به زبان ساده؛ خوزستان چگونه خشک شد؟

گروه جامعه: خوزستان دهه‌هاست با مشکلات مختلف از جمله مشکلات زیست‌محیطی دست و پنجه نرم می‌کند. شرایط امروز این استان که موجب اعتراضات گسترده مردمی شده، ناشی از سیاست‌هایی‌ست که در طول دهه‌ها در این استان اعمال شده است؛ سیاست‌هایی که عمدتا عنوان «توسعه» را بر خود دارند، اما اثرات ویرانگری بر زیست‌بوم خوزستان (و […]

گروه جامعه: خوزستان دهه‌هاست با مشکلات مختلف از جمله مشکلات زیست‌محیطی دست و پنجه نرم می‌کند. شرایط امروز این استان که موجب اعتراضات گسترده مردمی شده، ناشی از سیاست‌هایی‌ست که در طول دهه‌ها در این استان اعمال شده است؛ سیاست‌هایی که عمدتا عنوان «توسعه» را بر خود دارند، اما اثرات ویرانگری بر زیست‌بوم خوزستان (و دیگر نقاط کشور) بر جای گذاشته‌اند.

وضعیت کارون به جایی رسیده است که برای جلوگیری از پیشروی آب دریا در آن، نقطه ورودش به خلیج‌فارس را مسدود کرده‌اند؛ نفس تالاب‌های هورالعظیم و شادگان به شماره افتاده است؛ بارندگی‌های شدید دو سال پیش، شهرها و روستاهای متعددی از این استان را زیر آب بردند، اما هور سهمی از سیلاب هم نداشت تا خللی در فرآیند استخراج نفت ایجاد نشود. سد مصیبت‌بار «گتوند» کماکان نمک بر زخم‌های خوزستان می‌پاشد و طوفان‌های گرد و خاک هر از چندگاهی زندگی را از آنچه هست دشواتر می‌کند. مشکل تامین آب شرب در خوزستان کماکان پابرجاست و اهالی کلانشهری مانند اهواز دهه‌هاست با معضل فاضلاب دست و پنجه نرم می‌کنند.

گاردین شش سال پیش و در اوج طوفان‌های گرد و خاک، در گزارشی به بررسی شرایط محیط‌زیستی خوزستان پرداخته بود تا نشان دهد چگونه این سرزمین حاصلخیز به زمینی بایر تبدیل شد؛ همان زمان هم تغییرات منفی این اکوسیستم و تبعاتش برای اهالی خوزستان مشهود بود؛ یک متخصص کشاورزی توضیح می‌دهد که «برای کشف نفت، هکتار هکتار از گونه‌های گیاهی اطراف تالابِ هورالعظیم سوزانده و یا تخریب شدند»، دیگری می‌گوید اطلاعات کافی در مورد اثرات مخرب سد «گتوند» وجود داشت اما در هر صورت این سد را ساختند تا آب کارخانه‌های نیشکر را تامین کنند، و کشاورزان محلی از شوری خاک و نابودی محصولاتشان گفته‌اند.

امروز با شرایطی به مراتب وخیم‌تر از آن زمان مواجهیم، پروژه‌های سدسازی و انتقال آب از زاگرس و احداث کارخانه‌های فولاد در کویر مرکزی ایران اما همچنان ادامه دارند. مرور هشدارهای مکرر پیشین، مانند آنچه در این گزارش آمده، به ما می‌گوید مادامی که چنین سیاست‌هایی پابرجاست، شرایط نیز مدام بدتر از پیش خواهد شد.
آسمان آبی در افق رو به تیرگی می‌نهد، مه‌آلود می‌شود، به رنگ زرد طلایی در می‌آید و به‌سرعت جایش را به یک سبزِ درخشان می‌دهد، گویی که یک مُرداب است. دما پایین می‌آید و باد شهر را درمی‌نوردد. خیال آدم را ورمی‌دارد که شاید می‌خواهد باران ببارد. اما توفانِ گرد و خاک است که دارد از راه می‌رسد. به‌زودی تیرگیِ خاکستری‌رنگی پدیدار خواهد شد، و آسمان و خورشید دیگر قابل‌رویت نخواهند بود.

