جزئیات قتل دو زن میانسال در آباده فارس

گروه حوادث:برادر صدیقه در مورد جزئیات پرونده این‌طور می‌گوید: خواهرم از ساعت یک الی دو ظهر گم شد و فردای همان روز جنازه‌اش را پیدا کردیم. گویا یک آقایی در اطراف جنازه چوب جمع می‌کرده که جنازه خواهرم را دیده، همان موقع با آگاهی منطقه تماس گرفته.   «این‌طور به شما بگویم که سر جسد […]

گروه حوادث:برادر صدیقه در مورد جزئیات پرونده این‌طور می‌گوید: خواهرم از ساعت یک الی دو ظهر گم شد و فردای همان روز جنازه‌اش را پیدا کردیم. گویا یک آقایی در اطراف جنازه چوب جمع می‌کرده که جنازه خواهرم را دیده، همان موقع با آگاهی منطقه تماس گرفته.

 

«این‌طور به شما بگویم که سر جسد خواهرم از سمت راست و چپ یکی شده بود، مثل کتاب… دیگر دندان‌هایش را نشد بشناسیم. بدنش به دلیل خون‌ریزی زیاد آن‌قدر سفید شده بود که حد نداشت. برای همین فقط از لباس و کفشش شناختمش…». همه چیز در ترسی بی‌پایان قرار دارد، قتل دو زن میانسال با اشتراکات قابل‌تأمل که از اواسط فروردین رعب و وحشتی ایجاد کرده است، به‌طوری‌که روز‌های اول خیابان‌های آن منطقه عاری از زنان و دختران بوده.

به گزارش شرق، بسیاری این اتفاق را به قتل‌های زنجیره‌ای مرتبط دانستند، اما شواهد موجود تا این لحظه تنها از دو قتل حکایت دارد و چند روز بعد از آن، یعنی ۲۸ فروردین رئیس کل دادگستری استان فارس از دستگیری فرد مظنون با نام خاکسار به قتل دو خانم در شهرستان آباده خبر داد. البته طبق اظهارات برادر یکی از مقتولین، قاتل تنها به یکی از قتل‌ها اعتراف کرده است و آن‌ها منتظر نتیجه پرونده و علت این اتفاق هستند.همچنین در پیگیری از خانواده دنیا و صدیقه تنها برادر صدیقه از جزئیات این اتفاق توضیحاتی داد و همسر صدیقه بعد از مکالمه هفته قبل با خبرنگار تا این لحظه گوشی همراه خود را خاموش کرده است.

یک ثانیه از یادم نمی‌رود
برادر صدیقه در مورد جزئیات پرونده این‌طور می‌گوید: «خواهرم از ساعت یک الی دو ظهر گم شد و فردای همان روز جنازه‌اش را پیدا کردیم. گویا یک آقایی در اطراف جنازه چوب جمع می‌کرده که جنازه خواهرم را دیده، همان موقع با آگاهی منطقه تماس گرفته. همان موقع با ما تماس گرفتند و ما پشت سر مأموران رفتیم به محل، با پسرخاله‌ام که رسیدیم، دیدیم جنازه آسیب جدی دیده… من فقط توانستم از لباس‌ها خواهرم را بشناسم، از بالا‌تنه هیچ چیز مشخص نبود و من از لباس‌هایی که به تن داشت شناختمش. خواهرم ۲۴ ساعت گم شده بود و در این مدت به همه‌جا اطلاع دادیم».

برادر این مقتول ادامه می‌دهد: «این‌طور به شما بگویم که سر جسد خواهرم از سمت راست و چپ یکی شده بود، مثل کتاب… دیگر دندان‌هایش را نشد بشناسیم. بدنش به دلیل خونریزی زیاد آن‌قدر سفید شده بود که حد نداشت. برای همین فقط از لباس و کفشش شناختمش. پزشکی قانونی گفت خواهرم را قاتل با تفنگ ساچمه‌ای کشته، آثارش در بدن و سر بوده، با لگد هم به شکمش زده بودند…. جسد خواهرم در زمین‌های صادق‌آباد افتاده بود.

وقتی ما رسیدیم مأموران آگهی و آمبولانس آنجا بودند. یک تکه آجر پر‌خون هم آنجا کنار جسد افتاده بود که فکر می‌کنم با همان به سرش زده بودند… خلاصه جنازه را بعد از چهار، پنچ روز به ما تحویل دادند…».صدیقه مادری ۶۰‌ساله که طبق گفته‌های برادرش خانه‌دار بوده و اشاره می‌کند: «خواهرم زنی خانه‌دار بود، یک دختر و پسر داشت که از هرکدام دو نوه هم داشت. خانه و زندگی مرتب و خوب… همان روز که گم شده بود، همسرش ساعت هشت شب با من تماس گرفت که صدیقه خانه شما نیامده؟ گفتم نه. دیگر ما تا ساعت دو الی سه همه جا را گشتیم. از قبرستان آباده، باغ‌ها، دیوار‌خرابه‌ها و همه جا… همه جا را گشتیم، اما بعد‌از‌ظهر جسدش را پیدا کردیم. این هم از زندگی ما… درگیریم و منتظریم تا پرونده پیش رود و بفهمیم چه اتفاقی افتاده است».

