داستان عجیب مرگ  دانشجوی نخبه

گروه جامعه: روزنامه اعتماد نوشت: «به کشفی رسیدم که جایزه نوبل فیزیک را می‌گیرد. می‌ترسم اگر کسی بفهمد، آن را به زور از چنگم درآورد یا بلایی سرم بیاورند» … این صحبت‌های «زهرا. ج» دانشجوی دکترای رشته برق دانشگاه تهران دو روز قبل از اینکه دچار حادثه شود، است. زهرا فقط ۳۲ سال داشت که در ۱۲ […]

گروه جامعه: روزنامه اعتماد نوشت: «به کشفی رسیدم که جایزه نوبل فیزیک را می‌گیرد. می‌ترسم اگر کسی بفهمد، آن را به زور از چنگم درآورد یا بلایی سرم بیاورند» …
این صحبت‌های «زهرا. ج» دانشجوی دکترای رشته برق دانشگاه تهران دو روز قبل از اینکه دچار حادثه شود، است. زهرا فقط ۳۲ سال داشت که در ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۱ خبر خودکشی او رسانه‌ای شد. مسوولان دانشگاه تهران خیلی سریع این حادثه ناگوار را رسانه‌ای کردند. حتی استاد راهنمای این دانشجوی نخبه طی وویسی (صدا) در فضای مجازی با خونسردی تمام در مورد اتفاق تلخی که برای دانشجویش رخ داد، در انتهای صحبت‌هایش اینگونه عنوان کرد که خانم «زهرا. ج» گفت؛ من نیستم و رفت که رفت…
خانواده این دختر جوان به «اعتماد» توضیح می‌دهند که دانشگاه خیلی سریع خبر را منتشر کرد. زهرا خودکشی نکرده، برادر زهرا می‌گوید که وقتی خبر خودکشی خواهرم منتشر شد، پلیس آگاهی به ماجرا ورود نکرد. مسوولان دانشگاه هم تاکنون با ما همکاری نکردند، اما نتیجه پزشکی قانونی و بررسی‌های وکیل‌مان ادعای خودکشی را رد می‌کند.
حالا هفت ماه است که از این حادثه تکان‌دهنده می‌گذرد. خانواده زهرا با لباس‌های مشکی مقابلم نشسته‌اند. از چشمان مادر زهرا غم می‌بارد. مادر و برادر زهرا در گفت‌وگوهای‌شان سعی می‌کنند صحبت‌های همدیگر را تکمیل کنند تا چیزی از قلم نیفتد. این گزارش نیز بر اساس نوع صحبت‌های آن‌ها تنظیم شده است.
فصل اول: استمداد وکیل پرونده از ریاست قوه قضاییه
«محمد جلیلیان» وکیل اولیای دم مرحومه زهرا درباره این پرونده به «اعتماد» می‌گوید: «مرحومه از سرمایه‌های ملی و از نخبگان، مخترعان و مبتکران رشته نانو الکترونیک بود که با تکیه بر توانایی‌های فردی، انضباط شخصی، دیانت ذاتی و اکتسابی، پشتکار و توان خارق‌العاده در حوزه برق (افزاره‌های میکرو و نانو الکترونیک) در دنیا می‌توانست حرف‌های جدید بسیاری برای گفتن داشته باشد. به گونه‌ای که دفاع از رساله دکتری و آزمون جامع را با معدل بیش از ۱۹٫۵۰ به پایان رساند و همچنین داوری ۳۰ مقاله بین‌المللی در خارج از کشور در isi را به عهده داشت.
این چهره جوان و بانشاط ملی و جهانی، در تاریخ ۱۱ آذرماه ۱۴۰۱ در ساعت ۸ و ۳۰ دقیقه صبح به صورت عمودی و با انرژی سرشار و با اعتماد به نفس کامل وارد اتاق کار شخصی خود شد و ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه همان روز با برانکارد به صورت افقی توسط نیرو‌های اورژانس از همان درب خارج و به بیمارستان شریعتی در خیابان کارگر هدایت شد و در نهایت مظلومیت، بعد از ساعاتی در بیمارستان جان باخت. در این فاصله و قبل از فوت او، متولیان دانشگاه با سراسیمگی و بدون در اختیار داشتن منابع و ماخذ اطمینان‌آور، طی مصاحبه‌های گوناگون، علت حادثه را ناشی از خودکشی اعلام کردند که در رد این پیشگویی‌ها و پیش‌فرض‌ها دلایل ذیل ذکر می‌شود.
