«روزِ معلم» در انتظار «معلمِ روز»
حمزه فیضیپور جمله ی طلایی منسوب به امیرکبیر : «هیچ جامعه ای فراتر از اندیشه معلمانش رشد نخواهد کرد.» گچ، تخته، مشق دانش آموز و عشق تدریس از مجموعه یادگاران هنرِ کاری یک معلم است، مجموعه شرایطی که معلم با آن آینده ی یک جامعه را میسازد و یا در نبود امکانات و شرایطی ممکن […]
حمزه فیضیپور
جمله ی طلایی منسوب به امیرکبیر : «هیچ جامعه ای فراتر از اندیشه معلمانش رشد نخواهد کرد.»
گچ، تخته، مشق دانش آموز و عشق تدریس از مجموعه یادگاران هنرِ کاری یک معلم است، مجموعه شرایطی که معلم با آن آینده ی یک جامعه را میسازد و یا در نبود امکانات و شرایطی ممکن هست وضع حال و آینده ایی مبهم را شکل دهد. معلم همان نقشی است که پزشک، مهندس، پرستار، متخصص همه رشته ها، وزیر، وکیل، قاضی، رییس جمهور و هر شخصیت در هر مقامی ؛ روزی و روزگاری در امتداد زمان ( از گذشتهها تا آیندهها ) اسامی فهرستِ دانش آموزان او در کلاسهای درس بوده اند. همان نقشی که تداعی گر « اجازه آقا / خانم معلم » است و با آن بسیاری مجوزِ عناوین، سمتها و حِرَف نام و نان دار را نصیب خود کرده اند و همچنان این فهرستِ حضور و غیاب روی میز کاریِ معلم در کلاسهای درسِ «آینده نام ها، مقامها و شغلها» خواهد بود. برای پاس داشت نقش حیاتی معلم، در گردش روزگار یک روز و یک هفته را به نامش در تقویمها گنجانده اند: «روزِ معلم یا هفته ی معلم ». اگرچه این کار و این نامگذاری اقدامی مناسب بوده اما این روز و این تقویم با ادعاهای رایج در این خصوص ( معلمی شغل انبیاء است، معلمی شغل نیست هنر است، معلم پدر دوم و پدر معنوی است، « از معلم جان روشن یافتیم » و… ) هماوردی نمیکند به عبارتی این پاسداشتها با ادعاهای حرفه ای، منزلتی و معیشتی معلمان همخوانی ندارد یعنی «اداءها » شبیه « اقرارها » نیست !. با وجود اینکه آموزش و پرورش را زیر ساخت توسعه فرهنگ معرفی کرده اند و هرگونه توسعه ای را از منظراین توسعه ( توسعه فرهنگ ) تحلیل مینمایند وکنشگر اصلی نقش آفرینی در این عرصه را نیز معلم ذکر نموده اند اما در ایران ما برای تامین منزلت و معاش این عنصر حیاتی مجموعه ی نظام آموزشی و توسعه آفرین ؛ خواسته یا ناخواسته برنامه و اقدام جامع علمیِ مناسب تدوین و عملی نشده است. این در حالی است که در برخی کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی، اندونزی، مالزی و… برای منزلت و معیشت معلمان سنگ تمام گذاشته اند و از این طریق کشور خود را در مسیر توسعه، تولید و پیشرفت در ردیف کشورهای بزرگ جهان رتبه بخشیده اند. « سالهای نخست وزیری ماهاتیر محمد رهبر مالزی حقوق معلّمان ده برابرشد وقتی عدّه ای اعتراض کردند، در پاسخ معترضان گفت من برای فرزندان مالزی یک سرمایه گذاری کردم که نتیجۀ آن را بیست سال بعد میبینید امروز مالزی جزو کشورهای اقتصادی بزرگ جهان است ». در جامعه ما با وجود تلاشهای ی اما غلظت ناکارآمدیها و بی تفاوتیها باعث شده است تا همیشه منزلت، معیشت و افزایش حقوق معلمان با حرف و حدیثهای فراوان همراه باشد. اتفاقاتِ رتبه بندی معلمان و مفاد مورد نظر برای بارگزاری مستندات نشان میدهد که برای کسب و ترفیع رتبه، مجوزِ باری به هرجهت در مستندسازیهای صوری صادر شده است که هیچ تناسبی با شان، جایگاه و حقیقت نقشِ معلم در توسعه و فرهنگ سازیها ندارد. در این مساله !! معلمان شاید « قصوری » داشته باشند اما « تقصیر » از آن سیاستگزاران و امر سیاستگزاری در این زمینه میباشد.
