انتقاد از جدیدترین آثار مهران مدیری

گروه فرهنگی: اشکال کار برنامه‌های «دورهمی» و شاید درک خالق و کارگردان آن از فرهنگ به همین نقطه برمی‌گردد که کارکرد و جایگاه فرهنگ را به ناکارآمدترین سطوح بیرونی آن تقلیل می‌دهد.بگذارید با یک مثال آغاز کنیم. در یک قسمت از سری جدید برنامه «دورهمی»، مهران مدیری میزبان برنامه، درباب رعایت حقوق حیوانات داستانی را […]

گروه فرهنگی: اشکال کار برنامه‌های «دورهمی» و شاید درک خالق و کارگردان آن از فرهنگ به همین نقطه برمی‌گردد که کارکرد و جایگاه فرهنگ را به ناکارآمدترین سطوح بیرونی آن تقلیل می‌دهد.بگذارید با یک مثال آغاز کنیم. در یک قسمت از سری جدید برنامه «دورهمی»، مهران مدیری میزبان برنامه، درباب رعایت حقوق حیوانات داستانی را تعریف می‌کند. داستان درباره یک گربه است که سروکله‌اش وسط فیلمبرداری پیدا شده و عوامل تلاش کردند او را کنار خود آرام نگه دارند، تا اینکه کار بدون خلل پیش رود و گربه نیز آسیب نبیند. اما گربه آرام لمیده در یک گوشه را، ناگهان مردی با لگد از کنار عوامل فراری می‌دهد. حال آقای مدیری که از این رفتار زشت ناآرام شده، لحظه‌ای که همان مرد خطاکار در گوشه‌ای ایستاده بوده، او را گیر می‌آورد و برای مجازات مرد را به لگدی میهمان می‌کند! این عمل را می‌توان خشونت و تعرض به انسان برای مجازات خشونت و تعرض به حیوان نامید! یا زنده نگه‌داشتن چرخه خشونت برای مجازات خشونت! احتمالاً این نوع رفتار اشتباه و پرتناقض را همه ما می‌شناسیم، مقابله به مثل، که سم مهلکی در ادب و رفتار روزمره ما ایرانیان است. سنجش و اصلاح فرهنگ دقیقاً در چنین نقاطی معنا پیدا می‌کند، در ترویج یا عدم ترویج چنین برخوردی در مواجهه با یک مسأله پراهمیت فرهنگی. اشکال کار برنامه‌های «دورهمی» و شاید درک خالق و کارگردان آن از فرهنگ به همین نقطه برمی‌گردد که کارکرد و جایگاه فرهنگ را به ناکارآمدترین سطوح بیرونی آن تقلیل می‌دهد.
 

مدیری مدعی است که فصل جدید برنامه «دورهمی» که به شکل مسابقه تهیه شده، هدفی جز ارتقای سطح فرهنگ و آگاهی عامه مردم ندارد. او در فصل‌های پیشین برنامه هم چنین درک غلط و تقلیل‌گرایانه‌ای از فرهنگ را بسط و توضیح داده است؛ درکی که فرهنگ و آگاهی فردی و جمعی را به اطلاعات عمومی تقلیل می‌دهد. سؤال اصلی این است که فرهنگ در کجا نهفته است؟ در اینکه بدانیم «از خدا جوییم توفیق ادب/ بی‌ادب محروم ماند از لطف رب» بیتی سروده مولوی است یا سعدی، یا اینکه به ادب و توفیق داشتن آن – با یا بدون این شعر- باور یابیم؟ بعید است پاسخ دانستن نام شاعر باشد.

هر چند که بی‌ارزش نیست دانستن پایتخت همه کشورها، زمان رخدادهای مهم تاریخی و اینکه هر شعری متعلق به کدام شاعر است، اما داشتن اطلاعات برابر با داشتن آگاهی و یا فرهنگ مترقی نیست. آگاهی نوعی روشن بودن و درست‌اندیشی در موقعیت‌های واقعی زندگی است و فرهنگ در نقطه‌ای درونی‌تر از روان خانه دارد، که در زبان و رفتار روزمره جاری می‌گردد، در نوع مواجهه ما با مسائل اساسی فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی. برای همین است که فرهنگ همه‌جا، حتی در مسائل اساسی اقتصادی رخ عیان می‌کند و توسعه بدون توجه به آن عملاً معلق و ناقص باقی می‌ماند.

حتماً می‌توان با یک نمایش عامه‌پسند و پر مخاطب، به‌جای ساختن برنامه‌ای که مشابه آن فراوان است و آنچنان هم سرگرم‌کننده نیست، روی این نقاط و دشواری‌ها ایستاد و قدمی در جهت اصلاح آنها برداشت. نیاز اصلی این است که فرهنگ دغدغه اصیل و راستین یک سرگرمی ساز باشد و برای ایده و عمق بخشیدن به آن، به اندازه صحنه و دکور هزینه شود و مورد توجه قرار گیرد.

این روزها مدیری اثری دیگر را هم در پلتفرم‌های نمایش خانگی در حال پخش دارد که از همین معضل بی‌مایگی در ایده و هزینه زیاد در پوسته و ظواهر رنج می‌برد. سریال «دراکولا» مثلاً نقدی است بر شبه طبقه‌ای که از درون مناسبات مالی فاسد رشد کرده است و زیستی انگلی اما لوکس و پر زرق و برق دارد.

چیزی که از همان ابتدا توجه بسیاری را جلب کرد هزینه زیاد و بخصوص مصرف حیوانات غیراهلی متعدد در سریال بود. مکان‌های گران قیمت و ظاهر پر هزینه سریال یک توجیه ابتدایی دراماتیک داشت که نمایش طبقه نوکیسه و زندگی بسیار لوکس آن بود. طبقه‌ای که در برج عاج خود نشسته و بر مناسبات پرفساد مالی تکیه کرده است، اما غلظت ریخت و پاش سریال بدون سلیقه و کیفیت در ساختار، نشان داد که در نهایت میان سازنده و ساختار «دراکولا» و مثلاً چیزهایی مثل «پاورچین» و «نقطه‌چین» و… با وجود تفاوت فاحش در امکانات، هیچ فاصله معناداری به لحاظ هنری وجود ندارد. با هزینه بسیار زیاد همچنان دو یا سه یا چهار نفر یک سمت دوربین می‌ایستند و همین تعداد سمت دیگر دوربین، و تلاش می‌کنند کنایه‌ای بزنند و احتمالاً لبخندی بر لبی بنشانند.

سریال پرهزینه‌ای که ساختار ارزانی دارد؛ درست مثل یک پارچه گران و کم‌نظیر که مزین به طلاست، اما به بدترین و بی‌کیفیت‌ترین شکل ممکن دوخته شده است. این خود نمایش نوعی از سرمایه‌سوزی و مناسبات غلط مالی است. سریال در باطن خود از مشکلی رنج می‌برد که در ظاهر مدعی نقد آن است.عدم درک دقیق و عمیق آنچه گفته می‌شود و تناقض در ادعا و رفتار به یکپارچگی و صداقت هر اثری لطمه می‌زند. یکپارچگی و صداقت یعنی همین درک ژرف از موضوع و استراتژی درست ساختاری در بیان آن درک ژرف.