۱- زهرا جلیلیان در میان دانشجویان، دوستان و خویشاوندان شخصیتی با نشاط، ورزشکار، پرانرژی، هدفمند، متعهد و متدینه شناخته می‌شد.
۲- اطلاعات دستگاه کامپیوتری مرحومه، نشان‌دهنده جهد و تلاش او تا پاسی از شب و صبحگاهان روز بعد بوده است که به منظور توسعه و بسط اختراعات و ابتکارات جدیدش در آزمایشگاه دانشگاه صرف می‌شد. این کوشش، به‌طور حتم متکی بر سلامت روح، روان است. اینگونه روحیات به‌طور قطع، نافی فرضیات انتسابی شتابزده و ظلم به شخصیت معنوی مرحومه و خانواده مظلوم و روستایی و پاک او است.
۳- به دنبال حوادث ۲۶ شهریور ۱۴۰۱ و اعتراضات اجتماعی و از آنجا که ایام این واقعه مقارن با روز ۱۶ آذر (روز دانشجو) است مفروض است که متولیان دانشگاه با ترس و واهمه از باب کنترل بحران‌های پیش‌بینی‌نشده و شتابزده فرضیه خودکشی را به افکار عمومی القا می‌کنند که انعکاس این خبر موجب فشاری طاقت‌فرسا بر این خانواده مظلوم می‌شود. به گونه‌ای که اندوه فراق را مضاعف می‌کند.
۴- آنچه از گفتگو با اولیای دم و مشاهدات عینی و ملموس برای اینجانب به عنوان وکیل این پرونده ملحوظ و مشهود شده این است که به‌طور حتم، فرضیه انجام خودکشی توسط مرحومه منتفی است. این دختر نخبه ایرانی، دعوتنامه‌ها و ایمیل‌های ارسالی بسیاری از اروپا داشته است که علی القاعده همه این شواهد، نشان‌دهنده شناسایی این سرمایه ملی توسط کشور‌های خارجی، بیش از مراکز علمی داخلی بوده است.
۵- حسب اطلاع اولیای دم، ایمیل‌هایی از دول متخاصم در لپ‌تاپ شخصی او ارسال شده که فرضیه قتل او توسط عناصر خارجی را نیز قابل بررسی می‌کند.
۶- نظریه پزشکی قانونی، گزارشات پلیس جنایی نیز فرضیه خودکشی را نفی می‌کند.
۷- از آنجایی که محل وقوع قتل در دانشکده فنی دانشگاه تهران بوده و این محل به دوربین‌های مداربسته مجهز است تنها گزارشی که توسط دوربین‌های مدار بسته به قوه قضاییه ارسال شده مربوط به درب ورودی است که مرحومه به صورت عمودی و با پای خود بانشاط و انرژی وارد و جسد او به‌صورت افقی توسط نیرو‌هایی خارج می‌شود. با مراجعات پی در پی حضوری خانواده مظلوم مرحومه به منظور استطلاع از فرآیند متاسفانه دست رد به سینه آن‌ها زده شده، به گونه‌ای که با تشکیل کمیته حقیت‌یاب خود خوانده دانشگاه، تاکنون دعوتی از وکیل و اولیای دم به منظور بیان مواضع خود نشده است.
۸- متولیان دانشگاه، بدون انجام هیچ تحقیق و تفحصی، پیش‌فرضی را طی مصاحبه در سطح جامعه منتشر کردند که درصدد اثبات فرضیه خود بر می‌آیند.
در پایان اینجانب به عنوان وکیل پرونده که سال‌ها در منصب قضا به اینگونه پرونده‌های جنایی رسیدگی کرده‌ام و در منصب معلمی در حوزه قتل و تخصص‌های وابسته به آن تدریس کرده با ملاحظه جمیع جهات و خصوصا ناظر بر شیوه مرگ مشکوک مرحومه وقوع این حادثه را قتلی مرموز و پیچیده می‌دانم که نیازمند ابزاری وسیع‌تر و کارآمدتر به منظور ریشه‌یابی موضوع و کشف حقیقت است و فرضیه خودکشی را به‌طور کلی رد می‌کنم.