معلمی که حقوقش جوابگوی اجاره خانه و هزینههای جانبی زندگی او نیست
معلمی که حقوق ماهانه اش در مقابل نرخ و درصد تورم روزانه و سالانه حرفی برای گفتن ندارد
معلمی که هزینه و خرجِ زندگی ساده ی او به مراتب از در آمد ماهیانه اش بیشتر است
معلمی که حقوقش با حقوق صاحب منصبان، مقامهای دیوانی و حقوقهای نجومی که روزی دانش آموزِ او بوده اند تحت هیچ شرایط و معیاری قابل قیاس نیست
معلمی که ناتوان و شرمنده در تهیه جهیزیه برای دختر دم بختش میباشد
معلمی که در حسرت زندگی یک معلم در برخی کشورها و از جمله کشورهای همسایه شمال و جنوب به سر میبرد
معلمی که پس اندازی ندارد هیچ ، با تمام پاداش خدمت خود پس از سی سال هم نمیتواند یک « بنز پراید !!» را خریداری کند!!
آیا برای این معلم « تنش و افسردگی » بوجود نمیآید؟ آیا با این مشکلات قادر هست حسب سلسله مراتب نیازهای مازلو به خود شکوفایی و تکامل برسد که در نتیجه آن شکوفایی آینده سازانِ جامعه و پویایی جامعه ی زیست حاصل شود. آیا برای این معلم و سیستم ستادی که از او میخواهد مستنداتی بارگزاری کند که گاه برخی از آنها هیچ ربطی به کیفیت کاری و مناسبات آموزشی معلم در حوزه حرفه ایش ندارد منزلت و حرمتی میماند تا با آن احساس افتخار نماید ؟ آیا ریل گذاریِ برای رجوع معلمان به برخی نهادها جهت تایید و مهرِ یک متنِ التماسی مکتوب از قبل تهیه شده ی بدون کارکرد با هدف امتیازآوری تحقیر هنر شریف معلمی نیست؟! آیا در این بارگزاریها عاقلان سیاستگزار نمیدانند که ممکن هست معلمان در بارگزاریها مرتکب قصوری شوند( سازه مستندات صوری ) که تقصیر اصلی از آن معمارانِ سیاستگزاراین سازه میباشد ؟ و خود این تهدید القایی درمیان فرهنگیان که هرگونه تخلف در بارگزاریها مستوجب حذف یا کاهش رتبه میشود آیا کمکی به منزلت و معیشت معلمان میکند یا خود این تهدید در امتداد تقصیرها، ناخواسته تحقیر کننده نیز به حساب میآید ؟
در هر حال باید گفت که در خصوص جایگاه معلم و معیشت او در جامعه ما و در نظام تصمیم گیریها و در مقایسهها ( مقایسه با دریافتی کارمندان و کارکنان برخی وزارتخانهها و نهادها، مقایسه با نجومی بگیران حقوق و املاک، مقایسه با برخی کشورها و از جمله کشورهای حوزه خلیج فارس و نه مقایسه با سوییس، استرالیا، سوئد، لوکزامبورگ و… ) اقدامات اساسی صورت نگرفته است، از این رو با وصف مشکلات اقتصادی، سیستمی و فرهنگی نمیتوان انتظار داشت که نظام آموزشی ما در مسیر توسعه ی متوازن گام بردارد تا همپایِ آن شاهد معلمانِ کارآمدِ انگیزه دارِ به روز باشیم ( معلمِ روز ). جامعه ی ما نیازمند معلمانی تربیت یافته، مجرب و متخصص در امر تعلیم و تربیت است که معلمِ به روز، مطلع و با انگیزه به حساب میآیند. این«معلمِ روزِ» انگیزه دارِ انگیزه بخش وصف معلمانی است که دغدغه شان افزایش رتبه ی پانصدهزارتومانی نیست ! که برای کسب آن به هر شیوه ای متوسل شوند که با کسوت معلمی و