مشکل اصلی با طالبان بر سر چیست؟

گروه بین الملل: با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و پیش‌روی سریع و غالبا آسان و بدون مقاومت طالبان، دیر و دور نیست تا بار دیگر شاهد حاکمیت طالبان بر تمام کشور همسایه باشیم که به لحاظ تاریخی و فرهنگی به حوزۀ تمدنی ایران تعلق دارد. طنز تلخی است که آمریکا ۲۰ سال پیش به […]

گروه بین الملل: با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان و پیش‌روی سریع و غالبا آسان و بدون مقاومت طالبان، دیر و دور نیست تا بار دیگر شاهد حاکمیت طالبان بر تمام کشور همسایه باشیم که به لحاظ تاریخی و فرهنگی به حوزۀ تمدنی ایران تعلق دارد.
طنز تلخی است که آمریکا ۲۰ سال پیش به افغانستان حمله کرد، طالبان را برانداخت و در این ۲۰ سال ۲۰۰۰ میلیارد دلار هزینه کرد و ۲۳۵۰ کشته و هزاران مجروح داد ولی دست آخر صحنه را به سود همان طالبانی که ساقط کرد ترک می‌کند! خروجی که ایرانِ مخالفِ حضور آمریکا در افغانستان هم آن را «غیر مسؤولانه» توصیف کرده است.
با پذیرش هیأت طالبان در تهران و مذاکرات وزیر امور خارجه با آنان روشن است که موضع جمهوری اسلامی به تمامی منفی نیست و گفته شده با حضور و مشارکت طالبان در حاکمیت مشکلی ندارند اگرچه با حاکمیت مطلق طالبان چرا و همین جا پارادوکس یا ناسازواره شکل می‌گیرد:
چرا که طالبان خود را با عنوان «امارت اسلامی افغانستان» معرفی می‌کند و مراد از طالبان در واقع «طالب»‌ها هستند؛ محصلان و مبلغان دینی که در مدارس مذهبی پاکستان پرورش یافتند و با پول سعودی و حمایت آمریکا و مدیریت پاکستان روانۀ مبارزه با نیروهای اتحاد شوروی شدند و دوشادوش مجاهدین جنگیدند و بعد از بیرون راندن روس‌ها سهم بیشتری خواستند و چون نگرفتند یا به دنبال «امارت» بودند نه «جمهوری اسلامی» بر مجاهدین شوریدند و در ۱۹۹۶ قدرت را در دست گرفتند.
تنها سه کشور پاکستان، عربستان سعودی و امارات عربی متحده حکومت آنان را به رسمیت شناختند و دیگران و از جمله ایران همچنان مجاهدین و برهان‌الدین ربانی را دولت قانونی و مشروع می‌دانستند و طالبان هم در برابر این تحقیر و تحریم به روی «القاعده» آغوش گشود و همین سبب حمله به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و سناریوی برانداختن طالبان شد.
به بهانۀ عملیات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آمریکا قطعنامۀ ۱۳۶۸ را پیشنهاد داد و در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد و ۲۶ روز بعد مجوز حمله گرفتند و ۴۰ روزه کار را تمام کردند و افغانستان عملا به اشغال نیروهای ناتو به سرکردگی آمریکا درآمد. طالبان اما محو نشد چرا که ۴۰ درصد مردم افغانستان پشتون‌اند و طالبان در میان آنان نفوذ یا منافع مشترک اقتصادی دارند.
اگرچه طالبان طی ۵ سال استبداد مذهبی برپا کرد، به محرومیت اجتماعی برای شهروندان خاصه زنان دامن زد و شعایر افراطی را تحمیل و افغانستان را در صحنۀ بین‌الملل منزوی کرد اما همۀ کارنامۀ آنان را این موارد تشکیل نمی‌داد. از استقرار امنیت، کاهش تولید مواد مخدر و مقابله با فساد هم باید گفت و حالا هواداران آنان این سه را مهم‌تر دانسته‌اند و از بازگشت شان استقبال می‌کنند.
بدین ترتیب پس از ۲۰ سال طالبان گام به گام به تسلط کامل نزدیک می‌شود و در این میان صداهای مختلفی از ایران شنیده می‌شود.
