در ایران دموکراسی اجتماعی و سیاسی وجود ندارد
گروه سیاسی: تقی آزاد ارمکی «جامعه شناس و استاد دانشگاه» در گفت و گو با روزنامه آرمان به تشریح علل و عوامل نارضایتی مردم از نحوه عملکرد مسئولان و بازتاب اجتماعی آن در اعتراضات مدنی پرداخته است. متن گفتگو را بخوانید: واکنش اجتماعی مردم نسبت به چالشهای کنونی کشور تغییر کرده و ما در برخی مقاطع با واکنشهای […]
گروه سیاسی: تقی آزاد ارمکی «جامعه شناس و استاد دانشگاه» در گفت و گو با روزنامه آرمان به تشریح علل و عوامل نارضایتی مردم از نحوه عملکرد مسئولان و بازتاب اجتماعی آن در اعتراضات مدنی پرداخته است. متن گفتگو را بخوانید:
واکنش اجتماعی مردم نسبت به چالشهای کنونی کشور تغییر کرده و ما در برخی مقاطع با واکنشهای صریحتری مواجه هستیم. چه اتفاقی رخ داده که واکنشهای اجتماعی نسبت به گذشته شکل آشکارتری به خود گرفته است؟
مسائل جامعه ایران تغییر نکرده؛ بلکه تا دیروز پنهان بوده، اما امروز آشکار شده است. این وضعیت در دولت آقای خاتمی نیز وجود داشت.
برخی مسائل در قبل از دولت خاتمی زیرزمینی و پنهان بوده اما با آزادیهایی که در دولت خاتمی به وجود آمد، روی صحنه آمد. این وضعیت به خصوص در زمینه موسیقی به وجود آمد. حوادث جامعه ایران خطی نیست؛ بلکه به صورت پلکانی است.
به همین دلیل عرض و عمق پلهها با هم متفاوت است. این وضعیت نیز به دلیل نیروها، شرایط و زمینههای متفاوت است. مسائل پنهان در جامعه ایران میتوانست در مقابل یک انتخابات که صداهای مختلف را بروز و ظهور میدهد، آشکار شود.
در چنین شرایطی نیروهای پنهان اجتماعی که وجود داشت در فضای انتخابات امکان تخلیهشدن پیدا میکرد و تخلیه میشد. این در حالی است که اجازه تخلیه نیروی پنهان اجتماعی در انتخابات داده نشد؛ چون اجازه تخلیه داده نشد امروز بهصورت انفجاری بیرون میزند.
در ایران دموکراسی انتخاباتی وجود دارد و نه دموکراسی اجتماعی و سیاسی. در دموکراسی اجتماعی باید نهادهای مدنی و در دموکراسی سیاسی باید احزاب فعال باشند. این در حالی است که هیچکدام از این دو مورد در ایران بازیگری نمیکنند. دموکراسی انتخاباتی در ایران نیز در یک دوره چند ماهه رخ میدهد. اگر اجازه داده میشد نیروهای اجتماعی متعارض در فضای انتخاباتی یکدیگر را نقد کنند، تخلیه اجتماعی صورت میگرفت و دولت جدید حداقل در کوتاهمدت با خیالی آسودهتر میتوانست به اهداف خود دست پیدا کند. هنگامی که این اتفاق رخ نداد نیروهای پنهان اجتماعی امروز در حال بروز دادن خود هستند. این وضعیت در آغاز بهکار دولت آقای رئیسی نیز وجود خواهد داشت و ما در آینده نیز با تجمعاتی مواجه خواهیم بود. در گذشته نیز ما تجمعات اجتماعی داشتهایم.
با این وجود در گذشته این تجمعات اعتراضی با تأخیر اتفاق میافتاد. در گذشته دولت پیروز با مشروعیتی که داشت نیروهای خود را به خیابانها میآورد و با رقیب مقابله میکرد. اما به دلیل اینکه نیروهای پنهان هر دوطرف تخلیه نشدهاند امروز خود را بهصورت تجمعات اعتراضی نشان میدهند. آقای رئیسی دارای ادبیات افراطی نیست و تاکنون هیچ اظهارنظر تندی نکرده است و احتمالأ در آینده نیز نخواهد کرد. در چنین شرایطی جامعه باید صبر داشته باشد.
