خرید جهیزیه؛ انگیزه زن رمال از کلاهبرداری

گروه حوادث: ۳۰ سال زندگی مشترک با مردی زحمتکش هم نتوانست کمکی برای مهرنوش باشد تا دست از خلافکاری بردارد. او که رمالی می‌کرد، با شکایت چند زن بازداشت شده است. مهرنوش از زندگی‌اش می‌گوید: *چرا رمالی می‌کردی؟ برای اینکه پول دربیاورم این کار را می‌کردم. *چرا یک کار شرافتمندانه انتخاب نکردی و فقط رمالی می‌کردی؟ […]

گروه حوادث: ۳۰ سال زندگی مشترک با مردی زحمتکش هم نتوانست کمکی برای مهرنوش باشد تا دست از خلافکاری بردارد. او که رمالی می‌کرد، با شکایت چند زن بازداشت شده است.

مهرنوش از زندگی‌اش می‌گوید:
*چرا رمالی می‌کردی؟
برای اینکه پول دربیاورم این کار را می‌کردم.

*چرا یک کار شرافتمندانه انتخاب نکردی و فقط رمالی می‌کردی؟
من همین کار را بلد بودم. زندگی سختی داشتم و برای اینکه از سختی بیرون بیایم دست به این کار می‌زدم.

*رمالی را کجا یاد گرفتی؟
از زن همسایه یاد گرفتم. من با فتانه خیلی صمیمی بودم، چند سال بود که با هم ارتباط داشتیم. وقتی موقع عروسی دخترم شد و دستم خالی بود فتانه گفت می‌توانی فال بگیری و رمالی کنی؛ یکی دو ترفند به من یاد داد. من هم از همان‌ها استفاده کردم و چند مشتری گیرم آمد.

*شوهرت می‌دانست تو چه‌کار می‌کنی؟
نه نمی‌دانست. او از صبح تا شب سر کار است، وقتی هم به خانه می‌آید آن‌قدر خسته است که دیگر نمی‌تواند به این چیزها برسد.

*بچه‌هایت چطور؟
دخترم می‌دانست ولی چیزی نمی‌گفت. پسرم هم یا مدرسه است یا بازی می‌کند.

*زنانی که به تو پول داده‌اند از تو شکایت کرده‌اند. چطور می‌خواهی پول‌شان را پس بدهی؟
برای من بدهی زیادی است. من همه پول را خرج عروسی دخترم کردم و برایش جهیزیه خریدم، پولی ندارم که پس بدهم.

*مگر خرید جهیزیه این‌قدر مهم بود که خودت را چنین گرفتار کردی؟
دخترم ۱۶ ساله بود، برایش مهم بود جهیزیه‌ای کامل داشته باشد. دلم نمی‌خواست سرشکسته باشد.

*تو قبلاً هم از کسانی پول گرفته‌ای و یک بار هم به همین خاطر زندانی شده‌ای. چرا این کار را کردی؟
آن موقع هم گرفتار بودم. می‌خواستیم خانه‌ای اجازه کنیم که کمی بزرگ‌تر باشد. مجبور بودم پول بگیرم و بگویم چند برابر برمی‌گردانم که نتوانستم.

*چرا از برادر و خواهر یا پدر و مادرت قرض نگرفتی؟
من پدر و مادر ندارم، برادرانم ثروتمند هستند اما نخواستند به من کمک کنند.

*شوهرت بابت این کارهایت شکایتی ندارد؟
چند بار تصمیم گرفت من را طلاق بدهد اما به خاطر بچه‌ها این کار را نکرد. او هم دیگر از دستم خسته شده است. فعلاً که به دیدن من هم نمی‌آید و جواب تلفن‌ها را نمی‌دهد. نمی‌دانم چه می‌شود.