در ادارات، خانه‌ها و مدارس، بزرگترها شروع به بستن پنجره‌ها، درها و هر منفذی می‌کنند. اندک وحشتی هم احساس می‌شود. آنها از دوران جنگ به پناه گرفتنِ فوری عادت دارند، آن زمان که خوزستان خط مقدم نبرد با عراق طی سال‌های ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ بود.توفان‌های گرد و خاک اخیر که شهرهای اهواز، سوسنگرد و دزفول را درنوردید، پدیده تازه‌ای به‌شمار نمی‌آید و برای سال‌ها در مقیاس کوچک‌تری رخ داده است.

این توفان‌ها به چندین مساله همپوشان مربوط می‌شوند- برخی پا را از مرزهای ایران فراتر می‌گذارند- که در بستر تغییرات اقلیمی و گرم شدن زمین به یکدیگر پیوند ‌خورده‌اند. آلودگی هوا و آب در تغییرات جوّیِ درازمدت دست دارند. تالاب‌های شادگان و هورالعظیم و همین‌طور رودخانه‌های کارون، کرخه و جراحی- یعنی مهم‌ترین منابع آبی خوزستان- از آب تهی شده و سطوح بی‌سابقه‌ای از پسماندهای سمی به آن‌ها وارد شده‌ است.

فقدان رطوبت در دشت‌های در حال خشک شدن، امکان برخاستن گرد و خاک را فراهم می‌کند، پیش از آنکه باد آن‌را به دوردست‌ها ببرد. در حالی‌که خوزستان بیشتر به‌عنوان استان نفت‌خیز ایران شناخته می‌شود، اما در هلال حاصلخیز نیز جای گرفته است؛ بخشی از بهترین آب و خاک موجود روی کره زمین. بیش از یک میلیون هکتار از خاک آن قابل کشاورزی است و در طول فصل‌های سرد سال تامین‌کننده محصولاتی بسیار مهم برای کشور است. اما با مرگ رودخانه‌ها، این وضعیت در حال دگرگونی است.

یک زمانی کشتی‌ها فاصله میان اهواز و شوشتر را به‌سرعت بر روی کارون طی می‌کردند؛ از جمله کشتی‌هایی که در اوایل قرن بیستم محموله‌های شرکت نفت آنگلو-پرشین یا زائران ایرانی به مقصد اماکن مقدس شیعیان در عراق را جابه‌جا می‌کردند. اکنون اگر از بالای پل نادری در اهواز به کارون نگاهی بیندازید، تمام چیزی که می‌توانید ببینید تقریبا یک تشعشع سبزرنگ است. فاضلاب و پسماند صنعتی از شهرهای در حال رشدی مثل اهواز، ملاثانی، شوشتر و گتوند حق عبور کارون را نثارش کرده‌اند.

انتقال آب به دیگر استان‌ها نیز موجب خشک شدن هرچه بیشتر کارون شده است. در طول دوره پهلوی، نخستین تونل، جریان آب را به سمت زاینده‌رودِ در حال خشک شدن در اصفهان منحرف کرد. پس از آن، لوله‌ها و گذرگاه‌ها چندین برابر شده‌اند تا مسیر آب را به سمت قم، یزد و کرمان و مسیرهای جدید به سمت اصفهان بگشایند.

استان خوزستان حتی در شرایط بحرانی موطن دو تالاب است. آن‌گونه که احمد سواری- استاد دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر- در ماه فوریه به روزنامه کارون گفته است «تا میانه دهه ۹۰ میلادی، عمق آب در تالاب هورالعظیم به ده‌ها متر می‌رسید و بوته‌های خودرو که در تمام اطراف آن می‌روئیدند تا ۱۳ متر قد می‌کشیدند. اما هکتار هکتارِ تالاب برای استخراج نفت از دست رفت. توفان‌های گرد و خاک بی شک با تخریب این زیست‌بوم‌ها در ارتباط است.»

در طول دهه اخیر، دولت اصرار داشت که منشاء توفان‌های گرد و خاک، بیرون از کشور است. با این‌همه، امسال سازمان محیط‌زیست اعلام کرد که بخش عمده‌ای از این گرد و خاک منشا داخلی دارد. دلاور نجفی- معاون پیشین سازمان محیط‌زیست- به رسانه‌های محلی گفت که خشک شدن هورالعظیم- به دلیل استخراج نفت در اطراف تالاب که پس از دوران جنگ با عراق آغاز شد- یکی از علت‌های توفان‌های گرد و خاک است.