از محضر ریاست قوه قضاییه از باب دادرسی منصفانه و تظلم‌خواهی، صدور دستورات ویژه در این راستا مورد انتظار و استدعا است. آقای شفیعی، بازپرس شعبه ۵ دادسرای جنایی تاکنون سعی وافر و اهتمام لازم بدین منظور را داشته است.
فصل دوم: رتبه یک دکترای رشته نانوالکترونیک
مادر زهرا: «دخترم ۳۲ سال داشت. فرزند سوم خانواده و بسیار باهوش بود. چندین بار از نقاط مختلف دنیا پیشنهاد همکاری داشت. منتها زهرا دوست نداشت برود و همیشه به ما می‌گفت؛ می‌خواهم در ایران بمانم و به کشورم خدمت کنم. رشته دخترم در دانشگاه فیزیک بود. تا اینکه تصمیم گرفت رشته تحصیلی‌اش را تغییر دهد.»
برادر زهرا: «خواهرم در رشته نانوفیزیک درس می‌خواند، اما تصمیم گرفته بود در کنکور دکترا رشته نانوالکترونیک شرکت کند.»
مادر زهرا: «یک دفعه دیدیم بدون اینکه وقتی برای مطالعه بگذارد، دفترچه مربوط به آزمون دکترا را پر کرد و در کنکور شرکت کرد. بعد هم با رتبه یک در مقطع دکترای دانشگاه تهران قبول شد و برای مصاحبه به تهران رفت. از آن مصاحبه هم سربلند بیرون آمد، اما نمی‌دانیم چرا شبانه (نوبت دوم) رتبه آورد.
بعد از یکسال دوباره کنکور شرکت کرد. می‌گفت؛ نمی‌خواهم شهریه بدهم، خیلی از دانشجویان رتبه‌شان از من پایین‌تر است و روزانه قبول شدند. برای همین دوباره سال بعد در کنکور شرکت کرد. این‌بار هم رتبه یک را کسب کرد و با معدل ۱۹ و ۵۸ صدم دروس عمومی دکترا را به پایان رساند. فقط تصویب مقاله‌اش مانده بود. سیزده بار او برای مقاله زهرا موضوع داد و اواسط کار به دخترم می‌گفت؛ نه! من این را قبول ندارم. این در حالی بود که دخترم مقاله را پیش برده بود و به نتیجه رسیده بود.»
برادر زهرا: «مقاله‌هایی که دانشجویان دیگر نمی‌توانستند کار کنند را به زهرا می‌داد تا او نقاط کور مقاله را پیدا کند. وقتی نقاط کور را پیدا می‌کرد، مقاله را از او پس می‌گرفت و دوباره موضوع جدید می‌داد.»
مادر زهرا: «تا بار سیزدهم! بار سیزدهم زهرا برای شکایت سراغ رییس دانشگاه رفت. بعد شروع کرد به کار کردن روی مقاله‌ای که به او پیشنهاد کرده بودند. قصد داشت مقاله‌اش را برای ژورنال nature communications سابمیت (ارسال) کند.»
برادر زهرا: «مقاله‌ای که باعث این اتفاق شد. استادش به او گفته بود؛ موضوعی که می‌خواهی روی آن کار کنی، موضوع خطرناکی است. تا جایی که زهرا هم خطر را درک کرده بود و روز‌های قبل از حادثه با اسنپ به خوابگاه و دانشگاه رفت و آمد می‌کرد. خواهرم در عرض ۹ ماه با دستگاه و ترانزیستوری که خودش اختراع کرده بود، پروژه را به نحو احسن به اتمام رساند.
عنوان مقاله هم «کشت مواد آنتیموان» بود. مقاله‌ای که سر آن توافق کردند تا در اواسط کار تغییری داده نشود و زهرا روی همین موضوع کار کند. از طرفی هم مسوولان نمی‌گذاشتند زهرا راحت کارش را انجام دهد. همیشه چوب لای چرخش می‌گذاشتند و اذیتش می‌کردند.
مثلا مواد آزمایشگاهی در اختیارش قرار نمی‌دادند یا نوبت کار با دستگاه را برایش محدود کرده بودند. نسبت به پروژه سنگینی که برعهده داشت، سعی می‌کردند زیاد بها به او داده نشود. فقط هفته‌ای دو روز می‌توانست با دستگاه‌ها کار کند. زهرا تعریف می‌کرد؛ نامه داده بودند که فقط در صورت حضور خانم یا آقای [..]می‌تواند با دستگاه‌ها کار کند.