عدممشارکت بخشهایی از جامعه در انتخابات ریاستجمهوری به منزله عبور از مجاری رسمی برای تصمیمگیری و حضور در خیابانها نبود؟ آیا این عدممشارکت به این دلیل نبود که بخشهایی از جامعه از قبل تصمیم گرفته بودند به جای اینکه صدای آنها در فضای انتخابات شنیده شود، در تجمعات شنیده شود؟
مردم با انتخاب خود عدممشارکت را انتخاب نکردند؛ بلکه این وضعیت به آنها تحمیل شد. اگر رقبای متعددی در فضای انتخابات وجود داشت و جریانهای فکری و سیاسی دارای نماینده بودند قطعأ میزان مشارکت در انتخابات افزایش پیدا میکرد. در گذشته همه رهبران جریانهای فکری و سیاسی به میدان میآمدند تا مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند. این در حالی است که در این دوره چنین اتفاقی نیفتاد و بازی انتخاباتی بهمعنای آن چیزی که مورد نظر بود رخ نداد. مهمترین دلیلی که آرای سفید و باطله در انتخابات ریاستجمهوری افزایش زیادی پیدا کرد این بود که این افراد کاندیدایی در انتخابات نداشتند یا کاندیدای آنها کسی بود که به وی اجازه حضور در انتخابات را نداده بودند. در چنین شرایطی به این افراد گفته بودند در انتخابات مشارکت کنید. اگر نیروهای اجتماعی در انتخابات شرکت میکردند که نباید میزان آرای آقای رئیسی مانند چهار سال قبل باشد. تنها اتفاقی که در این انتخابات رخ داده، این است که رأی ۱۶ میلیونی آقای رئیسی در انتخابات سال ۹۶به ۱۸ میلیون در سال ۱۴۰۰تبدیل شده است. این به معنای آن است که تنها دو میلیون رأی اعتراضی نسبت به دولت آقای روحانی به سبد آقای رئیسی واریز شده است. این اتفاق به معنای آن است که از ۲۴ میلیون رایی که آقای روحانی در انتخابات سال ۹۶ به دست آورد تنها دو میلیون آن به سبد آقای رئیسی ریخته شده و بقیه در انتخابات شرکت نکردهاند. در غیر این صورت رئیسی باید با ۳۰ میلیون رأی یا بیشتر به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشد. سوال اینجاست در شرایطی که جریان رادیکال راست که روحانی را مسبب همه مشکلات کشور معرفی میکرد و انتظار داشت کسانی که از روحانی حمایت کردهاند به نشانه اعتراض از رئیسی حمایت کنند، کجاست؟
این میزان آرا در واقع کجاست؟ آیا به رقبای رئیسی رأی دادهاند یا در انتخابات شرکت نکردهاند؟
در انتخابات شرکت نکردهاند. فضای انتخابات رقابتی نبوده است. حتی کسانی مانند آقای همتی و دیگران تلاش زیادی کردند که صحنه را تغییر بدهند و فضای انتخابات را داغ کننــد امـا درواقع چنین شرایطی رخ نــداد. امثال همتی به بدنه اجتماعی متصل نیستنـــد. قرار نبـود همتی در انتخابات باشد و بدنه اجتماعی نیز چنین چیزی را پیشبینی نمیکرد. خود همتی نیز میگفت قرار نبود در انتخابات شرکت کنم. واقعیت این است که بخشی از دموکراسی تعطیل شده است. انتخابات ما مانند مراسم عروسیای بود که در آن همه چیز بود؛ مراسم بود، جشن هم گرفته شد و امکانات هم فراهم شد اما عروس و داماد حضور نداشتند.