خشک شدن رودخانه‌ها و تالاب‌ها در خوزستان، چشم‌انداز منطقه‌ای را طوری تغییر داد که جنگ هم تغییر نداده بود. اگر به سمت تالاب شادگان در ۱۰۰ کیلومتری جنوب اهواز حرکت کنیم، می‌بینیم که چهره خوزستان دگرگون می‌شود؛ از کشتزارها و باغستان‌ها به بیابان لم یزرع و بعد ناگهان به یک مرداب. شادگان- یکی از نخستین تالاب‌های بین‌المللی ثبت شده در کنوانسیون رامسر در فوریه ۱۹۷۱- وسعتی معادل ۳۰۰۰۰۰ هکتار دارد.سرتاسر شادگان را درختان خرمای سبزی دربر می‌گیرد که خوشمزه‌ترین خرماها را بر دوش خود دارند. گوسفندان، گاوها و گاومیش‌ها دشت را پر کرده‌اند. پرندگان در دسته‌های پرشمار در افق پرواز می‌کنند و یکی از آن‌ها ممکن است بر پشت گاومیشی فرود آید که تصادفا در آب آرمیده است.

ساکنان شادگان عمدتا عرب‌هایی هستند که از طریق زراعت و نگهداری از نخلستان‌ها و دام امرار معاش می‌کنند. آنها ثروتمند نیستند، به‌خصوص آنهایی که شغلی جانبی ندارند- و این وضعیت در سال‌های اخیر رو به فزونی نهاده است. سرزندگی آن‌ها هنوز واگیردار است. پسران جوان در مرداب با گاومیش‌ها بازی می‌کنند، بچه‌ها با پاهای برهنه همراه توله‌سگ‌ها اینور و آن‌ور می‌دوند. زنان نان می‌پزند؛ با خالکوبی‌های سنتی‌ای که بر دستانشان دارند و روسری‌های سیاه‌رنگ نازک و گشادی که دور سرشان می‌پیچند.

اما آنها در حال تجربه کردنِ تغییری شوک‌آور در اکوسیستم خود هستند. روستائیان این تغییرات گسترده را به نیشکر نسبت می‌دهند، تجارت نیشکر. هفت تپه- منطقه‌ای در ۱۵ کیلومتری جنوب شرقیِ شهر باستانی شوش- در سال ۱۹۶۲ تبدیل به یک کشتزار صنعتی ۱۰۰۰۰ هکتاری برای تولید شکر شد. این امر نشان دهنده نفوذ آمریکا پس از تحریم شکر توسط کوبا بود؛ نمونه‌ای از دخالت‌های آمریکا در خوزستان که به برنامه چهار ماده‌ای هری ترومن در دهه ۱۹۵۰ برمی‌گردد؛ دورانی که زراعت‌کاران در مناطق حاصلخیزتر شمالی زندگی می‌کردند.

پس از جنگ ایران و عراق و در دهه ۹۰ میلادی، ۷۰۰۰۰ هکتار دیگر نیز در جنوب اهواز زیر کشت رفت. صنایع جانبی شامل تولید فیبر چوبی، الکل‌ صنعتی و خوراک دام می‌شود. رضا سعیدی- یک متخصص کشاورزی که ۲۰ سال در این ناحیه کار کرده است- می‌گوید «نیشکر محصول بومی این منطقه نیست، و پیامدهای زیست‌محیطی آن فاجعه‌بار بوده‌اند».

شرکت آب و برق خوزستان- ارگانی دولتی که زیر نظر وزارت نیرو فعالیت می‌کند- مکررا اعلام کرده است که آفت‌کش‌ها و آلودگی ناشی از تولید نیشکر یکی از منابع عظیم آلودگی آب هستند.بخش مهم طرح (توسعه نیشکر) در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی و طی سال‌های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۷ انجام شد. سعیدی می‌گوید «ساختن، ساختن، ساختن، و توسعه دادن بدون اندیشیدن به پیامدهای آن؛چنین سیاستی، چهره‌ این مکان را از یک سرزمین تالابی به یک زمین بایر تغییر داد.»نیشکر محصولی‌ست که به مصرف آب فراوان شهره است و اغلب به خسارت به زیستگاه و فرسایش خاک منجر می‌شود. معضلی دیگر هم وجود داشت: میزان شوری خاک در مناطق در نظر گرفته شده برای پروژه از ابتدا بالا بود و بنابراین حجم بیشتری از آب برای زه‌کشی مورد نیاز بود.

