پایان دولت دوازدهم

رضا صادقیان هشت سال مدیریت دولت توسط حسن روحانی به پایان رسید. کارنامه دولت یازدهم و دوازدهم در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران باقی خواهد ماند و بدون تردید خوانش رویکردها و سیاست‌گذاری‌های دولت در آینده نه چندان دور بهتر از امروز نمایان خواهد شد. سوال اصلی این یادداشت این است؛‌ چرا دولت دوم روحانی […]

رضا صادقیان
هشت سال مدیریت دولت توسط حسن روحانی به پایان رسید. کارنامه دولت یازدهم و دوازدهم در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران باقی خواهد ماند و بدون تردید خوانش رویکردها و سیاست‌گذاری‌های دولت در آینده نه چندان دور بهتر از امروز نمایان خواهد شد. سوال اصلی این یادداشت این است؛‌ چرا دولت دوم روحانی نسبت به دولت اول خود کم کار بود، با حاشیه‌های بیشتری روبرو می‌شد و بعضا دولت‌مردان همین دولت موضع‌گیری‌هایی را انجام می‌دادند که فهم آن برای مخاطبان بسیار سخت بود؟ شاید بتوان این همه را به دولت‌های دوم مرتبط دانست. دولت‌هایی که امیدشان برای تغییرات در کشور کمتر می‌شود.
تاریخ دولت‌های دوم رویکرد انفعال است. امید و توان کافی برای تغییرات ندارند، حال و حوصله جنگ و جدل با سایرین را کمتر دارند، دولت‌مردان در دولت‌های دوم خبر از تغییر و تلاش و کوشش می‌دهند ولی خودشان بهتر از شنوندگان و بینندگان می‌دانند که اجرایی کردن طرح‌های بر زمین مانده و پیش‌برد پروژه‌های عمرانی و تامین بودجه برای دستگاه‌های اجرایی و اجرایی کردن مصوبات که بار مالی برای دولت به همراه دارد به سادگی انجام نخواهد شد. دولت دوم مرحوم رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد چنین بود، اگر به آرشیو نشریات همان سال‌های رجوع کنیم وضعیت آشفته دولت دوم و مقایسه آن با دولت اول بسیار شگفت‌ انگیز می‌شود.
گویا قوه عاقله در دولت‌های دوم کمتر و تصمیم‌های آنی و نادرست بیشتر می‌شود و این همه دقیقا در شرایطی است که رای دهندگان و تمام مردم توقع به‌سامان شدن وضعیت کشور را دارند. داستان دولت دوم از روزهایی آغاز می‌شود که قرار است سیاست‌مداران جدید پا به میدان انتخابات بگذارند، آنان به جای تبیین برنامه‌های خود و گشودن افق جدید برای مخاطبان به سراغ نقد‌، نفی و حمله به سیاست‌های دولت‌های گذشته می‌روند.
کارنامه دولت‌های قبل را به سخره می‌گیرند و تا آنجا پیش می‌روند که تمام کشور در سال‌های قبل در تباهی بوده است و قرار است من و شماری دیگر از معتمدان حاشیه نشین سیاست این همه را درست کنیم، اگر به سال ۸۴ بازگردیم دقیقا با همین ادبیات روبرو می‌شویم، ادبیاتی که با اندکی تغییر و با تمرکز به سیاست خارجی و ناتوانی دولت در جهت گشودن گره‌های خارجی از سوی دولت‌مردان دولت یازدهم به وفور مورد استفاده قرار گرفت. در واقع رای نخست و شکل‌گیری دولت‌های نخست براساس حمله به گذشته و بعضا تصویرسازی از آینده حاصل می‌شود. اما در دولت‌های دوم خبری از دولت رقیب نیست!
نمی‌توان به آسانی به چهارسال قبل‌تر رفت و همه مشکلات و گرفتاری‌های امروز را به دولت قبل و قبل‌تر حوالت داد، پس باید از کارنامه خویش دفاع کرد. کارنامه‌ای که کارهایی انجام شده است؛ احداث راه‌ها، تامین نیازهای اساسی شهروندان، کنترل تورم، ساخت بیمارستان و مدرسه در شهرها، بالا بردن کیفیت آب شرب و… اما همین دولت‌ها در دور دوم به روزمره‌گی دچار می‌شوند،‌ توان تغییرات را در خود نمی‌بینند، حتی تلاش می‌کنند به گونه‌ای کار کنند که کسی با آنها کار نداشته باشد و اساسا به سوی مدیریت کردن ساختارها و انجام تغییرات می‌روند. موضع‌گیری وزیران دولت یازدهم و دوازهم بازگو کننده همین مدعاست. در دولت نخست روحانی با دولت‌مردانی روبرو بودیم که قرار بود بسیاری از کارها را با توجه به گشودن گره‌ها در روابط خارجی و جذب سرمایه‌گذار انجام بدهند، اما همین افراد در دولت دوم به غیر از سرکشی، برگزاری جلسات هم‌اندیشی و شرکت در کارگروه‌های ریز و درشت کار دیگری انجام ندادند!
عمر دولت حسن روحانی به پایان رسید. اما آثار سیاست‌گذاری‌های دولت یازدهم و دوازدهم و رویکرد سیاسی مدیران ارشد دولت او برای همیشه در زندگی مردم باقی خواهد ماند، حتی اگر مردم به درستی ندانند آنچه در زندگی آینده آنان رخ خواهد داد ریشه در سال‌های قبل‌تر دارد؛ آنچنان که هنوز بخشی از شهروندان ایرانی تورم بی‌امان دولت دوم رفسنجانی و افتتاح‌های پی‌در‌پی رییس دولت سازندگی را به یاد دارند. بنابراین دولت روحانی برای همیشه در تاریخ سیاسی باقی می‌ماند، تاریخی که مورد بازخوانی قرار خواهد گرفت و بدون شک با حب و بغض‌های کمتری می‌توان درباره آن نوشت.