حقیقت آموزگاری جور در نمیآید. معلمانی که دغدغه شان افزایش سرانه ی خرید کتاب برای مطالعه میباشد و نه دغدغه اضافه کاری و یا دریافت کارت هدیه. معلم روز معلمی است که با مطالعه در کلاس درس حضور پیدا میکند و با طیب خاطر و خوشحال از شرایط مناسب برخوردار عاشقانه خود را به روز میکند و درکنار تدریس و یاددهی، در بیشتر عرصههای کسب سواد (سواد رایانه، سواد زبان ها، سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سوادِ سیاسی، سواد فرهنگی و… ) دنبال یادگیری و افزایش معلومات میباشد زیرا که از نظر معاش تامین شده و از نظر فرهنگ دارای جایگاه و منزلت میباشد و از ابتدای سال تحصیلی در مدارس در اندیشه اردیبهشت ماه و مناسبت روزِ معلم نیست که در آن روز هدیه یا لوح تقدیری نصیبش شود. این معلم کارآمدِ به روز که در هر روز از معلم بودن خویش لذت میبرد هرگز در اندیشه تغییر شغل ویا انتقال به نهادهای قدرتمتد با هدف کسب عنوان بهتر و مقامِ مهتر نیست. او در شرایطی مناسب، ایمن و آسوده خاطر هرگز بدنبال شغل دومی مثل تاکسی اینترنتی و برنامه اسنپ نیست تا دانش آموزش را به مقصد برساند !! و تنها دغدغه اش همان افزایش دامنه معلومات خود و به روز آوری آن و انتقال اطلاعات مناسب به شاگردانش میباشد. در این حس و حالِ انگیزه بخش است که معلمِ روز برای همه روزها عشق معلمی دارد و در روز معلم از داشتن این حرفه به خود میبالد و با شخصیت بالنده ی معلمی خویش اسباب بالندگی در فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر و جامعه ی زیست میشود. به امید روزی که اگر قرار باشد تغییر شغلی صورت گیرد، آن تغییر از سمتها و شغلهای دیگر به کسوت معلمِ روز باشد تا در پرتو آن « پیشرف و توسعه ی جامعه » حاصل گردد و دعای پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه: اللّهُمَّ اغْفِر لِلمُعَلِّمینَ و أطِل أعمارَهُم و بارِک لَهُم فی کَسبِهِم
خدایا! آموزگاران را بیامرز؛ عمرشان را دراز و کسبشان را با برکت کن.
جمله ی طلایی منسوب به امیرکبیر : «هیچ جامعه ای فراتر از اندیشه معلمانش رشد نخواهد کرد.»
گچ، تخته، مشق دانش آموز و عشق تدریس از مجموعه یادگاران هنرِ کاری یک معلم است، مجموعه شرایطی که معلم با آن آینده ی یک جامعه را میسازد و یا در نبود امکانات و شرایطی ممکن هست وضع حال و آینده ایی مبهم را شکل دهد. معلم همان نقشی است که پزشک، مهندس، پرستار، متخصص همه رشته ها، وزیر، وکیل، قاضی، رییس جمهور و هر شخصیت در هر مقامی ؛ روزی و روزگاری در امتداد زمان ( از گذشتهها تا آیندهها ) اسامی فهرستِ دانش آموزان او در کلاسهای درس بوده اند. همان نقشی که تداعی گر « اجازه آقا / خانم معلم » است و با آن بسیاری مجوزِ عناوین، سمتها و حِرَف نام و نان دار را نصیب خود کرده اند و همچنان این فهرستِ حضور و غیاب روی میز کاریِ معلم در کلاسهای درسِ «آینده نام ها، مقامها و شغلها» خواهد بود. برای