امروزه با قدم زدن در کشتزارهای نیشکر متوجه قطعاتی از زمین می‌شوید که زیر کشت نرفته‌اند، با پودری سفیدرنگ- نمک- که بر روی زمین قهوه‌ای رنگ نمودار است. این زمین‌ها به کلی تحلیل رفته‌اند و دیگر قابل استفاده نیستند.

رسانایی الکتریکی آب (EC) شاخصی برای درجه شوری آن است که میزان جامدات حل‌شده را از طریق ظرفیت آب برای هدایت جریان الکتریکی تخمین می‌زند. میزان رسانایی الکتریکی‌ای که نیشکر می‌تواند در آن دوام بیاورد ۱/۷ میلی‌زیمنس بر سانتی‌متر است. در حالی‌که میزان رسانایی الکتریکی در برخی از نواحی اطراف شادگان بالغ بر ۴ میلی‌زیمنس بر سانتی‌متر و در نزدیکی منابع آبی کارخانه‌های نیشکر ۱۷ است.

نمک ورودی به مرداب اثر خود را بر زندگی روستائیان برجای گذاشته است؛ گاومیش باید در اطراف آب شیرین زندگی کند، و شادگان به‌شکلی روزافزون به مکانی نامناسب برای آنها بدل می‌شود.آنهایی که محصولاتی مانند غلات، گوجه‌فرنگی و بامیه پرورش می‌دهند نیز تفاوت‌ها را احساس کرده‌اند.

این تغییرات سریع، اثرات عظیمی بر حیات‌وحش داشته است. در تحقیقی که در سال ۱۹۷۱ انجام شد، محققان گزارش دادند که این تالاب‌ها اکوسیستمی مهم و سودمند برای «حدود ۶۰۰۰۰ اردک و ۴۰۰۰ غاز» خوزستان بوده‌اند. تحقیقی دیگر در سال ۱۹۷۸ تعداد ۸۰۰۰۰۰ اردکیان- خانواده پرندگانی از جمله اردک‌ها، غازها و قوها- را ثبت کرده است.

مرداب شادگان برای مهاجرت زمستانی اردک مرمری- پرنده در معرض خطر انقراضِ مرداب‌های بین‌النهرین- حیاتی بود. بیش از ۱۷۰ گونه پرنده از ۳۲ خانواده مجزا توسط سازمان محیط‌زیست و پژوهشگران و زیست‌شناسان مختلف ثبت شده‌اند. از این میان ۱۲۰ گونه از آن‌ها پرندگان مهاجر هستند و ۱۳ گونه از آنها در سطح جهان در معرض خطر انقراض هستند. ایسنا با اعلام ممنوعیت شکار در این منطقه- که بخش مهمی از اقتصاد محلی است- به‌دلیل بیماری‌های در حال شیوع پرندگان، گزارش داده است که پسماندهای سمیِ ورودی به آب منجر به مرگ «هزاران» پرنده شده است.

تالاب‌ها هم‌چنین یک زمانی پر از ماهی بودند و روستائیان از طریق صید ماهی در شادگان درآمدی کسب می‌کردند. بیش از ۳۰ گونه ماهیِ تالابی و ۴۰ گونه ماهیِ دریایی ثبت شده‌اند. مردی صیاد با قدی بلند و چشمان عسلیِ گود وانگشتانی کشیده و ظریف، در حالی‌ که بر پاهای خود جای زخم و کبودیِ ناشی از گذران زندگی در آب را دارد می‌گوید: «استخرهای پرورش ماهی در این اطراف موجب رشد تیلاپیا می‌شوند. این ماهی راه خود را به تالاب گشوده است و تمام ماهی‌های دیگر را به کام مرگ می‌کشاند».

فرماندار شهر شادگان اعلام کرده است که شور شدن آب و خاک منطقه «که مستقیما به سمی بودنِ پسماندهای فاضلابی و صنعتی مربوط می‌شود، روز به روز نخلستان‌ها را نابود می‌کند». بیش از ۱۳۰۰۰ هکتار نخلستان در شادگان وجود دارد، اما فرماندار با بیان این‌که آمار دقیقی در مورد تعداد آنها وجود ندارد از ارائه عدد اجتناب کرد.

