باران، جسد مرد جوان را از خاک بیرون آورد
گروه حوادث:مرد جوان پولدار وقتی با دوستش به باغ دماوند رفت، هرگز فکر نمیکرد این آخرین سفرش باشد و با گلوله جانش گرفته شود.رسیدگی به این پرونده به دنبال ناپدید شدن یک مرد ۴۰ ساله آغاز شد. صبح ۶ شهریور ماه سال ۱۴۰۱ زنی به پلیس آگاهی رفت و کمک خواست. این زن گفت شوهر […]
با این شکایت تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد جوان آغاز شد.مأموران در نخستین گام از تحقیقات به بررسی آنتندهی گوشی تلفن پویا پرداختند و دریافتند گوشی موبایل وی آخرین بار در حوالی باغی در دماوند آنتندهی داشته است و این موضوع نشان میداد پویا احتمالاً آخرین بار به همین باغ رفته بود.مأموران همچنین دربررسی ریز مکالمات تلفنی مرد گمشده فهمیدند او آخرین بار چند مرتبه با دوست صمیمیاش سهراب تماس تلفنی داشته است.
با افشای این ماجرا سهراب به عنوان مظنون بازداشت شد اما مدعی شد از سرنوشت دوستش هیچ اطلاعی ندارد و نمیداند او چطور ناپدید شده است.وی گفت: من پولی را از دوستم قرض گرفته بودم و قرار بود در همین چند روز پول را به او برگردانم. به همین خاطر چند مرتبه با او تماس گرفتم. ما هیچ مشکلی با هم نداشتیم و من نمیدانم حالا کجاست.
کشف جسد بعد از بارش باران
در حالی که تحقیقات پلیسی ادامه داشت مأموران جسد پویا را در باغی که در دماوند دفن شده و بخشهایی از آن به خاطر بارش باران از زیر خاک بیرون آمده بود کشف کردند.بررسی جسد نشان میداد او با شلیک گلوله کشته شده است. جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و سهراب که در بنبست اطلاعاتی گرفتار شده و میدانست دستش برای پلیس رو شده لب به اعتراف گشود و به قتل دوستش به خاطر اختلاف حساب مالی اعتراف کرد.
به دنبال اظهارات این مرد، سهراب به بازسازی صحنه جرم پرداخت و برایش کیفرخواست صادر شد. پرونده سهراب به اتهام قتل و پرونده اردشیر به اتهام دفن غیرقانونی جسد و اخفای ادله جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا بزودی به جرم آنها رسیدگی شود. این در حالی است که اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردهاند.
گفتوگو با قاتل
به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل دوستم پویا.
چرا او را کشتی؟
من و پویا سالهاست که با هم دوستیم و همه چیز خوب بود تا اینکه چندی قبل پول میلیاردی از او قرض گرفتم و برای ضمانت ۳ برگ چک به او دادم اما شرایط مالیام هر روز بدتر میشد تا اینکه وقتی موعد چکها رسید من پول نداشتم و این در حالی بود که پویا هر روز به من زنگ میزد و درخواست پول میکرد تا اینکه در یک لحظه او را به قتل رساندم.
پویا را چطور به قتل رساندی؟
روز حادثه از پویا خواستم تا به باغ دماوند بیاید و قصد داشتم در آنجا با هم صحبت کنیم و از او مهلت بگیرم، وقتی به باغ آمد به او پیشنهاد دادم تا ۲ خودروی پژو ۲۰۶ به او بدهم و باقیمانده طلبش را هم چک بدهم اما او قبول نکرد و بین ما درگیری رخ داد، هرچه تلاش کردم پویا آرام شود بیفایده بود و او شروع به فحاشی کرد که در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با اسلحه به او شلیک کردم. پویا غرق خون روی زمین افتاد و وقتی خواستم او را به بیمارستان برسانم دیدم که نفس نمیکشد و کار از کار گذشته بود.
اسلحه را از کجا آوردی؟
چون در باغ بزرگی زندگی میکنم برای دفاع از خودم در حمله روباه و گربه وحشی همیشه اسلحه دارم به همین خاطر روز قتل وقتی عصبانی شدم در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و یک گلوله شلیک کردم.
جسد را چه کار کردی؟
بعد از قتل با دوستم اردشیر تماس گرفتم و از او برای دفن کردن جسد کمک خواستم و بعد از آن اردشیر خودروی پویا را برداشت و در اطراف شهر رها کرد تا راز این جنایت پنهان بماند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