هشدار سردبیر سابق کیهان به حاکمیت

گروه سیاسی: مهدی نصیری، سردبیر و مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان با انتشار یادداشتی تحت عنوان” نان اسم اعظم خداست” نسبت به وضعیت کشور هشدار داد و نوشت:  مردی از دیوانه ای پرسید: «اسم اعظم خدا را می دانی؟» دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت» مرد گفت: […]

گروه سیاسی: مهدی نصیری، سردبیر و مدیر مسئول سابق روزنامه کیهان با انتشار یادداشتی تحت عنوان” نان اسم اعظم خداست” نسبت به وضعیت کشور هشدار داد و نوشت: 
مردی از دیوانه ای پرسید: «اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت: «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛ از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحادمردم نان است». (مصیبت نامه عطار ص ۳۵۹) 
پر واضح است که در زمره اسامی خداوند، نان (خُبز) نیست و نامهای خالق متعال در قران و سخن معصومین علیهم السلام مضبوط است اما حکایت فوق با استفاده از صنعت ادبی تشبیه و مبالغه، مطلبی مهم را بیان داشته است.
در روایتی نبوی ص است که: اللهم بارک لنا فی الخبز لولا الخبز ما صلینا و ما صمنا (خدایا در نانمان برکت قرار ده چه آن که اگر نان نباشد نه نماز خواهیم گذارد و نه روزه خواهیم گرفت) 
امیر مومنان علیه السلام از دستاوردهای حکومت ۴ ساله خود را تامین نان گندم و آب سالم آشامیدنی و مسکن و سرپناه برای مردم می داند.
روشن است مقصود از نان و آب و مسکن، داشتن یک معیشت کافی و عاری از فقر و کمبود و بی عدالتی است که مقدمه ای ضروری برای هر تعالی و پیشرفت انسانی و معنوی است که رسالت انبیای الهی بوده است.
قرآن عظیم، مال و ثروت (فردی و جمعی) را مایه قوام و برپایی جامعه می داند و به مردم توصیه می کند که مدیریت آن را به سفیهان و نادانان و غیرکارشناسان نسپارند.
نکات مهم فوق در جمهوری اسلامی به شدت مغفول بوده است. اگر چه در قبل و دو سال آغازین انقلاب، مساله آبادی دنیای مردم دغدغه و مورد تاکید رهبران بود اما دیری نپایید که شعارهای انقلابی ای که در پی فتح جهان و به خاک مالیدن پوزه ابرقدرتها و اتحاد مستضعفان جهان بود و ایران را ام القرای جهان اسلام و مقدمه ظهور منجی عالم و گاه خودِ منجی می پنداشت، بر همه ابعاد یک حکمرانی متعادل غلبه کرد و مساله پیشرفت مادی و غنای مالی و اقتصادی جامعه ایران به حاشیه رفت. 
حالا دیگر شعب ابی طالب شدن ایران یک افتخار ایدئولوژیک محسوب می شد و علاوه بر آن وعده کربلا شدن ایران هم داده می شد!  و این در حالی بود که غالب مسئولان و رهبران و سرداران و ایدئولوگ ها از زندگی مرفه و بعضا سرشار از رانت برخوردار بودند.
بدیهی است چنین حکمرانی ای به فنای دین و دنیای مردم می انجامد و پایدار نخواهد بود.
برای مسئولان جمهوری اسلامی اگر دغدغه بقای خود و نظام و ایران را دارند، راهی جز دست کشیدن از توهمات ایدئولوژیک برساخته خود (و نه واقعا مورد نظر خداوند و انبیا و اهل بیت علیهم السلام) وجود ندارد و باید به چارچوب حکمرانی نرمال جهانی – و لو آن که دارای ابعادی غیر عادلانه باشد – برگردند و راه را برای پیشرفت و زندگی شرافتمندانه ملت که عاری از تنشهای سیاسی چهل ساله باشد، باز کنند.
این که جمهوری اسلامی ایران، مسئول حل مسائل جهان و منطقه و رفع ستم از عالم و شکست استکبار جهانی و در راس همه آمریکاست در حالی که خود آکنده از مساله و بحران و بی عدالتی و استکبار است، مایه دست انداختن هر ناظر خردمندی است. پس تا دیر نشده باید ریل حکمرانی را عوض کنیم و به مسیر عقل و عدل و شرع باز گردیم.

هشدار روزنامه جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی هم در شماره امروز خود با انتشار مطلبی ضمن هشدار به مسئولان حکومتی نوشت: مردم (اگر از حکومت شما) راضی نباشند، تمام زرادخانه‌های دنیا را هم داشته باشید نمی‌توانید این نظام را حفظ کنید.