آیا با عبور مـــردم از جریــانهای سیاســی و عـدمکارآیی احزاب و نهادهـای مـدنی، سازمان و نهـاد جای خود را به جنبش داده و وضعیت اجتماعی جامعـه ایران بـه سمـت جنبشیشدن بــه معنای گستردگی مطالبات اجتماعی حرکت میکند؟
آن چیزی که امروز در جامعه در حال رخ دادن است، مقدمه شکلگیری جنبش اجتماعی است. در شرایط کنونی جنبش وجود ندارد. با این وجود گروههای مختلف اجتماعی به دلایل مختلف هر لحظه ممکن است اعتراض کنند. تمام تلاش این بود که مشکلات و مسائل اجتماعی را مضمحل کند؛ نه اینکه برای آنها راهحل پیدا کند. هنگامی که آقای خاتــمی رئیــسجمــهور شـــد نیاز به جــامعه مدنی را مضمحل کرد. این اتفاق برای دیگر روسایجمهور نیــز رخ داد. هـاشمی پروژه توسعه، احمدینژاد عدالت و روحــانی تنـــــشزدایی را مضمحل کردند. دولتها چه در دوران انتخابات و چه در عمـل نیازها، اتفــــاقات، آرزوهـــا و مسائل اجتماعی را مضمحــل مـیکنند. به همین دلیل نیز در ایران مشکلات کلیدی حل نشده است. مشکلات دموکراسی، فقرزدایی، مهاجرت و… را حل نکردهایم و تنها از مسأله بودن خارج کرده و آن را مضمحل کردهایم. سوال این است که دولتی که چند روز دیگر سر کار میآید کجا میتواند فقرزدایی کند و چگونه امکان فقرزدایی برای دولت فراهم خواهد شد؟ تنها اتفاقی که ممکن است رخ بدهد این است که فقرزدایی مضمحل شود. در چنین شرایطی به اعتراضات متکثر اجتماعی میرسیم. در چنین شرایطی جریان رقیب دولت اگر بتواند از این تجمعات متکثر استفاده کند میتوان آن را به یک جنبش فراگیر اجتماعی تبدیل کرد. امروز اگر کسی درباره آرمان دموکراسی یا آزادی زنان صحبت کن د به او خرده میگیرند و به وی میخندند. ما به دلیل اینکه نمیتوانیم این مسائل را حل کنیم مضحمل کردهایم. مشکلاتی که با مرور زمان به جای حلشدن، مضمحل و تهنشین شده و اگر فرصت پیدا کند هر لحظه امکان دارد به صورت یکباره بروز و ظهور یابد. در فردای چنین جامعهای تنها دغدغههایی مانند عدالت و دموکراسی مورد نظر نخواهد بود، بلکه دینگراییهای مختلفی خواهید داشت. از سوی دیگر صورتهای مختلفی در زیست خانوادگی و اجتماعی خواهید داشت. در نتیجه انواع کنشهای اقتصادی به همراه صورتهای مختلفی از طبقات اجتماعی به وجود خواهد آمد. در چنین شرایطی شاهد پدیدههای عجیبی در جامعه خواهیم بود. تجمعاتی که صورت میگیرد به معنای این نیست که ایدهها مشخص است و ایده واحدی وجود دارد. جامعه امروز مستأصل شده است. چنین جامعهای نیز از جوامعی که در آن احزاب سازمانیافته وجود دارد خطرناکتر است.
جنبشهای اجتماعی در ایران همواره فاقد رهبری واحد بودهاند. آیا شرایط به سمتی در حال حرکت است که گروههای اجتماعی در نهایت یک رهبری واحد را بپذیرند؟
برای شکلگیری رهبری واحد باید اتفاقات مختلفــی در کشور رخ بدهد. متن حادثه میتواند رهبــری خود را تولید کند. این رویکرد نیز نیازمند زمان است. در چنین شرایطی رهبران کوچک باید رهبـــری بزرگ را بپذیرد که این فرآیند مستلزم زمان است. در شرایط کنونی به اندازهای رهبران کوچک و گروههای متکثر اجتماعی وجود دارند که امکان این وجود ندارد که رهبری یکدیگر را بپذیرند. این در حالی است که منابع و منافع این گروه نزدیک به هم است. باید فرسایش رهبران کوچک در یک فرآیند رخ بدهد که تا از این میان یک رهبر یا رهبران بزرگی پدید بیاید. اگر امروز به وضعیت سلبریتیها نگاه کنیم متوجه میشویم یک یا دو سلبریتی بزرگ و مهم وجود ندارد که بقیه از آنها الگو بگیرند؛ بلکه همه سلبریتی هستند و بازی سلبریتی میکنند. هنگامی که سلبریتیها متکثر وجود دارند سرمایه اجتماعی توزیع میشود. فقدان رهبری واحد برای جنبشهای فراگیر یک شانس برای مسئولان است.
