باید اجازه داد جامعه نفس بکشد
گروه سیاسی: چندی است شاهد نوعی شکاف اجتماعی هستیم که البته در میان قشر خاصی از جامعه که بیشتر در فضای مجازی فعال هستند بروز و نمود پیدا میکند. چنانکه در مناسبتهایی مانند برنده شدن اصغر فرهادی در کن یا جواد فروغی در المپیک یا مواردی مانند مبارزه کیمیا علیزاده و ناهید کیانی شاهد دوپاره […]
گروه سیاسی: چندی است شاهد نوعی شکاف اجتماعی هستیم که البته در میان قشر خاصی از جامعه که بیشتر در فضای مجازی فعال هستند بروز و نمود پیدا میکند. چنانکه در مناسبتهایی مانند برنده شدن اصغر فرهادی در کن یا جواد فروغی در المپیک یا مواردی مانند مبارزه کیمیا علیزاده و ناهید کیانی شاهد دوپاره شدن بخشی از جامعه بودیم. یعنی عدهای در مقام انکار بر میآیند و برخی در مقام افتخار؛ برخی تایید میکنند و برخی رد.
اما دلیل این دو پاره شدن چیست و چرا ما وقتی موفقیت هم کسب میکنیم شاهد دعوا و جدل هستیم؟! نقش سیاست در این میان چیست و اصلا آیا باید کار خاصی در مقابل این جدلها انجام داد یا خیر؟!
در همین خصوص یک استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران این جدلها را گرچه «خطرناک»، اما «طبیعی» میداند و معتقد است، «باید اجازه دهیم آن بخش اصلی اجتماع که جدا از این جدل هاست مسیر خود را طی کند». او نقش «سیاست» را هم در این جدلها بسیار پر رنگ و البته مخرب میداند.
تقی آزاد ارمکی گفت:در جامعه ایرانی، این شکافها بیشتر از جوامع دیگر است؛ به این دلیل که ایران، یک جامعه تاریخی است. یک جامعه متنوع قومی، فرهنگی، جغرافیایی و متنوع از نظر محیط اجتماعی و اقتصادی است. جامعهای مملو از تحولات اجتماعی و تغییرات در سطوح متفاوت است.بر این اساس این جامعه شکافهای متعددی دارد؛ مثلا شکاف جنسیتی، قومی، فرهنگی، دینی، نسلی و…؛ و این شکافها در سطوح متفاوت هم وجود دارند.اتفاقا به نظر من جامعه هم با این شکافها یک نوع همراهی و همزیستی پیدا کرده، حرکت میکند و درون این شکافها غور و غلیان اتفاق میافتد.در این شکاف ها، اتفاقات عجیب و غریبی رخ میدهد؛ و در واقع شکاف اجتماعی، مسالهای نیست که به خشکی بینجامد. یعنی اگر در زمین شکافی رخ دهد و دهانه زمین باز شود، این اتفاق در گذر زمان منشاء حادثه و از بین رفتن و.. میشود، اما اشکال گوناگون شکافهای اجتماعی در ایران موجب میشود اتفاقاتی رخ دهد و انرژی و نیرو و شرایطی پیدا میشود که جامعه را پیش میبرد نه اینکه نگه دارد و منحط بکند.
وی در مورد اینکه چرا این اتفاق افتاده است؟،گفت:یک دلیل عمده این است که یک جامعه تاریخی داریم که از یک سو میل به تاریخ دارید و از سوی دیگر مردم جامعه ما میل به جهانیشدن هم دارند. یعنی جامعه ما هم تاریخی است و هم میل به جهانی شدن دارد؛ این اتفاق نادری است که در مورد ایران وجود دارد. شاید خیلی از کشورها هم پیشتر این وضعیت را داشتهاند چنانکه زمانی آلمان همین وضعیت را داشت. اما اکنون کمتر جامعهای وجود دارد که مثل جامعه ایران هم میل به گذشته تاریخی خود داشته باشد و تاریخ خود را حمل کند و هم میل به جهانی شدن داشته باشد.این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: این جدلها،خطرناک و منفی هستند، اما لازمه تبیین جامعه است. یعنی چنانکه اگر جامعه میل به حرکت داشته باشد طبیعی است که یک عده مخالف و یک عده موافقند.