این روزنامه نوشت:‌ درمان واقعی زخم خوزستان، به توصیه و استمالت و چند روز آب پشت سد را رها کردن و با تانکر آب دادن به روستائیان و سفرهای مقطعی مسئولان به اهواز و مناطق خشکیده استان نیست. از این قبیل اقدامات مقطعی تاکنون چندین‌بار انجام شده و نتیجه آن اقدامات این عطشی است که امروز شاهدش هستیم. با استاندار ویژه نصب کردن و گلایه از این و آن کردن که اگر چنین و چنان می‌کردند الآن اوضاع خوزستان اینطور نبود هم مشکلی حل نمی‌شود. تا این لحظه هیچیک از مسئولین که درباره بحران خوزستان صحبت کرده‌اند، شفاف نظر نداده‌اند. اگر بخواهند شفاف سخن بگویند باید اعتراف کنند که اولاً مشکلات خوزستان فراتر از آب است، ثانیاً همه مقصرند و ثالثاً اقدامات کنونی هم به منزله خوراندن مُسکن به کسی است که دچار دردهای مزمن است و به معالجه اساسی نیاز دارد. فهرست کردن زخم‌های خوزستان، به فرصت، فراغت و تحقیق نیاز دارد، کاری که باید در بالاترین سطوح نظام انجام شود، ولی محورهای کلی را می‌توان به اجمال این‌چنین برشمرد.
۱- بی‌توجهی به نیروهای کارآمد بومی و سپردن مدیریت کلان منطقه به افرادی که نابلد و ناکارآمد هستند. این، حدیث امروز خوزستان نیست، ابزار جنگ که از این استان برچیده شد، این بی‌توجهی به سراغش آمد.
۲- وجود لشکر بیکاران در استان و افزوده شدن بر افراد این لشکر بگونه‌ای که آمارها به صورت روزانه در حال صعودند.
۳- علیرغم برخورداری خوزستان از ثروت‌های بالقوه، فقر در بخش‌های عمده‌ای از این استان بیداد می‌کند.
۴- اسم تعدادی از شهرها و مناطق خوزستان، شادی و آبادانی را بشارت می‌دهند مثل خرمشهر، آبادان، شادگان، بهبهان و… ولی بسیاری از نقاط این استان، آنچنان از پیشرفت و آبادانی محروم هستند که شادی را نمی‌توان در چهره آنها و مردمشان مشاهده کرد. خوزستان، آزاد شد ولی آباد نشد.
۵- کار فرهنگی عمیق به خوزستان راه نیافته. کارهای معمولی و سطحی از قبیل آنچه سازمان تبلیغات و هیأت‌ها می‌کنند مثل سایر نقاط کشور در خوزستان نیز جریان دارد ولی افسوس که هنر این دستگاه‌ها هزینه کردن بودجه‌های بدون بازده است. شاید تقصیری هم ندارند چون در برابر غریو دیو فقر و بیکاری که گوش‌ها را از شنیدن پیام‌های فرهنگی ناشنوا می‌کند، صدای آنها به هیچ گوشی حتی در یک قدمی خودشان هم نمی‌رسد.
۶- از شکاف پدید آمده در جامعه فقرزده و بیکاری‌زده و دچار فقدان فعالیت عمیق فرهنگی، وهابیت بشدت مشغول سربازگیری است. آیا مسئولان نظام جمهوری اسلامی از لشکری که وهابیت با جذب جوانان و حتی نوجوانان خوزستانی تشکیل داده و هر روز بر تعداد آنها افزوده می‌شود خبر دارند؟ روزنامه جمهوری اسلامی در نیمه اول دهه ۹۰ حداقل دو بار با چاپ گزارش‌های میدانی درباره این سربازگیری و تشکیل این لشکر خطرناک هشدار داد ولی هیچ مسئولی در این زمینه احساس مسئولیت نکرد!
۷- خلق عرب، الاحوازیه و امثال اینها را بی‌مسئولیتی ما بر موج برآمده از نارضایتی‌ها سوار می‌کند و آنها با استفاده از سربازانی که وهابیت می‌گیرد به صحنه می‌آیند و آشوب بپا می‌کنند. بهانه هم همیشه هست، دیروز فاضلاب، امروز آب، فردا نان و… این بهانه‌ها را ما با عدم احساس مسئولیت به وجود آورده‌ایم. بنابراین، باید خودمان را سرزنش کنیم.
۸- ماجرای تشنگی بخش‌هائی از خوزستان‌ که حالا حضرات مسئولین را از صدر تا ذیل تکان داده، قصه پرغصه‌ای بر غم‌های دیگر افزوده است. وقتی مردم از تلویزیون لوله‌های آب و تانکرهای آبرسان را می‌بینند با این سؤال مواجه می‌شوند که این لوله‌کشی‌ها را نمی‌شد در ۳۰ سال بعد از جنگ انجام بدهید تا امروز بیش از ۷۰۰ روستای خوزستان تشنه نباشند؟ جواب حضرات مسئولین لابد اینست که اگر ما این کارها را می‌کردیم، وقتی برای پرداختن به جنگ قدرت برایمان باقی نمی‌ماند…
۹- ما برای حفاظت از نظام جمهوری اسلامی در برابر گرگ‌های بین‌المللی باید قوی باشیم. قدرت نظام را در درجه اول باید در رضایت مردم جستجو کرد و در مرحله بعد باید به سراغ قدرت دفاعی رفت. مردم از شما راضی نباشند، تمام زرادخانه‌های دنیا را هم داشته باشید نمی‌توانید این نظام را حفظ کنید.
۱۰- اشتباه مسئولان ما اینست که زخم‌های نشسته برتن خوزستان را ازجنگ تحمیلی و از سیل۱۳۹۸کمتر می‌دانند.همانطور که تا پایان جنگ و تا پایان سیل، تمام امکانات و نیروها را در منطقه نگهداشتیم و تا کار را تمام نکردیم از منطقه خارج نشدیم، حالا هم تا تمام زخم‌های خوزستان – نه فقط آب – را معالجه نکردیم نباید خوزستان را ترک کنیم. خوزستان، تشنه است، تشنه آب، تشنه اشتغال، تشنه رفاه، تشنه توجه.