حاصل استکبار ستیزی ایران، تاکنون چه بود؟
گروه سیاسی: مهدی نصیری مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان در یادداشتی نوشت:ظلم ستیزی و مقابله با مستکبرانِ انسان ستیز، بویژه اگر دفاعی باشد، به حکم عقل فطری آدمیان، امری نیک و بلکه واجب است و انبیای الهی انسانها را ارشاد به همین حکم عقلی و انسانی کرده اند اما این حکم عقلی و دینی مانند […]
گروه سیاسی: مهدی نصیری مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان در یادداشتی نوشت:ظلم ستیزی و مقابله با مستکبرانِ انسان ستیز، بویژه اگر دفاعی باشد، به حکم عقل فطری آدمیان، امری نیک و بلکه واجب است و انبیای الهی انسانها را ارشاد به همین حکم عقلی و انسانی کرده اند اما این حکم عقلی و دینی مانند همه احکام دیگر، تابع ضوابط و قواعد است و نمی توان با چشمان بسته و فارغ از واقعیتها، به آن پرداخت.ما از آغاز استقرار جمهوری اسلامی، دچار یک سوء فهم از امر ظلم و ظالم ستیزی شدیم و شعار محو همه مستکبران زمین و حل همه مصائب مستضعفان جهان را دادیم و هر جای عالم به خصوص در جهان اسلام، نشانی از مبارزان بود، بویژه اگر مسلح و برانداز بودند، به یاری و حمایت از آنها شتافتیم
و البته از آنجا که در امر استکبار ستیزی، متاثر از ایدئولوژی چپ و مارکسیستی بودیم، استکبار جهانی را منحصر به استکبار غربی و آمریکا کردیم و بعضا با استکبار شرقی کنار آمدیم و نرد دوستی باختیم!ما این استکبار ستیزی افراطی را با مذهب عقل و عدل تشیع پیوند زدیم و با تحریف آموزه های شیعی و سیره اهل بیت علیهم السلام، چنین وانمود کردیم که در هر حال و شرایط و با هر امکان و زمینه و زمانه ای فارغ از توان و نتیجه و دستاورد و هزینه و فایده، باید با قدرتها و ابر قدرتها درگیر و سرشاخ باشیم و لو آن که خود از جهت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در ضعف و انحطاط و عقب ماندگی قرار بگیریم.ما از آغاز حتی نتوانستیم همراهی بخش عظیمی از جامعه خود را با این شعار جلب کنیم و در نتیجه آنان را در زمره استکبار زدگان و آمریکا گرایان قرار دادیم و در واقع یک جبهه گسترده استکبار ستیزی را در داخل جامعه اسلامی گشودیم و مشتهای گره کرده مان را ابتدا متوجه شهروندان مستکبر! و آمریکایی! خود کردیم و بعد توان باقیمانده را خرج مستکبران بیرونی کردیم.حاصل این استکبار ستیزی، تاکنون چه بوده است؟در خارج از مرزها، مستکبران همچنان بر سر جای خود هستند و در جهان اسلام هم چون گذشته نفوذ خود را دارند. بهار عربی هم که ما را به وجد آورد و گمان بردیم که جهان عرب دست بیعت به ما خواهد داد و ام القرایی ادعایی و ولایت ما را به رسمیت خواهد شناخت، نتیجه ای جز تحکیم و یا استمرار سلطه سابق ابرقدرتها را نداشت.در داخل مرزها اکنون پس از ۴۲ سال وارث اوضاعی بغرنج و مملو از مساله و بحران و ابر بحران هستیم. با اقتصادی به گِل نشسته و خیل عظیم بیکاران و گرسنگان و جامعه ای فقیر و نیز با حکمرانی ای آلوده به حاکمان و مسئولان و مدیران فاسد و رانت خوار و چاپلوس و بدتر از همه با اکثریتی فاصله گرفته و سرخورده از اصلاح که دیگر حاضر به مشارکت سیاسی نیست و زیر بار توصیه رهبران دینی و سیاسی و سنتی و روشنفکری برای رای دادن نمی رود و به انتظار دستی از غیب بیرون آمدن و بعضا انفجار و فروپاشی از درون و حمله آزادیبخش! مستکبران نشسته اند.وجه زشت تر این استکبار ستیزی این است که سالها از این شعار به عنوان ابزاری برای حفظ و بسط هژمونی و قدرت یک جناح خاص استفاده کردیم و از آن دستاویزی برای بدنام کردن هر منتقد و مخالف و مصلح ساختیم و با آن، شور انقلابی گری را در اقلیت برای مهار و انزوای اکثریت زنده نگه داشتیم.
حالا دیگر هم خدا را داریم (استکبار ستیزی اسلامی!) و هم خرما را (قدرت شیرین و مملو از رانت و مواهب مادی)
آیا این روند و رویه غیر عقلی و طبعا غیر خدایی، قابل تداوم است؟حتما چنین نیست و تداوم موفقیت آمیز آن بر خلاف عقل و همه سنتهای الهی وتاریخی و تجارب عینی و میدانی است.