از سوی دیگر یک بدبیاری نیز به شمار میرود. تجمعاتی که صورت میگیرد دارای سر نیست و نمیتوان با رهبران وارد گفتوگو شود تا تنش را کم کند. در چنین شرایطی همه نیروها باید این آمادگی را داشته باشند که در هر لحظه و مکانی نامشخص یک تجمع صورت بگیرد. به دلیل تکثر گروههای اجتماعی و مطالبات آنها ما با یک نیروی عظیم اجتماعی پنهان مواجه هستیم که به صورت نامتمرکز و متکثر امکان بروز و ظهور دارد. در چنین شرایطی همه نیروهای امنیتی، سیاسی و انتظامی باید در وضعیت هوشیاری قرار داشته باشند و در صحنه حاضر باشند. این در حالی است که تنها باید بخشی از نیروهای انتظامی در صحنه باشند و بقیه در حال استراحت باشند. تداوم چنین وضعیتی باعث میشود نیروهای انتظامی و سیاسی دولت خسته شوند. باید مسائل مختلف را به یک یا دو مسأله تبدیل کرد. این در حالی است که در شرایط کنونی ما با مشکلات و بحرانهای متعددی مواجه هستیم. به همین دلیل نیز همه نیروهای انتظامی و سیاسی پای کار آمدهاند و در نتیجه خسته میشود.
مسائل و مشکلات متعدد را چگونه میتوان به یک یا دو مشکل تبدیل کرد؟
اگر دموکراسی انتخابی به صورت قوی وجود داشت این مسائل را به دو یا سه مسأله تبدیل میکرد و سپس با نماینده گروههای اجتماعی وارد گفتوگو میشد. در چنین شرایطی میشد نمایندگان گروههای اجتماعی را راضی کرد که مطالبات خود را برای چند سال به تعویق بیندازند. این در حالی است که امروز چنین فرصتی در حد مطلوب وجود ندارد. نکته دیگر اینکه هنگامی که گروههای اجتماعی مطالبات خود را به صحنه میآوردند در نهایت مضمحل میشوند. در یک جنگ هنگامی که همه احساس پیروزی میکنند به دنبال غنائم میروند و مانند جنگ احد زمینه برای شکست خود را فراهم میکنند. حتی اگر ما به سمتی حرکت کنیم که نقاط کور اجتماعی فعال شود و در مقابل نیز مسئولان بخواهند با همه نیروهای خود عمل کنند در زمان کوتاهی خسته خواهند شد. در چنین شرایطی جامعه مدنی باید به شرایط کمک کند که به تزاحم منجر نشود. این در حالی است که اگر این تزاحم رخ بدهد خود جامعه مدنی نیز دچار آسیب خواهد شد و بههمریختگی نمایان میشود. ما در مقطع عجیب تاریخی قرار گرفتهایم. به همین دلیل باید تلاش کنیم اعتراضات به شکل مدنی بروز پیدا کند و کسانی نمایندگی تجمعات را بر عهده بگیرند که بتوان با آنها گفتوگو کرد و مطالبات اجتماعی را به تعویق انداخت.
واکنش اجتماعی مردم نسبت به چالشهای کنونی کشور تغییر کرده و ما در برخی مقاطع با واکنشهای صریحتری مواجه هستیم. چه اتفاقی رخ داده که واکنشهای اجتماعی نسبت به گذشته شکل آشکارتری به خود گرفته است؟
مسائل جامعه ایران تغییر نکرده؛ بلکه تا دیروز پنهان بوده، اما امروز آشکار شده است. این وضعیت در دولت آقای خاتمی نیز وجود داشت.
برخی مسائل در قبل از دولت خاتمی زیرزمینی و پنهان بوده اما با آزادیهایی که در دولت خاتمی به وجود آمد، روی صحنه آمد. این وضعیت به خصوص در زمینه موسیقی به وجود آمد. حوادث جامعه ایران خطی نیست؛ بلکه به صورت پلکانی است.
به همین دلیل عرض و عمق پلهها با هم متفاوت است. این وضعیت نیز به دلیل نیروها، شرایط و زمینههای متفاوت است. مسائل پنهان در جامعه ایران میتوانست در مقابل یک انتخابات که صداهای مختلف را بروز و ظهور میدهد، آشکار شود.
در چنین شرایطی نیروهای پنهان اجتماعی که وجود داشت در فضای انتخابات امکان تخلیهشدن پیدا میکرد و تخلیه میشد. این در حالی است که اجازه تخلیه نیروی پنهان اجتماعی در انتخابات داده نشد؛ چون اجازه تخلیه داده نشد امروز بهصورت انفجاری بیرون میزند.