دیگر بخش مصیبت‌بارِ توسعه برای تالاب‌ها، سدهایی بوده است که در دهه‌های اخیر احداث شده‌اند. سدها بسترهای آبی را خشک کرده‌اند و باعث تشدید شوری آب و خاک شده‌اند. سد گتوند که سه سال پیش افتتاح شد تا کارخانه‌های نیشکر را تامین کند، بر روی بسترهای نمکی قرار دارد. یک مهندس که روی سد کارون کار کرده بود- سدی که در سال ۱۹۷۶ تکمیل شد- توضیح می‌دهد: «ما در دهه ۷۰ میلادی روی نواحی اطراف سد گتوند تحقیق کرده بودیم، به همین دلیل بود که در آن زمان سد ساخته نشد. ما می‌دانستیم که ساخت سد مستقیما بر روی غلظت نمک موجود در آب تاثیر خواهد گذاشت. همه‌ تحقیقات و ارقام موجود بود، اما آنها به هر حال سد را ساختند.»

این مهندس به‌شدت از سیاست‌های آبیِ دوران پس از جنگ در خوزستان انتقاد می‌کند: «در آن زمان که من مشغول به کار بودم فقط یک سد در استان خوزستان وجود داشت، حالا بیش از ۱۴ سد وجود دارد.» او سرش را به نشانه حیرت تکان می‌دهد و توضیح می‌دهد که پیامدهای احداث این سدها از پیش آشکار بود. «پیش‌بینی‌های ما تقریبا به‌طور کامل منطبق بر آن چیزی‌ بود که در واقعیت اتفاق افتاد. اما هیچ‌کس به عقب برنمی‌گردد تا نگاهی به آن محاسبات بیندازد. بدتر از آن، شاید آن‌ها را دیده باشند ولی توجهی نکرده باشند.»
سعیدی معتقد است شرکت‌های نفتی چینی که در سال‌های رئیس جمهوری احمدی‌نژاد به ایران آمدند معضل آب را وخیم‌تر کرده‌اند. «تکنولوژی آنها روی‌هم‌رفته نسبت به تکنولوژی اروپایی‌ها عقب‌مانده‌تر بود و آنها دقیقا شیره زمین را کشیدند.» او توضیح می‌دهد که برای کشف نفت، هکتار هکتار از گونه‌های گیاهی اطراف تالابِ هورالعظیم سوزانده و یا تخریب شدند.

کمبود آب در خوزستان صرفا به سیاست‌های داخلیِ ایران مربوط نمی‌شود. سدهای ترکیه بر روی رودخانه‌های دجله و فرات، جریان آب به سمت عراق و سوریه و بنابراین به سمت اروندرود- رودخانه‌ای به طول ۲۰۰ کیلومتر که مرز آبی میان ایران و عراق است- را کاهش داد. هم‌چنین هنگامی که نیروهای در حال عقب‌نشینی صدام حسین در سال ۱۹۹۱ چاه‌های نفت کویت را به آتش کشیدند، تالاب شادگان در اثر رسوبِ مقادیر عظیم دوده به‌شدت آسیب دید.

اما دهه‌ها اعمال سیاست‌های نادرست داخلی پیامدهای عوامل خارجی را تشدید کرده است و دست‌اندرکار تخریب کالبد طبیعی خوزستان بوده است. سعیدی می‌گوید که خوزستان از فقدان نفوذ سیاسی رنج می‌برد: «خوزستان هیچ‌گاه نماینده‌ای نیرومند در سلسله‌مراتب قدرت نداشته است. ما هیچ وزیر یا معاون‌ وزیر پُرنفوذی نداریم، به‌خصوص کسی که پروای این معضلات را داشته باشد یا سرمایه‌ای سیاسی داشته باشد که با آن در برابر آن‌چه در اینجا در حال وقوع است مقابله کند.»

سعیدی می‌گوید استان‌هایی مانند اصفهان، کرمان و یزد افراد قدرتمندی دارند که عصاره منابع آبی کشور را برای استان‌های خود می‌کشند. این‌ها منافع کوتاه‌مدت خود را بر منافع درازمدت مملکت ارجحیت می‌دهند. «این قضیه به این برمی‌گردد که آیا سیاستگذاران ما تصویری بزرگتر در ذهن دارند یا نه؟ به اینکه آیا فلان وزیر یا نماینده مجلس از اصفهان دغدغه این را دارد که در درازمدت چه اتفاقی اینجا خواهد افتاد؟» سعیدی به پایین خم می‌شود تا به نواحی نابود شده در میان کشتزارهای نیشکر اشاره کند، جایی که نمک به‌وضوح قابل رویت است. «شک دارم کسی برایش اهمیت داشته باشد که چه بلایی دارد سر اینجا می‌آید.»