چنان که روزنامۀ اصول‌گرای جوان از پیام طالبان خبر داده که اعلام کرده‌اند «‌دیگر آن طالبان سابق نیستیم و اشتباهات گذشته را تکرار نمی‌کنیم و رابطۀ ما با ایران، برادرانه خواهد بود و باتجربه‌تر و پخته‌تر شده‌ایم» و روزنامۀ جمهوری اسلامی در مقابل نوشته « طالبان را تطهیر نکنید. همچنان ضد شیعه و ضد ایران است».
اگرچه مهم‌ترین مشکل طالبان با ایران خاطرۀ حمله به مزار شریف و قتل دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی به نظر می‌رسد که سبب شد ۱۷ مرداد به عنوان روز خبرنگار ثبت و همه ساله موضع منفی رسانه‌ها در قبال طالبان تمدید و تجدید شود اما می‌توانند بگویند آنان گروهی خودسر بودند و ما متفاوت‌ایم یا پس از ۲۳ سال نرم شده‌ایم.
برخی مهم‌ترین مشکل طالبان با جمهوری اسلامی را اشتهار به مواضع ضد شیعی می‌دانند اما این هم می‌تواند دیگر نباشد چون اکنون می‌توانند بگویند با شیعیان افغان مهربان خواهیم شد یا در قدرت سهم می‌دهیم یا به مرزهای ایران نزدیک نمی‌شویم.
مهم‌ترین مشکل طالبان با ایران همچنین در نگاه برخی سابقۀ هم پیمانی با سعودی‌هاست که با ایران در رقابت یا خصومت اند اما حالا این هم می‌تواند نباشد چرا که در قطر – دوست و متحد ایران – مستقر بودند و مذاکرات صلح را قطر سامان داد.
مهم‌ترین مشکل طالبان با ایران حتی می‌تواند بمب‌گذاری‌های اخیر هم نباشد زیرا کار «داعش» می‌دانند و از خود سلب مسؤولیت می‌کنند.
اگر اینها نیست، پس کجاست؟ این است که خود را امارت اسلامی افغانستان می‌دانند و این یعنی پایان جمهوریت در این سرزمین.
این که تا چه میزان برقرار شد و رییس جمهوری کنونی افغانستان تا چه اندازه از آرای مردم برخوردار است بحث دیگری است. اما نظام سیاسی افغانستان در حال حاضر «جمهوری اسلامی» است و به رسمیت شناختن حکومت طالبان به معنی بازگشت به «امارت اسلامی» تفسیر خواهد شد.
مشارکت فعال ایران در کنفرانس بُن پس از سرنگونی طالبان و همکاری با آمریکایی‌ها برای این بود که پروژۀ بازگشت ظاهر شاه یا پادشاهی شدن مجدد منتفی شود و از این نظر حامد کرزای گزینۀ مقبول‌تری بود چون پادشاهی شدن مجدد افغانستان را منتفی می‌کرد.
طالبان اما خود را امارت اسلامی افغانستان و همچنان دولت مشروع می‌داند و دولت‌های ۲۰ سال اخیر را به عنوان نمایندگان اشغال گران و ناتو به رسمیت نمی‌شناخت و نمی‌شناسد.
آنچه در همسایگی ما دارد رخ می‌دهد تغییر حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به امارت اسلامی است. مسأله این است نه طالبان که مردم افغانستان به آنان می‌گویند «طالب‌ها» و بیشتر به عنوان یک جریان فکری مطرح است تا یک تشکل سیاسی و خودشان هم از عبارت «امارت اسلامی افغانستان» استفاده می‌کنند و در غیاب آمریکا و به سبب ترجیح امنیت بر آزادی‌های اجتماعی نزد مردمان گرفتار در انواع مشکلات و با پشتوانۀ پشتون ها درصدد کنار زدن دولت کابل‌اند.
باید دید اصول‌گرایی ایرانی که خود در مظان اتهام ناباوری به جمهوریت قرار گرفته در قبال طالبان و امارت اسلامی چه موضعی اتخاذ می‌کند چون صرف بحث تفوق طالبان به عنوان یک گروه مطرح نیست. بلکه تبدیل حکومت افغانستان از جمهوری اسلامی به امارت اسلامی موضوع اصلی است وگرنه در کشورهای اروپایی هم گاه احزاب تندرو و افراطی در انتخابات پیروز می‌شوند یا جاهای دیگر با کودتا نیروهای مسلح قدرت را به دست می‌گیرند.