در ایران دموکراسی انتخاباتی وجود دارد و نه دموکراسی اجتماعی و سیاسی. در دموکراسی اجتماعی باید نهادهای مدنی و در دموکراسی سیاسی باید احزاب فعال باشند. این در حالی است که هیچکدام از این دو مورد در ایران بازیگری نمیکنند. دموکراسی انتخاباتی در ایران نیز در یک دوره چند ماهه رخ میدهد. اگر اجازه داده میشد نیروهای اجتماعی متعارض در فضای انتخاباتی یکدیگر را نقد کنند، تخلیه اجتماعی صورت میگرفت و دولت جدید حداقل در کوتاهمدت با خیالی آسودهتر میتوانست به اهداف خود دست پیدا کند. هنگامی که این اتفاق رخ نداد نیروهای پنهان اجتماعی امروز در حال بروز دادن خود هستند. این وضعیت در آغاز بهکار دولت آقای رئیسی نیز وجود خواهد داشت و ما در آینده نیز با تجمعاتی مواجه خواهیم بود. در گذشته نیز ما تجمعات اجتماعی داشتهایم.
با این وجود در گذشته این تجمعات اعتراضی با تأخیر اتفاق میافتاد. در گذشته دولت پیروز با مشروعیتی که داشت نیروهای خود را به خیابانها میآورد و با رقیب مقابله میکرد. اما به دلیل اینکه نیروهای پنهان هر دوطرف تخلیه نشدهاند امروز خود را بهصورت تجمعات اعتراضی نشان میدهند. آقای رئیسی دارای ادبیات افراطی نیست و تاکنون هیچ اظهارنظر تندی نکرده است و احتمالأ در آینده نیز نخواهد کرد. در چنین شرایطی جامعه باید صبر داشته باشد.
عدممشارکت بخشهایی از جامعه در انتخابات ریاستجمهوری به منزله عبور از مجاری رسمی برای تصمیمگیری و حضور در خیابانها نبود؟ آیا این عدممشارکت به این دلیل نبود که بخشهایی از جامعه از قبل تصمیم گرفته بودند به جای اینکه صدای آنها در فضای انتخابات شنیده شود، در تجمعات شنیده شود؟
مردم با انتخاب خود عدممشارکت را انتخاب نکردند؛ بلکه این وضعیت به آنها تحمیل شد. اگر رقبای متعددی در فضای انتخابات وجود داشت و جریانهای فکری و سیاسی دارای نماینده بودند قطعأ میزان مشارکت در انتخابات افزایش پیدا میکرد. در گذشته همه رهبران جریانهای فکری و سیاسی به میدان میآمدند تا مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند. این در حالی است که در این دوره چنین اتفاقی نیفتاد و بازی انتخاباتی بهمعنای آن چیزی که مورد نظر بود رخ نداد. مهمترین دلیلی که آرای سفید و باطله در انتخابات ریاستجمهوری افزایش زیادی پیدا کرد این بود که این افراد کاندیدایی در انتخابات نداشتند یا کاندیدای آنها کسی بود که به وی اجازه حضور در انتخابات را نداده بودند. در چنین شرایطی به این افراد گفته بودند در انتخابات مشارکت کنید. اگر نیروهای اجتماعی در انتخابات شرکت میکردند که نباید میزان آرای آقای رئیسی مانند چهار سال قبل باشد. تنها اتفاقی که در این انتخابات رخ داده، این است که رأی ۱۶ میلیونی آقای رئیسی در انتخابات سال ۹۶به ۱۸ میلیون در سال ۱۴۰۰تبدیل شده است. این به معنای آن است که تنها دو میلیون رأی اعتراضی نسبت به دولت آقای روحانی به سبد آقای رئیسی واریز شده است. این اتفاق به معنای آن است که از ۲۴ میلیون رایی که آقای روحانی در انتخابات سال ۹۶ به دست آورد تنها دو میلیون آن به سبد آقای رئیسی ریخته شده و بقیه در انتخابات شرکت نکردهاند. در غیر این صورت رئیسی باید با ۳۰ میلیون رأی یا بیشتر به عنوان رئیسجمهور انتخاب میشد. سوال اینجاست در شرایطی که جریان رادیکال راست که روحانی را مسبب همه مشکلات کشور معرفی میکرد و انتظار داشت کسانی که از روحانی حمایت کردهاند به نشانه اعتراض از رئیسی حمایت کنند، کجاست؟
این میزان آرا در واقع کجاست؟ آیا به رقبای رئیسی رأی دادهاند یا در انتخابات شرکت نکردهاند؟
در انتخابات شرکت نکردهاند. فضای انتخابات رقابتی نبوده است. حتی کسانی مانند آقای همتی و دیگران تلاش زیادی کردند که صحنه را تغییر بدهند و فضای انتخابات را داغ کننــد امـا درواقع چنین شرایطی رخ نــداد. امثال همتی به بدنه اجتماعی متصل نیستنـــد. قرار نبـود همتی در انتخابات باشد و بدنه اجتماعی نیز چنین چیزی را پیشبینی نمیکرد. خود همتی نیز میگفت قرار نبود در انتخابات شرکت کنم. واقعیت این است که بخشی از دموکراسی تعطیل شده است. انتخابات ما مانند مراسم عروسیای بود که در آن همه چیز بود؛ مراسم بود، جشن هم گرفته شد و امکانات هم فراهم شد اما عروس و داماد حضور نداشتند.