همین موضوع باعث شده بود تا دانشجویان دیگر هم نسبت به زهرا جبهه بگیرند. یک روز زهرا یکی از نمونه‌های آزمایشگاهی‌اش را داخل دستگاهی گذاشت و منتظر بود تا نتیجه آزمایش را بگیرد که ناگهان یکی از دانشجویان وارد آزمایشگاه شد و سرخود نمونه آزمایش زهرا را خارج کرد و نمونه آزمایش خودش را داخل دستگاه قرار داد. همین موضوع باعث شد زهرا شکایت کند چرا این دانشجو باید به خودش اجازه دهد چنین رفتاری داشته باشد، ولی به جای اینکه حمایت شود مورد تحقیر قرار گرفت.
سر همین موضوع ده، پانزده روز از آزمایشگاه اخراجش کردند. نمی‌دانیم چرا از ورود زهرا به آزمایشگاه جلوگیری می‌کردند. حتی کار به جایی رسید که درخواست کردند زهرا را از خوابگاه لغو اسکان کنند. با این استنباط که زهرا پرخاشگر است. خلاصه این اذیت کردن‌ها ادامه پیدا کرد تا به سابمیت مقاله رسید.»
فصل سوم: مقاله سابمیت شد
برادر زهرا: «در زمان سابمیت مقاله مرتب کار به تعویق می‌افتاد و زهرا از این موضوع بسیار ناراحت بود. بالاخره پس از دو ماه مقاله سابمیت شد. اسم زهرا با این موضوع مشکلی نداشت، اما تمام کار‌های مقاله را خودش انجام داده بود.
دو روز قبل از حادثه خودم با زهرا صحبت کرده بودم و او می‌گفت؛ نمی‌خواهم حق‌الناس به گردنم باشد. بعضی از دانشجویان ارشد در برخی مقالات برای کمک به دانشجویان دکترا معرفی می‌شوند و حتی اسمی از آن‌ها برده نمی‌شود، اما زهرا معتقد بود که آن فرد برای بخش‌هایی از مقاله زحمت کشیده و باید اسمش ذکر شود. یعنی اخباری که در رسانه‌ها مبنی بر درگیری روز آخر بر سر اسم این آقا منتشر شد، کاملا کذب و دروغ بود.»
فصل چهارم: از حادثه بگو
مادر زهرا: «شب قبل از حادثه زهرا با ما تماس گرفت و خیلی خوشحال بود. گفت مقاله سابمیت شده و قصد دارد چند روزی برای مرخصی به کرمانشاه بیاید. بعد هم گفت برایم مانتو، عطر و… خریده.»
برادر زهرا: «برنامه داشت. نزدیک شب یلدا بود و می‌خواست پیش ما باشد.»
مادر زهرا: «صبح روز حادثه دو، سه نفر از دوستانش را برای ناهار به رستوران دعوت کرد.»
برادر زهرا: «به عنوان شیرینی سابمیت مقاله.»
مادر زهرا: «آن روز امتحانات مجازی برگزار می‌شد و زهرا از آن لحظه به بعد که وارد ساختمان شد دیگر ما نمی‌دانیم چه اتفاقی برای زهرا افتاده است. تا اینکه ساعت ۱۱ روز حادثه خانمی با من تماس گرفت و گفت؛ شما مادر زهرا هستید؟ گفتم؛ بله. گفت؛ زهرا افتاده. هرچه سریع‌تر خودتان را برسانید. ترسیده بودم. پرسیدم؛ یعنی چی افتاده؟ از کجا افتاده؟ چطور افتاده؟ گفت؛ خانم از پله‌های دانشگاه افتاده. من دیگر نفهمیدم شب است یا روز. حالم بد شده بود.