صادقی در مورد بازداشت فردی به عنوان قاتل و تعامل در محله با خانواده او می‌گوید: «والله در این شرایطی که ما قرار داریم، الان هیچ فکری در این رابطه نداریم. اصلا این آقا که بازداشت شده به قتل خواهر من اقرار نکرده… اصلا ما رابطه‌ای با ایشان و خانواده‌اش نداشتیم، شاید بچه بودیم، چون هم‌محل هستیم با هم همکلاس بودیم، ولی ارتباطی نداشتیم… خواهر من هم خانه‌دار بود، در خانه گاهی مبل و این چیز‌ها می‌فروخت… خواهرم زرنگ بود، کاسب بود. هیچ چیزی که بخواهم به پرونده خواهرم ربط دهم، وجود ندارد.

ما منتظریم قاتل پیدا شود تا علت این اتفاق را بفهمیم. تا الان فردی که بازداشت شده فقط گفته دنیا را کشتم و درباره خواهرم چیزی نگفته. روز بیست‌ویکم خواهرم را به خاک سپردیم… خدا کند قاتل پیدا شود تا دلمان آرام بگیرد، خیلی سخت است، خیلی. حتی یک ثانیه از یادم نمی‌رود که با خواهرم چه کردند. اولین نفری که از خانواده جنازه را دید من بودم، خیلی سخت بود. دختر خواهرم خیلی بی‌تابی می‌کند، برای هرکسی بی‌مادری سخت است، مخصوصا اگر به این شکل او را از دست بدهند».

 

برادر صدیقه در پایان از جزئیات دیگری می‌گوید: «ببینید خواهرم از ساعت یک تا دو ظهر گم می‌شود، ساعت دو که هنوز شوهرش نیامده بوده، آبگوشت را روی گاز بار گذاشته بوده. شوهرش که رسیده زیر غذا را خاموش کرده. همان ساعت یک حیاط را آب و جارو کرده، این صحنه را همسایه‌های روبه‌رو دیده بودند. اما بعد از ساعت یک تا دو معلوم نیست چه شده.

اما هر کسی که بوده، آشنا بوده و آشنایی کامل داشته که خواهرم با لباس‌های خانه بیرون رفته. خواهرم با شلوار و لباس خانه رفته، یعنی لباس بیرون تن نداشته… این مهم است، با این وجود آن فرد آشنا بوده… خواهرم تازه دو سال بود که به آباده آمده بودند، می‌خواستند دوباره جابه‌جا شوند که این اتفاق افتاد… این داغ برای ما سخت است. الان فقط خودمان، خودمان را تسکین می‌دهیم. فقط خداکند برای هیچ‌کس این درد پیش نیاید…».

شایعه‌هایی که ترس را بیشتر کرد
مصطفی احمدی یکی از تسهیلگران آباده از ترس و وحشت ایجاد‌شده بعد از این حادثه به «شرق» می‌گوید: «اینجا فضای کوچکی است و خبر‌ها زود پخش می‌شود. اول خبر پیداشدن جسد زنی پخش شد که به دلیل آسیب بالا به بدن، جسد قابل تشخیص نبوده که این خبر مربوط به قتل خانم صدیقه بود. حدود ۱۳ روز بعد خبر‌هایی تحت عنوان گم‌شدن دنیا منتشر شد. یکی از شایعه‌هایی که در محل پیچید، این بود که همسر یکی از این خانم‌ها زنش را تهدید به مرگ کرده بوده، اما از صحت این ماجرا ما اصلا خبرنداریم و شاید مثل دیگر شایعه‌های این مدت این هم فقط یک شایعه باشد.

خلاصه فردای خبر گم‌شدن خانم دنیا جسد ایشان تکه‌تکه و شسته‌شده پیدا شد. ماشین بزرگی هم که از آنجا می‌گذشته از روی آن رد شده و به پلیس محل می‌رسد و بررسی را شروع می‌کند. بعد از آن به دلیل فضای موجود بازار شایعه داغ شده بود و هر روز مردم می‌گفتند جای دیگری جسد جدیدی یافت شده که همین رعب و وحشت را بیشتر می‌کرد. تا چند روز هیچ خانمی جرئت نمی‌کرد از خانه بیرون برود، در واقع زنی در خیابان دیده نمی‌شد.
حتی مرد‌ها هم ترس داشتند، چون اشتراکات هر دو قتل قابل‌تأمل بود. مادر و خواهر من هم ترس داشتند و خانم‌ها با هم تماس می‌گرفتند و می‌گفتند بیرون نرویم. راستش اینجا منطقه کوچکی است و خانواده قاتل را تقریبا اهالی می‌شناسند، آن‌ها خانواده معمولی بودند، به حدی که با شنیدن خبر بازداشت خودش و پسرش همه متعجب شدیم. این خانواده سرمایه اجتماعی داشتند، پسر خانواده که عضو شورای شهر بوده و پدر هم بازنشسته ارتش بوده. الان اهالی در ابهام بزرگی به سر می‌برند».