آیا با عبور مـــردم از جریــانهای سیاســی و عـدمکارآیی احزاب و نهادهـای مـدنی، سازمان و نهـاد جای خود را به جنبش داده و وضعیت اجتماعی جامعـه ایران بـه سمـت جنبشیشدن بــه معنای گستردگی مطالبات اجتماعی حرکت میکند؟
آن چیزی که امروز در جامعه در حال رخ دادن است، مقدمه شکلگیری جنبش اجتماعی است. در شرایط کنونی جنبش وجود ندارد. با این وجود گروههای مختلف اجتماعی به دلایل مختلف هر لحظه ممکن است اعتراض کنند. تمام تلاش این بود که مشکلات و مسائل اجتماعی را مضمحل کند؛ نه اینکه برای آنها راهحل پیدا کند. هنگامی که آقای خاتــمی رئیــسجمــهور شـــد نیاز به جــامعه مدنی را مضمحل کرد. این اتفاق برای دیگر روسایجمهور نیــز رخ داد. هـاشمی پروژه توسعه، احمدینژاد عدالت و روحــانی تنـــــشزدایی را مضمحل کردند. دولتها چه در دوران انتخابات و چه در عمـل نیازها، اتفــــاقات، آرزوهـــا و مسائل اجتماعی را مضمحــل مـیکنند. به همین دلیل نیز در ایران مشکلات کلیدی حل نشده است. مشکلات دموکراسی، فقرزدایی، مهاجرت و… را حل نکردهایم و تنها از مسأله بودن خارج کرده و آن را مضمحل کردهایم. سوال این است که دولتی که چند روز دیگر سر کار میآید کجا میتواند فقرزدایی کند و چگونه امکان فقرزدایی برای دولت فراهم خواهد شد؟ تنها اتفاقی که ممکن است رخ بدهد این است که فقرزدایی مضمحل شود. در چنین شرایطی به اعتراضات متکثر اجتماعی میرسیم. در چنین شرایطی جریان رقیب دولت اگر بتواند از این تجمعات متکثر استفاده کند میتوان آن را به یک جنبش فراگیر اجتماعی تبدیل کرد. امروز اگر کسی درباره آرمان دموکراسی یا آزادی زنان صحبت کن د به او خرده میگیرند و به وی میخندند. ما به دلیل اینکه نمیتوانیم این مسائل را حل کنیم مضحمل کردهایم. مشکلاتی که با مرور زمان به جای حلشدن، مضمحل و تهنشین شده و اگر فرصت پیدا کند هر لحظه امکان دارد به صورت یکباره بروز و ظهور یابد. در فردای چنین جامعهای تنها دغدغههایی مانند عدالت و دموکراسی مورد نظر نخواهد بود، بلکه دینگراییهای مختلفی خواهید داشت. از سوی دیگر صورتهای مختلفی در زیست خانوادگی و اجتماعی خواهید داشت. در نتیجه انواع کنشهای اقتصادی به همراه صورتهای مختلفی از طبقات اجتماعی به وجود خواهد آمد. در چنین شرایطی شاهد پدیدههای عجیبی در جامعه خواهیم بود. تجمعاتی که صورت میگیرد به معنای این نیست که ایدهها مشخص است و ایده واحدی وجود دارد. جامعه امروز مستأصل شده است. چنین جامعهای نیز از جوامعی که در آن احزاب سازمانیافته وجود دارد خطرناکتر است.