پسرم با پدرش تماس گرفت تا راهی تهران شویم. با اقوام‌مان تماس گرفتم که تا ما به تهران برسیم شما بیمارستان بروید و ببینید چه شده… زهرا را به بیمارستان شریعتی منتقل کرده بودند. ما ساعت ۶ بعدازظهر رسیدیم. حال بدی داشتیم چه من چه کل خانواده. با التماس از کادر بیمارستان خواستم تا بالای سر بچه‌ام بروم.» (اشک می‌ریزد)
برادر زهرا: «روز حادثه یکی از دوربین‌هایی که مقابل در ورودی ساختمان بود، تصویر ورود زهرا به همراه استاد راهنمایش را ثبت کرد. تنها فیلمی که از دوربین‌های مداربسته دانشگاه تهران به ما دادند، همین لحظه ورود آن‌ها است. لحظه دیگری هم که دوربین‌ها ثبت کردند؛ لحظه‌ای است که ماموران امداد وارد ساختمان می‌شوند و با برانکارد خواهرم را بیرون می‌برند. چیزی حدود یک ساعت و نیم الی دو ساعت از فیلم‌ها در اختیار ما قرار نگرفته است.
ساختمانی که زهرا وارد آن شد، ساختمانی چهار طبقه بود. دوربینی که فیلم‌ها را ثبت کرد در طبقه همکف قرار دارد. حدود ۱۰ متر جلوتر از در ورودی ساختمان دو راهرو وجود دارد. راهرو سمت راست جایی بود که اتاق زهرا قرار داشت.
در راهرویی که اتاق زهرا قرار گرفته بود دو دوربین وجود داشت. یکی از دوربین‌ها مقابل اتاق زهرا بود و دوربین دیگر انتهای راهرو قرار داشت. این دو دوربین همدیگر را پوشش می‌دادند. آزمایشگاهی هم که در آن راهرو قرار دارد مجهزترین آزمایشگاه کل ایران است. یکی از مهم‌ترین و مجهزترین آزمایشگاه‌های نانوالکترونیک در کل ایران؛ بنابراین ساختمان باید از امنیت زیادی برخوردار باشد.»
فصل پنجم: فیلم دوربین‌ها
برادر زهرا: «مساله‌ای که وجود دارد این است که حراست و مسوولان دانشگاه می‌گویند؛ فیلم دوربین‌ها را نداریم. شاهدی هم وجود ندارد که گواهی دهد زهرا خودکشی کرده است. کنار ورودی ساختمان اتاقکی است که نیرو‌های حراست در آن هستند. نیروی حراست هم می‌گوید؛ در آن لحظه در اتاقش نبود و به طبقه دیگری برای ریختن چای رفته بود.
همه‌چیز دست به دست هم داده که بدون هیچ شواهدی اعلام کنند؛ خواهرم از طبقه همکف خودش را به زیرزمین انداخته. ارتفاع همکف تا زیرزمین تقریبا سه متر است. زهرا با قد ۱۶۵ افتاده و دچار این همه ضربه شده؟ گزارشات پزشکی قانونی نشان می‌دهد که طحال دچار پارگی شده. طحال بخشی نیست که به راحتی دچار ضربه یا پارگی شود. پروژه‌ای که زهرا روی آن کار می‌کرد پروژه خیلی مهمی بود.
هرچند زهرا در پروژه‌های دیگر هم فعالیت داشت. مسلما ما نظرمان این است که زهرا به قتل رسیده و شکی هم در آن نداریم. فقط علت قتل و شخص یا اشخاصی که این عمل را مرتکب شدند برای ما مشخص نشده است. طبق گزارشات پزشکی قانونی روی دست خواهرم خراش‌هایی وجود داشته، ولی دانشگاه در نظر ندارد موضوع را مشخص کند و تا به حال هم هیچ همکاری از سوی دانشگاه با ارگان‌های مختلف صورت نگرفته است..»
مادر زهرا: «وکیل پرونده‌مان با بررسی‌هایی که انجام داده به‌طور کامل موضوع خودکشی را رد کرده است. چرا پس از این اتفاق خیلی سریع خبر خودکشی را در رسانه‌ها منتشر کردند؟ آن‌هم در مهم‌ترین روز‌های سال گذشته (۱۴۰۱) که دانشجویان و برخی از مردم تجمعاتی داشتند. آیا دانشگاه باید بدون هیچ سندی از خودکشی زهرا حمایت می‌کرد؟.»
برادر زهرا: «از صحنه، راه‌پله‌ها و اتاق خواهرم انگشت‌نگاری صورت نگرفت. حتی از زیر ناخن‌های زهرا نمونه‌برداری نکردند که ببینند آیا درگیری رخ داده با نه؟ اینکه دانشگاه خیلی سریع اعلام کرد زهرا خودکشی کرده، باعث شد، پلیس و مقامات قضایی موضوع را آن‌طور که باید بررسی نکنند.