برخی از همین قشری که الان حکومت در دست اوست یک زمانی با حمام و دوش مخالف بود؛ و میگفت شیطان است با حمام در بیرون منزل، با آموزش و پرورش و مدرسه و دانشگاه مخالف بود و قس علی هذا.خیلی اتفاق عجیبی در جامعه ما افتاده که قشری که مخالف اینها بوده حال قدرت در دستش است و خودش دارد نوسازی میکند و دغدغهاش دغدغه نوسازی است؛ البته به سختی، توام با ناتوانی و فقدان نظام کارشناسی؛ ولی ارادهاش این است. میخواهد اتم بسازد، میخوهد آپولو هوا کند و میخواهد در منطقه اول باشد و در جهان ستیز کند. این خیلی چیز عجیبی است که در ایران اتفاق افتاده و ما آن را به رسمیت نمیشناسیم.
آزاد ارمکی در خصوص چه باید کنیم؟،گفت:باید برویم ببین آن بخش وسط و اصلی و میانه جامعه چگونه رفتار میکند. آن بخش جامعه لازم باشد رأی میدهد یا رای نمیدهد؟ اطاعت میکند یا خیر؟ دیندار یا بیدین است؟ چه موسیقی گوش میدهد و… آنجا را باید دنبال کرد که ترکیبی از همه آن مواردی است که گفتم.سیاست همیشه مخل است؛ به هم میزند و مفسده ایجاد میکند. کما اینکه در این ۴۰ سال هم همین طور بوده و چه قدرت دست جناح راست بوده و چه دست جناح چپ، هرگاه دخالت کرده مفسده ایجاد شده و اجازه نداده است جامعه مسیر خود را پیش ببرد.
مثلا وقتی مردم رأی میدهند عدهای برچسب میزنند که به اصلاحات رای داده اند یا در دورهای دیگر میگویند به عدالت رای داده اند. یا وقتی بخشی از جامعه رای نمیدهند میگویند اینها از دین عبور کردهاند و گمراهند. سیاست اینگونه با این برچسبها مخل حرکت طبیعی جامعه میشود.ببینید! گزارههای سیاسی اصلا گزارههای خوبی نیستند. جامعهای که این همه بار روی آن میگذارند یک جایی خسته میشود و اصلا رأی نمیدهد. یک جا عصبانی میشود رأی میدهد و یک جا عصبانی میشود و رأی نمیدهد و آن باری که سیاست بر دوشش گذاشته زمین میگذارد.
حال آنکه باید اجازه داد که جامعه نفس بکشد؛ سیاست، اما مخل حرکت طبیعی اجتماعی است. وقتی اصولگراها حکومت میکنند میگویند مردم دین ندارند و دین مردم در خطر است وای وای ناموس و فساد و…! وقتی رادیکالهای اصلاح طلب در قدرت بوده اند میگویندای وای فقدان حقوق شهروندی و فقدان دموکراسی و باز دعوا و ستیز صورت میگیرد.مشکل این است که سیاست همیشه جامعه را به دعواهای الکی انداخته و هزینه ایجاد کرده است.
اما دلیل این دو پاره شدن چیست و چرا ما وقتی موفقیت هم کسب میکنیم شاهد دعوا و جدل هستیم؟! نقش سیاست در این میان چیست و اصلا آیا باید کار خاصی در مقابل این جدلها انجام داد یا خیر؟!
در همین خصوص یک استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران این جدلها را گرچه «خطرناک»، اما «طبیعی» میداند و معتقد است، «باید اجازه دهیم آن بخش اصلی اجتماع که جدا از این جدل هاست مسیر خود را طی کند». او نقش «سیاست» را هم در این جدلها بسیار پر رنگ و البته مخرب میداند.
تقی آزاد ارمکی گفت:در جامعه ایرانی، این شکافها بیشتر از جوامع دیگر است؛ به این دلیل که ایران، یک جامعه تاریخی است. یک جامعه متنوع قومی، فرهنگی، جغرافیایی و متنوع از نظر محیط اجتماعی و اقتصادی است. جامعهای مملو از تحولات اجتماعی و تغییرات در سطوح متفاوت است.بر این اساس این جامعه شکافهای متعددی دارد؛ مثلا شکاف جنسیتی، قومی، فرهنگی، دینی، نسلی و…؛ و این شکافها در سطوح متفاوت هم وجود دارند.اتفاقا به نظر من جامعه هم با این شکافها یک نوع همراهی و همزیستی پیدا کرده، حرکت میکند و درون این شکافها غور و غلیان اتفاق میافتد.در این شکاف ها، اتفاقات عجیب و غریبی رخ میدهد؛ و در واقع شکاف اجتماعی، مسالهای نیست که به خشکی بینجامد. یعنی اگر در زمین شکافی رخ دهد و دهانه زمین باز شود، این اتفاق در گذر زمان منشاء حادثه و از بین رفتن و.. میشود، اما اشکال گوناگون شکافهای اجتماعی در ایران موجب میشود اتفاقاتی رخ دهد و انرژی و نیرو و شرایطی پیدا میشود که جامعه را پیش میبرد نه اینکه نگه دارد و منحط بکند.