جنبشهای اجتماعی در ایران همواره فاقد رهبری واحد بودهاند. آیا شرایط به سمتی در حال حرکت است که گروههای اجتماعی در نهایت یک رهبری واحد را بپذیرند؟
برای شکلگیری رهبری واحد باید اتفاقات مختلفــی در کشور رخ بدهد. متن حادثه میتواند رهبــری خود را تولید کند. این رویکرد نیز نیازمند زمان است. در چنین شرایطی رهبران کوچک باید رهبـــری بزرگ را بپذیرد که این فرآیند مستلزم زمان است. در شرایط کنونی به اندازهای رهبران کوچک و گروههای متکثر اجتماعی وجود دارند که امکان این وجود ندارد که رهبری یکدیگر را بپذیرند. این در حالی است که منابع و منافع این گروه نزدیک به هم است. باید فرسایش رهبران کوچک در یک فرآیند رخ بدهد که تا از این میان یک رهبر یا رهبران بزرگی پدید بیاید. اگر امروز به وضعیت سلبریتیها نگاه کنیم متوجه میشویم یک یا دو سلبریتی بزرگ و مهم وجود ندارد که بقیه از آنها الگو بگیرند؛ بلکه همه سلبریتی هستند و بازی سلبریتی میکنند. هنگامی که سلبریتیها متکثر وجود دارند سرمایه اجتماعی توزیع میشود. فقدان رهبری واحد برای جنبشهای فراگیر یک شانس برای مسئولان است.
از سوی دیگر یک بدبیاری نیز به شمار میرود. تجمعاتی که صورت میگیرد دارای سر نیست و نمیتوان با رهبران وارد گفتوگو شود تا تنش را کم کند. در چنین شرایطی همه نیروها باید این آمادگی را داشته باشند که در هر لحظه و مکانی نامشخص یک تجمع صورت بگیرد. به دلیل تکثر گروههای اجتماعی و مطالبات آنها ما با یک نیروی عظیم اجتماعی پنهان مواجه هستیم که به صورت نامتمرکز و متکثر امکان بروز و ظهور دارد. در چنین شرایطی همه نیروهای امنیتی، سیاسی و انتظامی باید در وضعیت هوشیاری قرار داشته باشند و در صحنه حاضر باشند. این در حالی است که تنها باید بخشی از نیروهای انتظامی در صحنه باشند و بقیه در حال استراحت باشند. تداوم چنین وضعیتی باعث میشود نیروهای انتظامی و سیاسی دولت خسته شوند. باید مسائل مختلف را به یک یا دو مسأله تبدیل کرد. این در حالی است که در شرایط کنونی ما با مشکلات و بحرانهای متعددی مواجه هستیم. به همین دلیل نیز همه نیروهای انتظامی و سیاسی پای کار آمدهاند و در نتیجه خسته میشود.
مسائل و مشکلات متعدد را چگونه میتوان به یک یا دو مشکل تبدیل کرد؟
اگر دموکراسی انتخابی به صورت قوی وجود داشت این مسائل را به دو یا سه مسأله تبدیل میکرد و سپس با نماینده گروههای اجتماعی وارد گفتوگو میشد. در چنین شرایطی میشد نمایندگان گروههای اجتماعی را راضی کرد که مطالبات خود را برای چند سال به تعویق بیندازند. این در حالی است که امروز چنین فرصتی در حد مطلوب وجود ندارد. نکته دیگر اینکه هنگامی که گروههای اجتماعی مطالبات خود را به صحنه میآوردند در نهایت مضمحل میشوند. در یک جنگ هنگامی که همه احساس پیروزی میکنند به دنبال غنائم میروند و مانند جنگ احد زمینه برای شکست خود را فراهم میکنند. حتی اگر ما به سمتی حرکت کنیم که نقاط کور اجتماعی فعال شود و در مقابل نیز مسئولان بخواهند با همه نیروهای خود عمل کنند در زمان کوتاهی خسته خواهند شد. در چنین شرایطی جامعه مدنی باید به شرایط کمک کند که به تزاحم منجر نشود. این در حالی است که اگر این تزاحم رخ بدهد خود جامعه مدنی نیز دچار آسیب خواهد شد و بههمریختگی نمایان میشود. ما در مقطع عجیب تاریخی قرار گرفتهایم. به همین دلیل باید تلاش کنیم اعتراضات به شکل مدنی بروز پیدا کند و کسانی نمایندگی تجمعات را بر عهده بگیرند که بتوان با آنها گفتوگو کرد و مطالبات اجتماعی را به تعویق انداخت.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