تکرار مشکل سوء مدیریت در ایران

گروه سیاسی: روزنامه اعتماد نوشت: سوءمدیریت یکی از مسائلی است که طی چند دهه گذشته به تکرار مطرح و موضوع بحث بوده و از آن به عنوان یکی از علل مهم مشکلات گسترده در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی کشور اسم برده شده است.در این مورد که چرا با مشکل سوءمدیریت مواجهیم، […]

گروه سیاسی: روزنامه اعتماد نوشت: سوءمدیریت یکی از مسائلی است که طی چند دهه گذشته به تکرار مطرح و موضوع بحث بوده و از آن به عنوان یکی از علل مهم مشکلات گسترده در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاست خارجی کشور اسم برده شده است.در این مورد که چرا با مشکل سوءمدیریت مواجهیم، نیز سخن بسیار رفته است. در این رابطه، معمولا به غلبه رابطه بر ضابطه، اعمال قاعده خودی و غیرخودی، باندبازی و فساد اداری، خوارپنداری تخصص و ارج‌گذاری به تعهد و مانند آنکه همگی موجب خارج شدن اصل شایسته‌سالاری از مدار مدیریت کشور بوده، اشاره می‌شود.یکی از موضوعاتی که در این مورد کمتر مورد توجه بوده، پدیده‌ای است که می‌توان آن را «دانش سطحی» یا «خود توانمندپنداری» نامید. این پدیده در جوامع دیگر نیز به عنوان یک عارضه و آسیب شناخته شده و در جهت اجتناب از آن تلاش شده است.
«سندروم شوفر» این عارضه را به خوبی توضیح می‌دهد: آورده‌اند که مکس پلانک بعد از دریافت جایزه نوبل در ۱۹۱۸ و پیرو دعوت‌هایی که از او شده بود، سفر‌هایی را به شماری از شهر‌های آلمان برای تشریح نظریه مکانیک کوانتومی‌اش انجام داد. او در این سفر‌ها برای دانشمندان سخنرانی می‌کرد. راننده پلانک که در همه جلسات همراه او بود، بعد از مدتی به پلانک گفت، باید برای شما ملال‌آور باشد که پیوسته مطلب واحدی را تکرار کنید؛ چطور است برای قدری تنوع این‌بار در مونیخ من که همه مطالب شمار را حفظ شده‌ام، خود را پلانک معرفی کرده و مطالب شما را ارایه کنم و شما در ردیف جلو بنشینید و کلاه شوفری مرا بر سر بگذارید. پلانک از این فکر بدش نیامد.نتیجه این شد که راننده در حضور بزرگان علم فیزیک در مونیخ سخنرانی غرایی در مورد مکانیک کوانتومی ایراد کرد. بعد از تمام شدن سخنان او، یکی از اساتید فیزیک از جا برخاست و سوالی پرسید. راننده بعد از مدتی گیج خوردن، خود را بازیافت و با حاضر جوابی گفت: من هرگز فکر نمی‌کردم که کسی در این شهر پیشرفته چنین سوال آسانی مطرح کند؛ راننده من هم که اینجاست می‌تواند به این سوال جواب دهد. نکته این داستان در مورد دو نوع «دانش» است، یکی دانش عمیق که امثال ماکس پلانک دارند که دانشی واقعی است که برای کسب آن زحمت‌ها کشیده شده و دوم «دانش سطحی» است که مثال این راننده گویای آن است. یکی از مشکلات در جامعه مدیریتی ما ابتلای بسیاری به «سندروم شوفر» است.
این سندروم موجب شده تا شماری از سمت‌ها از طریق رابطه به اشغال کسانی با دانش سطحی درآید. مدیریت خیل عظیمی از فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم دقیقه در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاست خارجی و… از این نوع است. جالب‌تر اینکه شماری از این گروه که بر پایه شنیده‌ها و حداکثر خواندن روزنامه و گزارش‌های اداری و احیانا گرفتن مدرکی در یک رشته علوم اجتماعی درحین اشتغال در مدیریت‌های پر مشغله و تمام وقت، خود را صاحب «دانش» تصور می‌کنند، اساسا رشته‌های علوم انسانی و اجتماعی را به عنوان علم به رسمیت نمی‌شناسند و فارغ‌التحصیلان این رشته‌ها را فاقد شایستگی برای دخالت در امور مربوطه می‌دانند.
آن‌ها حتی گاه تا آنجا پیش می‌روند که ریشه مشکلات کشور‌های صنعتی را در به‌کار نگرفتن و دخالت نکردن فارغ‌التحصیلان علوم دقیقه در مدیریت امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تصور می‌کنند.
آن‌ها توجه ندارند که در جامعه، برعکس دنیای اشیا، ۲ ضرب در ۲ حتما و بدون استثنا نمی‌شود ۴. جامعه ذاتا پدیده‌ای نادقیق است و در آن قاعده و استثنا دو روی یک سکه‌اند. کاربرد نتیجه‌ها و روش‌های علوم دقیقه مختص پدیده‌های فنی، ریاضی، فیزیکی و شیمیایی است. اما کاربرد آن‌ها در پدیده‌های انسانی و اجتماعی منجر به ساده‌گرایی و تقلیل‌گرایی و سرخوشی فریبنده و خطرناک از نتایج حاصله می‌شود.قطعیت حاصل از به کارگیری روش‌های علوم دقیقه برای شناخت و تغییر پدیده‌های نادقیق، از جمله در جامعه انسانی، در میان‌مدت و درازمدت به‌شدت مهلک است. البته، بی‌شک، شمار بسیار اندکی از مهندسان و پزشکان ما از رشته تحصیلی اولیه خود فاصله گرفته و به جد و به شکلی بنیادی و آکادمیک در رشته‌ای از علوم اجتماعی عمیق شده‌اند که البته اکثرا نیز خارج از چرخه سمت‌های اجرایی قرار دارند.
درشرایطی که یک مدیر اجرایی دریک دولت باید به عنوان پیش‌شرط، یک رشته علوم اجتماعی را به خوبی و به‌طور بنیادی خوانده و درک عمیقی از پدیده‌های اجتماعی به هم مرتبط و در هم تنیده و طبیعت انسان‌ها که با طبیعت اشیا متفاوت است، داشته باشد، اگر دولت جدید درگزینش مدیران خود مشکل «سندروم شوفر» را علاج نکند، سرنوشتی متفاوت با سرنوشت دولت‌های پیشین در انتظارش نخواهد بود.