حمام خون در پاتوق قهوهخانهای یکهبزنها
گروه حوادث:مرد جوان وقتی در قهوهخانه به خاطر نگاه چپ با مرد غریبه درگیر شد، هرگز فکر نمیکرد این درگیری به جنایت ختم شود و از او یک قاتل بسازد.وی در حالی در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود که اولیایدم برای او حکم قصاص خواستهاند. جنایت در قهوهخانه به گزارش ایران، ۱۷ […]
جنایت در قهوهخانه
به گزارش ایران، ۱۷ آبان سال ۱۴۰۱ ماجرای درگیری خونین در قهوهخانهای در خیابان هنگام به مأموران کلانتری ۱۳۶ فرجام اعلام شد. مأموران با حضور در قهوهخانه دریافتند درگیری دستهجمعی به خون کشیده شده و مرد ۳۶ سالهای به نام پیام از ناحیه گردن هدف ضربات چاقو قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شده است.
مأموران به پرسوجو از شاهدان پرداختند و دریافتند پیام با مردی به نام مهیار و دوستانش در قهوهخانه درگیر شده بود که در خون غلتید.
در حالی که تحقیقات پلیسی ادامه داشت، از بیمارستان خبر رسید پیام به خاطر شدت جراحات روی تخت بیمارستان تسلیم مرگ شده است.با مرگ پیام مأموران در نخستین گام از تحقیقات به بازبینی دوربینهای مدار بسته در قهوهخانه پرداختند و موفق به شناسایی عامل جنایت شدند. شواهد نشان داد مهیار پس از جنایت به محل نامعلومی گریخته است.
ردیابی عامل جنایت بعد از یک ماه
نزدیک به یک ماه از جنایت گذشته بود که مأموران رد مهیار را در یکی از شهرستانهای غربی تهران به دست آوردند و در عملیاتی غافلگیرانه متهم را بازداشت کردند و مرد جوان به جنایت خونین در قهوهخانه اعتراف کرد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من هر روز عصر به قهوهخانه میرفتم و با دوستانم قلیان میکشیدم. آن روز برای اولین بار با پیام در قهوهخانه روبهرو شدم. من قبلاً او را در قهوهخانه ندیده بودم. او به من خیره شد و ما به خاطر نگاه چپ با هم درگیر شدیم، اما درگیری با وساطت دوستانم پایان یافت و من با میانجیگری دوستانم قهوهخانه را ترک کردم.
وی ادامه داد: یک ساعت از دعوا گذشته بود که همراه دوستانم دوباره به قهوهخانه برگشتم، اما پیام دعوا را از سر گرفت. او به محض روبهرو شدن با من شروع به فحاشی کرده و به سمت من حمله کرد که برای ترساندن او چاقو کشیدم، اما نمیخواستم ضربهای به او بزنم.
متهم در تشریح لحظه درگیری گفت: من میخواستم با مشت به گردن پیام بزنم، اما او سرش را عقب کشید و چاقویی که در دستم بود، ناخواسته با گردن او برخورد کرد. وقتی پیام خونین روی زمین افتاد، از ترسم فرار کردم. باور کنید من خصومتی با او نداشتم و او خودش دعوا را شروع کرد و آن را ادامه داد. من اصلاً راضی به مرگ او نبودم. مرگ او ناخواسته اتفاق افتاد. من برای اینکه او بترسد و دعوا را تمام کند، چاقو را از جیبم بیرون آوردم و فکر نمیکردم دعوا با قتل تمام شود.
متهم به بازسازی صحنه جرم پرداخت و برایش کیفرخواست صادر شد.پرونده جنایت در قهوهخانه به شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا بزودی به آن رسیدگی شود. این در حالی است که اولیایدم پیام برای عامل جنایت حکم قصاص خواستهاند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