چرا مسوولان کشور همه می‌خواهند بجنگند؟

✍️ یاسر عرب ادبیات مدیران مختلف را کنار هم بچینید. حیرت‌آور است. هیچ معلوم نیست چرا در این کشور همه می‌خواهند بجنگند. وزیر ارشادش “سرباز جنگ فرهنگی‌”ست. وزیر دارایی‌اش در میدان “جنگ اقتصادی” دارد “شمشیر” می‌زند. مسئولین فدراسیون می‌گویند تمام اف‌ای‌سی به “پیکار همه‌جانبه‌” با ایران دست زده‌اند. مسئولین وزارت علوم دارند در عرصه “جنگ […]

✍️ یاسر عرب
ادبیات مدیران مختلف را کنار هم بچینید. حیرت‌آور است. هیچ معلوم نیست چرا در این کشور همه می‌خواهند بجنگند. وزیر ارشادش “سرباز جنگ فرهنگی‌”ست.
وزیر دارایی‌اش در میدان “جنگ اقتصادی” دارد “شمشیر” می‌زند.
مسئولین فدراسیون می‌گویند تمام اف‌ای‌سی به “پیکار همه‌جانبه‌” با ایران دست زده‌اند.
مسئولین وزارت علوم دارند در عرصه “جنگ علمی” با جهان مقابله می‌کنند.
مسئولین درمانی می‌گویند پزشکان “جان‌برکف” در “خط مقدم” در حال “نبرد” با کرونا هستند.
نمکی هم حالا می‌گوید من از روزی که در “میدان مین” آمده‌ام آماده‌ی “تکه‌تکه شدن” هستم.
مانده‌ام این چه روحیه‌ی غریبی‌ست که تا بن استخوان یک نسل رسوب کرده. چرا کم‌تر کسی می‌خواهد مثل آدمیزاد سرش را پایین بیندازد و فقط “کار” کند. کار متخصصانه بر اساس شرح وظایف. “کار”. همین و بس!
این از کی در ادبیات ما وارد شد که هر کاری را به نیت زدن “مشت محکم” بر دهان این و آن انجام دهیم. چرا هر موفقیتی باید حتمن و لزومن یک “سیلی سخت” بر گوش دیگری باشد. چرا هرکسی در هر رده‌ای، حتی ورزش، هست برای تشریح وضعیتش دارد از ادبیات نظامی بهره می‌برد. این چه روحیه‌ای است که حتی در مقابله با یک بیماری هم می‌خواهد روی “مین” برود، با آن “پنجه” بیندازد، با آن “برخورد” کند و روی نیروهای “منحوس” و “اجنبی” کرونا “رگبار” ببندد، وه در آخر یا ویروس را “مقتل” ببرد یا خودش را “تکه‌تکه” کند.
متاسفم اما ما سال‌هاست در وضعیت آماده‌باش گیر افتاده‌ایم. به همین دلیل است که این واژگان میلیتاریستی هنوز در سپهر سیاسی کشور خریدار دارد. گویی زندگی چیزی جز نبرد با خودی و بیگانه نیست. هرکس رزمجوتر است لایق‌تر به شمار می‌رود و آن‌که به‌جای کار کردن’ مجروح و تن‌زخمی از رزمگاه برگردد اجرش عظیم‌تر است. من یکی که تخصص شما آقایان را ندارم. اما به‌گمانم در این مورد خاص کافی بود آن شمشیر مرصع را برای مدت کوتاهی غلاف می‌کردید، در عوض مقدار بالاتری واکسنِ نیم‌دلاری تا سه‌دلاری “موجود” در جهان را می‌خریدید و با الکل و پنبه‌ی “تولید داخل” به بازوی مردم می‌زدید. کاری که همه‌ی دنیا دارند می‌کنند.
آن‌وقت نه عزت ملتی را لب مرز ارمنستان حراج می‌کردید، نه داغ مرگ عزیزان مردم را به دل‌شان می‌نشاندید، نه مجبور بودید آن دهان‌های معطرتان را باز کنید تا با نجاستی به این غلظت آلوده شود. میدان مینی که هربار نمایش رزمندگی در آن را می‌دهید، روزانه دارد دویست‌سیصدنفر از قبیله‌ی ما را منفجر می‌کند. مرگی که مثل کلام‌های پرطمطراق‌تان هرگز حماسی نیست. که مرگی‌ست خشم‌آگین و دردناک….