پاس داشت نقش حیاتی معلم، در گردش روزگار یک روز و یک هفته را به نامش در تقویمها گنجانده اند: «روزِ معلم یا هفته ی معلم ». اگرچه این کار و این نامگذاری اقدامی مناسب بوده اما این روز و این تقویم با ادعاهای رایج در این خصوص ( معلمی شغل انبیاء است، معلمی شغل نیست هنر است، معلم پدر دوم و پدر معنوی است، « از معلم جان روشن یافتیم » و… ) هماوردی نمیکند به عبارتی این پاسداشتها با ادعاهای حرفه ای، منزلتی و معیشتی معلمان همخوانی ندارد یعنی «اداءها » شبیه « اقرارها » نیست !. با وجود اینکه آموزش و پرورش را زیر ساخت توسعه فرهنگ معرفی کرده اند و هرگونه توسعه ای را از منظراین توسعه ( توسعه فرهنگ ) تحلیل مینمایند وکنشگر اصلی نقش آفرینی در این عرصه را نیز معلم ذکر نموده اند اما در ایران ما برای تامین منزلت و معاش این عنصر حیاتی مجموعه ی نظام آموزشی و توسعه آفرین ؛ خواسته یا ناخواسته برنامه و اقدام جامع علمیِ مناسب تدوین و عملی نشده است. این در حالی است که در برخی کشورهای آسیایی مانند کره جنوبی، اندونزی، مالزی و… برای منزلت و معیشت معلمان سنگ تمام گذاشته اند و از این طریق کشور خود را در مسیر توسعه، تولید و پیشرفت در ردیف کشورهای بزرگ جهان رتبه بخشیده اند. « سالهای نخست وزیری ماهاتیر محمد رهبر مالزی حقوق معلّمان ده برابرشد وقتی عدّه ای اعتراض کردند، در پاسخ معترضان گفت من برای فرزندان مالزی یک سرمایه گذاری کردم که نتیجۀ آن را بیست سال بعد میبینید امروز مالزی جزو کشورهای اقتصادی بزرگ جهان است ». در جامعه ما با وجود تلاشهای ی اما غلظت ناکارآمدیها و بی تفاوتیها باعث شده است تا همیشه منزلت، معیشت و افزایش حقوق معلمان با حرف و حدیثهای فراوان همراه باشد. اتفاقاتِ رتبه بندی معلمان و مفاد مورد نظر برای بارگزاری مستندات نشان میدهد که برای کسب و ترفیع رتبه، مجوزِ باری به هرجهت در مستندسازیهای صوری صادر شده است که هیچ تناسبی با شان، جایگاه و حقیقت نقشِ معلم در توسعه و فرهنگ سازیها ندارد. در این مساله !! معلمان شاید « قصوری » داشته باشند اما « تقصیر » از آن سیاستگزاران و امر سیاستگزاری در این زمینه میباشد.
معلمی که حقوقش جوابگوی اجاره خانه و هزینههای جانبی زندگی او نیست
معلمی که حقوق ماهانه اش در مقابل نرخ و درصد تورم روزانه و سالانه حرفی برای گفتن ندارد
معلمی که هزینه و خرجِ زندگی ساده ی او به مراتب از در آمد ماهیانه اش بیشتر است
معلمی که حقوقش با حقوق صاحب منصبان، مقامهای دیوانی و حقوقهای نجومی که روزی دانش آموزِ او بوده اند تحت هیچ شرایط و معیاری قابل قیاس نیست
معلمی که ناتوان و شرمنده در تهیه جهیزیه برای دختر دم بختش میباشد
معلمی که در حسرت زندگی یک معلم در برخی کشورها و از جمله کشورهای همسایه شمال و جنوب به سر میبرد
معلمی که پس اندازی ندارد هیچ ، با تمام پاداش خدمت خود پس از سی سال هم نمیتواند یک « بنز پراید !!» را خریداری کند!!
