فرجام عشق ۷۰میلیونیِ دختر ۱۶ساله!

گروه جامعه: روزنامه خراسان نوشت: از حدود دو ماه قبل زمانی که «نوذر» احساس کرد من دیگر کمتر به تماس هایش پاسخ می دهم و به نوعی روابط بین ما سرد شده است، در یک تماس تلفنی تهدیدم کرد اگر پول هایی را که برایم خرج کرده است، باز نگردانم، همه تصاویر بدون پوششم را […]

گروه جامعه: روزنامه خراسان نوشت: از حدود دو ماه قبل زمانی که «نوذر» احساس کرد من دیگر کمتر به تماس هایش پاسخ می دهم و به نوعی روابط بین ما سرد شده است، در یک تماس تلفنی تهدیدم کرد اگر پول هایی را که برایم خرج کرده است، باز نگردانم، همه تصاویر بدون پوششم را در فضای مجازی منتشر می کند و ماجرای سه سال ارتباط پنهانی را برای پدرم فاش خواهد کرد و …
این ها بخشی از اظهارات دختر ۱۶ساله ای است که به همراه مادرش برای جلوگیری از یک رسوایی بزرگ وارد اتاق مشاوره شده بود. او درباره این ماجرای تاسف بار به کارشناس اجتماعی کلانتری مهرگان مشهد گفت: تابستان سه سال قبل زمانی که امتحانات آخر سال به پایان رسید، به همراه خانواده ام راهی اهواز شدیم تا به دیدار مادربزرگم برویم. پدر و مادرم اهل اهواز بودند ولی از پنج سال قبل به مشهد مهاجرت کرده بودیم تا پدرم شغل مناسبی برای خودش پیدا کند اما این جا هم بازار ساخت و ساز کساد بود و پدرم که جوشکاری می کرد، بیشتر روزها را در بیکاری به سر می برد.
خلاصه من که آن زمان از مشکلات اقتصادی چیزی نمی فهمیدم از دیدار مادربزرگم خیلی خوشحال می شدم و با همان شادی ها و هیجانات آغاز دوران نوجوانی به دیدار دوستان و بستگانم می رفتم و روزهای خوشی را در زادگاهم سپری می کردم. این بار نیز به همراه دخترخاله ام به یکی از پارک های معروف اهواز رفتیم و مشغول تفریح و بازی شدیم. در حالی که لبخندزنان خاطرات شیرین دوران کودکی را مرور می کردیم، پسر نوجوانی کنارم قرار گرفت و تکه کاغذی را به دستم داد که شماره تلفنش را روی آن نوشته بود.
وقتی به خانه رسیدم، وسوسه شدم تا با آن پسر ۱۵ساله تماس بگیرم. آن روز گفت و گوهای تلفنی من و نوذر ساعتی طول کشید و بعد از آن هم قرارهای پنهانی ما در همان پارک آغاز شد. خیلی زود دلباخته نوذر شدم و بازگشتم به مشهد را به تاخیر انداختم. حدود دو ماه بعد و در حالی که وارد ۱۳سالگی شده بودم، او یک گوشی گران قیمت به من هدیه داد و جملات زیبایی را برای بیان شیفتگی و دلباختگی اش به من گفت.بالاخره با آغاز سال تحصیلی مجبور شدم به مشهد بازگردم اما نوذر برای ازدواج با من ترک تحصیل کرد تا بیشتر کار کند تا در آینده زندگی مرفهی داشته باشیم. هر بار که از او پولی تقاضا می کردم مبالغی را بین ۲۰۰هزار تا سه میلیون تومان برایم واریز می کرد. در این مدت به دلیل فاصله زیادی که از هم داشتیم، من تصاویری از خودم را برایش ارسال می کردم تا این که از من خواست تصاویری عریان و بدون پوشش برای او بفرستم.
من هم همه خواسته هایش را اجابت می کردم و گاهی نیز در اهواز یا مشهد همدیگر را به صورت پنهانی ملاقات می کردیم. مدتی بعد مادرم متوجه ارتباط نامتعارف من و نوذر شد، به همین دلیل نوذر هم تلفنی با مادرم صحبت کرد تا علاقه اش به من را ابراز کند؛ اما مادرم این ماجرا را از پدرم پنهان کرد و حتی زمانی که نوذر برای دیدار من به مشهد آمد، با ترفندی خاص او را به خانه خودمان دعوت کرد.
این گونه بود که ارتباط های من و نوذر ادامه یافت و او همچنان با درخواست های من و مادرم مبالغ میلیونی را به من هدیه می داد اما مدتی بعد، من رابطه ام را با نوذر کاهش دادم چرا که پسر جوان دیگری در مشهد به دلم نشسته بود و نمی خواستم به ارتباط با نوذر ادامه بدهم. به همین دلیل روابط ما در حالی رو به سردی گذاشت که نوذر در یک حساب سرانگشتی بیشتر از ۷۰میلیون تومان برایم هزینه کرده بود.
زمانی که نوذر پی به حقیقت ماجرا برد و احساس کرد دیگر علاقه ای به او ندارم، تهدیدم کرد که همه تصاویر بدون پوششم را در فضای مجازی منتشر می کند مگر آن که به ارتباط با او ادامه بدهم!! و حتی یکی از عکس هایم را در پیج اینستاگرامی گذاشت و خیلی جدی گفت که ماجرای ارتباط های پنهانی مان را برای پدرم بازگو می کند. با این تهدیدها ترس و وحشت وجودم را فرا گرفت و دوباره به این ارتباط به صورت پیامکی و تلفنی ادامه دادم اما دیگر هیچ قراری برای ملاقات های حضوری با او نمی گذاشتم ولی نوذر که دیگر همه چیز را فهمیده بود، پایان این رابطه را به بازگرداندن همه پول هایش موکول کرد و …
شایان ذکر است، رسیدگی کارشناسی به این پرونده با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ احمد دهقان (رئیس کلانتری مهرگان) در حالی توسط مشاوران زبده دایره مددکاری اجتماعی آغاز شد که مادر کتایون (دختر ۱۶ساله) بیان می کرد مبلغ بیش از ۷۰میلیون تومان را به صورت اقساطی به نوذر باز می گرداند.