت سیدمحمد خاتمی و مشاور سیاسی میرحسین موسوی در انتخابات ۸۸ با ارسال یادداشتی اختصاصی با عنوان «اصلاح‌طلبی علیه اصلاح‌طلبی» برای اعتمادآنلاین، به بحث درباره مواجهه جریان اصلاحات در فضای سیاسی کشور پرداخته است.
متن کامل این یادداشت را در ادامه می‌خوانید.
 امروز عده‌ای از اهالی اقلیم قدرت، مطلوب خود را در نوعی پیرایش و آرایش فضای سیاسی و تغییر نقشه سیاسی کشور جستجو می‌کنند. بی‌تردید، این پیرایش و آرایش جز از رهگذر نوعی بازگشت به ماقبل سیاست (یا عرصه آزادی و برابری و تکثر و رقابت) و جامعه (یا «گزلشافت» به بیان فردیناند تونیس) و مردم (یا «دموس» در بیان رانسیر) ممکن و میسور نمی‌گردد.
 در افق نگاه اینان، سیاستی مطلوب است که در پهنه و گستره آن ‌جایی برای کنشگری سوژه خودآیین و مزین به خردِ خودمختار نقاد (یا عقل تسخیری)، و جایی برای توزیع و بازتوزیع متفاوتِ امر محسوس باقی نماند، و در ساحتِ آن «مسکوت‌گذاشتن قابلیت ثبات‌شکنی امر سیاسی، و کوشش در راه انکار و / یا تحت قاعده درآوردن آن به هر نحوی که ممکن باشد»، «بازگشت به‌نوعی بدنه اجتماعی ماقبل سیاسی»، «تثبیت قواعد رقابت سیاسی»، «تدارک «سازوبرگ دفاع در مقابل صداهای مختلف و هویت‌های متمایز سیاسی»، «تعریف و تثبیت نوعی فضای اجتماعی همگن با ساختاری اندام‌وار یا نوعی فضای بسته سنتی که هیچ قسم خلا یا فضای تهی به‌جای نگذارد که در آن رخداد سیاسی سرنوشت‌سازی امکان وقوع یابد»، «حذف مخاصمات از صحنه سیاست به مدد تنظیم و تنسیق قواعد و هنجارهای لازم‌الاتباعی که جایی برای فوران روال پرشور دادخواهی و سرریز آن در سیاست راستین باقی نگذارد»، «حذف کامل ابعاد سیاسی کشمکش از طریق به افراط کشاندن آن با توسل به شیوه‌های نظامی مستقیم و نظامی/امنیتی‌کردن عرصه سیاست»، «حذف ادغامی یا ادغام حذفی هرگونه کنشگر سیاسی ناهم‌خوان و ناهم‌سو»، ممکن گردد.
 
اینان که به تجربه دریافته‌اند دیگر امکان و استعدادی برای رهبری اخلاقی، فرهنگی و فکری جامعه، ایجاد یک نیروی متحد یا بلوک تاریخی، تولید معنا و اندیشه برای به‌خدمت‌گرفتن عاملان و کنشگران اجتماعی و سیاسی متفاوت و متکثر، ندارد، بر آن شده‌اند که در آستانه ورود به دوران جدید (دورانی که موضوع یک پروژه است نه یک پروسه)، سیاست و کنشگران سیاسی مطلوب خود را خلق کنند و تئاتر سیاسی را به تئاتر خیمه‌شب‌بازی و پلیسی (در بیان رانسیر) تبدیل نمایند. در مسیر ارضاء این تمنای مطلوب، بازتعریف پیرایش و آرایش فضای سیاسی و تغییر نقشه سیاسی، از ضرورتی تاریخی برخوردار است.
 در فرایند این پیرایش و آرایش، جریان اصلاح‌طلبی اصیل باید چنان از میان برخیزد که حتی امکان برخاستن ققنوس‌وار از خاکستر خود را نداشته باشد، اما از آن رو که فضای شبه‌دموکراتیک دوران جدید نیز، نوعی رقابت نمایشی چپ و راست و اصلاح‌طلب و اصول‌گرا را می‌طلبد، باید طرح جریان چپ یا اصلاح‌طلبِ اخته‌ و منقادی را درانداخت که با کارتش بتوان در هر شرایطی، به‌ویژه شرایط استثنا، بازی کرد. اینان نیک دریافته‌اند که در میان اصلاح‌طلبان رسمیِ قدرت‌محور یا عشقِ قدرت، همواره کسانی وجود دارند که حاضرند به پشیزی اصلاح‌طلبی و سرمایه نمادین و تاریخی آن را بفروشند و حامل و عامل پروژه حذف ادغامی یا ادغام حدفی آن شوند.
امروز بسیاری از به‌ظاهر اصلاح‌طلبانی که زمانی از آن برج بابلی برای رسیدن به قدرت و ثروت ساختند، دفعتا تغییر رادیکال حال و احوال داده‌اند و عبور از اصلاح‌طلبی را پیشه خود ساخته‌اند و اصلاح‌طلبی ناب و راستین را در نزد اصول‌گرایان در قدرت می‌بینند و می‌جویند.
 
تردیدی نیست که اینان با پای خود در این مسیر نمی‌روند، با چشم خویش نمی‌بینند، و با زبان خود آن نمی‌گویند که می‌گویند. اینان ابژه میل و اراده معطوف به قدرت دیگرانی هستند که در «ور نم نهادن» (کشتن، در خاک نهادن و بر روی خاکش گل و ریاحین کاشتن) جریان اصلاح‌طلبی اندیشه‌ها کرده‌اند و سناریوها تقریر نموده‌اند. شاید در این شرایط، جریان اصلاح‌طلبی قبل از آنکه به اراده و دست دیگران در معرض تکانه‌های بن‌افکن قرار گیرد، باید در اندیشه تکانیدن خود برآید و زنگار از رخ آینه خود برگیرد.