آیا برای این معلم « تنش و افسردگی » بوجود نمیآید؟ آیا با این مشکلات قادر هست حسب سلسله مراتب نیازهای مازلو به خود شکوفایی و تکامل برسد که در نتیجه آن شکوفایی آینده سازانِ جامعه و پویایی جامعه ی زیست حاصل شود. آیا برای این معلم و سیستم ستادی که از او میخواهد مستنداتی بارگزاری کند که گاه برخی از آنها هیچ ربطی به کیفیت کاری و مناسبات آموزشی معلم در حوزه حرفه ایش ندارد منزلت و حرمتی میماند تا با آن احساس افتخار نماید ؟ آیا ریل گذاریِ برای رجوع معلمان به برخی نهادها جهت تایید و مهرِ یک متنِ التماسی مکتوب از قبل تهیه شده ی بدون کارکرد با هدف امتیازآوری تحقیر هنر شریف معلمی نیست؟! آیا در این بارگزاریها عاقلان سیاستگزار نمیدانند که ممکن هست معلمان در بارگزاریها مرتکب قصوری شوند( سازه مستندات صوری ) که تقصیر اصلی از آن معمارانِ سیاستگزاراین سازه میباشد ؟ و خود این تهدید القایی درمیان فرهنگیان که هرگونه تخلف در بارگزاریها مستوجب حذف یا کاهش رتبه میشود آیا کمکی به منزلت و معیشت معلمان میکند یا خود این تهدید در امتداد تقصیرها، ناخواسته تحقیر کننده نیز به حساب میآید ؟
در هر حال باید گفت که در خصوص جایگاه معلم و معیشت او در جامعه ما و در نظام تصمیم گیریها و در مقایسهها ( مقایسه با دریافتی کارمندان و کارکنان برخی وزارتخانهها و نهادها، مقایسه با نجومی بگیران حقوق و املاک، مقایسه با برخی کشورها و از جمله کشورهای حوزه خلیج فارس و نه مقایسه با سوییس، استرالیا، سوئد، لوکزامبورگ و… ) اقدامات اساسی صورت نگرفته است، از این رو با وصف مشکلات اقتصادی، سیستمی و فرهنگی نمیتوان انتظار داشت که نظام آموزشی ما در مسیر توسعه ی متوازن گام بردارد تا همپایِ آن شاهد معلمانِ کارآمدِ انگیزه دارِ به روز باشیم ( معلمِ روز ). جامعه ی ما نیازمند معلمانی تربیت یافته، مجرب و متخصص در امر تعلیم و تربیت است که معلمِ به روز، مطلع و با انگیزه به حساب میآیند. این«معلمِ روزِ» انگیزه دارِ انگیزه بخش وصف معلمانی است که دغدغه شان افزایش رتبه ی پانصدهزارتومانی نیست ! که برای کسب آن به هر شیوه ای متوسل شوند که با کسوت معلمی و حقیقت آموزگاری جور در نمیآید. معلمانی که دغدغه شان افزایش سرانه ی خرید کتاب برای مطالعه میباشد و نه دغدغه اضافه کاری و یا دریافت کارت هدیه. معلم روز معلمی است که با مطالعه در کلاس درس حضور پیدا میکند و با طیب خاطر و خوشحال از شرایط مناسب برخوردار عاشقانه خود را به روز میکند و درکنار تدریس و یاددهی، در بیشتر عرصههای کسب سواد (سواد رایانه، سواد زبان ها، سواد عاطفی، سواد ارتباطی، سوادِ سیاسی، سواد فرهنگی و… ) دنبال یادگیری و افزایش معلومات میباشد زیرا که از نظر معاش تامین شده و از نظر فرهنگ دارای جایگاه و منزلت میباشد و از ابتدای سال تحصیلی در مدارس در اندیشه اردیبهشت ماه و مناسبت روزِ معلم نیست که در آن روز هدیه یا لوح تقدیری نصیبش شود. این معلم کارآمدِ به روز که در هر روز از معلم بودن خویش لذت میبرد هرگز در اندیشه تغییر شغل ویا انتقال به نهادهای قدرتمتد با هدف کسب عنوان بهتر و مقامِ مهتر نیست. او در شرایطی مناسب، ایمن و آسوده خاطر هرگز بدنبال شغل دومی مثل تاکسی اینترنتی و برنامه اسنپ نیست تا دانش آموزش را به مقصد برساند !! و تنها دغدغه اش همان افزایش دامنه معلومات خود و به روز آوری آن و انتقال اطلاعات مناسب به شاگردانش میباشد. در این حس و حالِ انگیزه بخش است که معلمِ روز برای همه روزها عشق معلمی دارد و در روز معلم از داشتن این حرفه به خود میبالد و با شخصیت بالنده ی معلمی خویش اسباب بالندگی در فرهنگ، سیاست، اقتصاد، هنر و جامعه ی زیست میشود. به امید روزی که اگر قرار باشد تغییر شغلی صورت گیرد، آن تغییر از سمتها و شغلهای دیگر به کسوت معلمِ روز باشد تا در پرتو آن « پیشرف و توسعه ی جامعه » حاصل گردد و دعای پیامبر گرامی اسلام صل الله علیه: اللّهُمَّ اغْفِر لِلمُعَلِّمینَ و أطِل أعمارَهُم و بارِک لَهُم فی کَسبِهِم
خدایا! آموزگاران را بیامرز؛ عمرشان را دراز و کسبشان را با برکت کن.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