پس از شش ماه که هیچ کدام از دانشجویان حاضر نشدند شهادت بدهند، یک دانشجو آمد و به ما گفت؛ دیدم که زهرا خودش را از پله‌ها پایین پرت کرد. وسایل و لپ‌تاپ زهرا بعد از یک ماه به ما تحویل داده شد و ما نمی‌دانیم اطلاعاتی از داخل لپ‌تاپ خارج شده یا نه! سعی کردیم به تمام ارگان‌ها نامه ارسال کنیم. حتی به قوه قضاییه. امیدواریم جواب بگیریم.»
فصل آخر: وقتی همه‌چیز را به عقب برمی‌گردانیم
مادر زهرا نامه‌ای را تنظیم کرده است که در آن به جزییاتی اشاره شده، اما نامه را برادر زهرا به شرح زیر می‌خواند.
ما دو پسر داریم، اما با تولد زهرا انگار خدا دنیا را به من و پدرش داده بود. دختر یکی یک دانه ما از همان کودکی فردی شاد و فوق‌العاده باهوش بود. هرگز به یاد نداریم که سختی و مشکلات او را از انجام کاری مایوس کرده باشد. برعکس؛ هرچه موانع بزرگ‌تر می‌شد او سعی و تلاشش را بیشتر می‌کرد. او برای فکر و عملش ارزش بسیاری قائل بود. او هیچ‌وقت کلاس کنکور و تقویتی شرکت نکرد و همیشه شاگرد ممتاز کلاس بود. پس از اتمام موفقیت‌آمیز در مقطع کارشناسی ارشد، توانست رشته فیزیک جامد را به اتمام برساند. با کمک پروفسور مرادیان کتابی تحت عنوان خطرات و کاربرد‌های عناصر پرتوزا تالیف کرد. چند مقاله علمی نیز نوشت.
در همان مقطع کارشناسی ارشد، نامه‌ای از معتبرترین نشریه جهانی به عنوان پذیرفته شدن سردبیری دریافت کرد. می‌توانست بدون کنکور در رشته فیزیک جامد مقطع دکترا شرکت کند، اما کنکور داد و در رشته نانوالکترونیک با رتبه یک قبول شد. در توصیه نامه‌ای که پروفسور مرادیان به دانشگاه تهران برای معرفی زهرا نوشته بود او را نخبه جهانی معرفی کرده بود. او توانست مقطع دکترای رشته نانوالکترونیک را در سه ترم تمام کند و ۳۵ مقاله جهانی را داوری کند. در دوره دکترا استاد راهنمایش سیزده بار پژوهش‌های علمی زهرا را متوقف و تغییر داد. آیا همه دنیا با نخبه‌های‌شان اینگونه برخورد می‌کنند؟ تا اینکه بالاخره مقاله‌اش پس از جنجال فراوان تصویب شد.
مرداد‌ماه ۱۴۰۰ مقاله زهرا با موضوعی که تمام دانشمندان جهان روی آن چالش داشتند و از حل آن عاجز مانده بودند، تصویب شد، ولی پس از آن نیز اوضاع بر وقف مراد پیش نرفت و دستگاهی که زهرا با آن نمونه‌هایش را آنالیز می‌کرد، شکستند و همین باعث شد مدتی کار او متوقف شود… سرانجام مقاله او در معتبرترین نشریه جهانی پذیرفته شد. زهرا به کشف مهمی رسیده بود، اما شادی او خیلی زود با مرگش به پایان رسید.
پزشکی قانونی آثار ضربه به قسمت شکم، پهلو و ضربه‌های محکم به سر و مهره کمر، همچنین ضربه‌های محکم به کبد و کلیه و پارگی طحال را تایید می‌کند. آن ساختمان ۱۳ دوربین دارد، اما حراست دانشگاه هیچ‌وقت فیلم دوربین‌ها را به ما نشان نداد و به مراجع قضایی گفتند دوربین‌ها چند ماهی می‌شد که خراب شده بودند و فیلم نگرفتند. زهرا دو شب قبل از حادثه به ما و یکی از دوستانش گفته بود: «به کشفی رسیدم که جایزه نوبل فیزیک را می‌گیرد. می‌ترسم اگر کسی بفهمد، آن را به زور از چنگم درآورد یا بلایی سرم بیاورند.»