با این همه، نگارنده از به خود آمدن مسئولان جمهوری اسلامی و اقدام شجاعانه برای بازنگری در روند موجود و التفات به واقعیتهای تلخ و بازگرداندن نظام به مسیر متعارف سیاست ورزی در جهان، برای حفظ وطن و ایران از رفتن به سوی آینده ای مبهم و هراسناک ناامید نیست.اگر عبارت “حفظ نظام از اوجب واجبات است” معنایی درست داشته باشد، در گرو اتخاذ چنین تصمیماتی است و نه بسته تر و یکدست کردن بیشتر فضای سیاسی و حکمرانی که نتیجه ای جز زوال و سقوط ندارد.
و البته از آنجا که در امر استکبار ستیزی، متاثر از ایدئولوژی چپ و مارکسیستی بودیم، استکبار جهانی را منحصر به استکبار غربی و آمریکا کردیم و بعضا با استکبار شرقی کنار آمدیم و نرد دوستی باختیم!ما این استکبار ستیزی افراطی را با مذهب عقل و عدل تشیع پیوند زدیم و با تحریف آموزه های شیعی و سیره اهل بیت علیهم السلام، چنین وانمود کردیم که در هر حال و شرایط و با هر امکان و زمینه و زمانه ای فارغ از توان و نتیجه و دستاورد و هزینه و فایده، باید با قدرتها و ابر قدرتها درگیر و سرشاخ باشیم و لو آن که خود از جهت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در ضعف و انحطاط و عقب ماندگی قرار بگیریم.ما از آغاز حتی نتوانستیم همراهی بخش عظیمی از جامعه خود را با این شعار جلب کنیم و در نتیجه آنان را در زمره استکبار زدگان و آمریکا گرایان قرار دادیم و در واقع یک جبهه گسترده استکبار ستیزی را در داخل جامعه اسلامی گشودیم و مشتهای گره کرده مان را ابتدا متوجه شهروندان مستکبر! و آمریکایی! خود کردیم و بعد توان باقیمانده را خرج مستکبران بیرونی کردیم.حاصل این استکبار ستیزی، تاکنون چه بوده است؟در خارج از مرزها، مستکبران همچنان بر سر جای خود هستند و در جهان اسلام هم چون گذشته نفوذ خود را دارند. بهار عربی هم که ما را به وجد آورد و گمان بردیم که جهان عرب دست بیعت به ما خواهد داد و ام القرایی ادعایی و ولایت ما را به رسمیت خواهد شناخت، نتیجه ای جز تحکیم و یا استمرار سلطه سابق ابرقدرتها را نداشت.در داخل مرزها اکنون پس از ۴۲ سال وارث اوضاعی بغرنج و مملو از مساله و بحران و ابر بحران هستیم. با اقتصادی به گِل نشسته و خیل عظیم بیکاران و گرسنگان و جامعه ای فقیر و نیز با حکمرانی ای آلوده به حاکمان و مسئولان و مدیران فاسد و رانت خوار و چاپلوس و بدتر از همه با اکثریتی فاصله گرفته و سرخورده از اصلاح که دیگر حاضر به مشارکت سیاسی نیست و زیر بار توصیه رهبران دینی و سیاسی و سنتی و روشنفکری برای رای دادن نمی رود و به انتظار دستی از غیب بیرون آمدن و بعضا انفجار و فروپاشی از درون و حمله آزادیبخش! مستکبران نشسته اند.وجه زشت تر این استکبار ستیزی این است که سالها از این شعار به عنوان ابزاری برای حفظ و بسط هژمونی و قدرت یک جناح خاص استفاده کردیم و از آن دستاویزی برای بدنام کردن هر منتقد و مخالف و مصلح ساختیم و با آن، شور انقلابی گری را در اقلیت برای مهار و انزوای اکثریت زنده نگه داشتیم.
حالا دیگر هم خدا را داریم (استکبار ستیزی اسلامی!) و هم خرما را (قدرت شیرین و مملو از رانت و مواهب مادی)
آیا این روند و رویه غیر عقلی و طبعا غیر خدایی، قابل تداوم است؟حتما چنین نیست و تداوم موفقیت آمیز آن بر خلاف عقل و همه سنتهای الهی وتاریخی و تجارب عینی و میدانی است.
با این همه، نگارنده از به خود آمدن مسئولان جمهوری اسلامی و اقدام شجاعانه برای بازنگری در روند موجود و التفات به واقعیتهای تلخ و بازگرداندن نظام به مسیر متعارف سیاست ورزی در جهان، برای حفظ وطن و ایران از رفتن به سوی آینده ای مبهم و هراسناک ناامید نیست.اگر عبارت “حفظ نظام از اوجب واجبات است” معنایی درست داشته باشد، در گرو اتخاذ چنین تصمیماتی است و نه بسته تر و یکدست کردن بیشتر فضای سیاسی و حکمرانی که نتیجه ای جز زوال و سقوط ندارد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