وی در مورد اینکه چرا این اتفاق افتاده است؟،گفت:یک دلیل عمده این است که یک جامعه تاریخی داریم که از یک سو میل به تاریخ دارید و از سوی دیگر مردم جامعه ما میل به جهانیشدن هم دارند. یعنی جامعه ما هم تاریخی است و هم میل به جهانی شدن دارد؛ این اتفاق نادری است که در مورد ایران وجود دارد. شاید خیلی از کشورها هم پیشتر این وضعیت را داشتهاند چنانکه زمانی آلمان همین وضعیت را داشت. اما اکنون کمتر جامعهای وجود دارد که مثل جامعه ایران هم میل به گذشته تاریخی خود داشته باشد و تاریخ خود را حمل کند و هم میل به جهانی شدن داشته باشد.این استاد دانشگاه خاطر نشان کرد: این جدلها،خطرناک و منفی هستند، اما لازمه تبیین جامعه است. یعنی چنانکه اگر جامعه میل به حرکت داشته باشد طبیعی است که یک عده مخالف و یک عده موافقند.
برخی از همین قشری که الان حکومت در دست اوست یک زمانی با حمام و دوش مخالف بود؛ و میگفت شیطان است با حمام در بیرون منزل، با آموزش و پرورش و مدرسه و دانشگاه مخالف بود و قس علی هذا.خیلی اتفاق عجیبی در جامعه ما افتاده که قشری که مخالف اینها بوده حال قدرت در دستش است و خودش دارد نوسازی میکند و دغدغهاش دغدغه نوسازی است؛ البته به سختی، توام با ناتوانی و فقدان نظام کارشناسی؛ ولی ارادهاش این است. میخواهد اتم بسازد، میخوهد آپولو هوا کند و میخواهد در منطقه اول باشد و در جهان ستیز کند. این خیلی چیز عجیبی است که در ایران اتفاق افتاده و ما آن را به رسمیت نمیشناسیم.
آزاد ارمکی در خصوص چه باید کنیم؟،گفت:باید برویم ببین آن بخش وسط و اصلی و میانه جامعه چگونه رفتار میکند. آن بخش جامعه لازم باشد رأی میدهد یا رای نمیدهد؟ اطاعت میکند یا خیر؟ دیندار یا بیدین است؟ چه موسیقی گوش میدهد و… آنجا را باید دنبال کرد که ترکیبی از همه آن مواردی است که گفتم.سیاست همیشه مخل است؛ به هم میزند و مفسده ایجاد میکند. کما اینکه در این ۴۰ سال هم همین طور بوده و چه قدرت دست جناح راست بوده و چه دست جناح چپ، هرگاه دخالت کرده مفسده ایجاد شده و اجازه نداده است جامعه مسیر خود را پیش ببرد.
مثلا وقتی مردم رأی میدهند عدهای برچسب میزنند که به اصلاحات رای داده اند یا در دورهای دیگر میگویند به عدالت رای داده اند. یا وقتی بخشی از جامعه رای نمیدهند میگویند اینها از دین عبور کردهاند و گمراهند. سیاست اینگونه با این برچسبها مخل حرکت طبیعی جامعه میشود.ببینید! گزارههای سیاسی اصلا گزارههای خوبی نیستند. جامعهای که این همه بار روی آن میگذارند یک جایی خسته میشود و اصلا رأی نمیدهد. یک جا عصبانی میشود رأی میدهد و یک جا عصبانی میشود و رأی نمیدهد و آن باری که سیاست بر دوشش گذاشته زمین میگذارد.
حال آنکه باید اجازه داد که جامعه نفس بکشد؛ سیاست، اما مخل حرکت طبیعی اجتماعی است. وقتی اصولگراها حکومت میکنند میگویند مردم دین ندارند و دین مردم در خطر است وای وای ناموس و فساد و…! وقتی رادیکالهای اصلاح طلب در قدرت بوده اند میگویندای وای فقدان حقوق شهروندی و فقدان دموکراسی و باز دعوا و ستیز صورت میگیرد.مشکل این است که سیاست همیشه جامعه را به دعواهای الکی انداخته و هزینه ایجاد کرده است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