نمی‌توان اذهان مردم را با منع و ممانعت تغییر داد

گروه سیاسی: محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی  در یادداشتی درخصوص نحوه حکومت‌داری و رفتار با مردم نوشت:نتایج پژوهش‌های پیمایشی متعدد حکایت از منفی‌تر بودن شرایط ذهنی مردم امروز ما نسبت به شرایط عینی آنان و نیز، حکایت از شکاف میان شرایط و فضای ذهنی مردم و مسئولان دارد. در ایران امروز، بسیاری در جایگاه «سوژه هیسترکی» […]

گروه سیاسی: محمدرضا تاجیک، فعال سیاسی  در یادداشتی درخصوص نحوه حکومت‌داری و رفتار با مردم نوشت:نتایج پژوهش‌های پیمایشی متعدد حکایت از منفی‌تر بودن شرایط ذهنی مردم امروز ما نسبت به شرایط عینی آنان و نیز، حکایت از شکاف میان شرایط و فضای ذهنی مردم و مسئولان دارد. در ایران امروز، بسیاری در جایگاه «سوژه هیسترکی» قرار گرفته‌اند که آن تصویر که از خود و جامعه و نظم و نظام خود ارایه می‌دهند، تلاشی است برای «خودمتفاوت‌سازی» یا مقاومت در برابر آنچه می‌بینند و نمی‌پسندند. بسیاری دیگر، در جایگاه «سوژه منحرفی» قرار گرفته‌اند که پیش چشمان‌شان شیشه کبودی نهاده‌اند (توسط خودشان یا دیگران) و زان جهت سپیدی‌های نظم و نظام کنونی را نیز، کبود و سیاه می‌بینند. در این میان، بسیاری نیز، هر زشتی و پلشتی و کژی که به خود و جامعه و نظم و نظام نسبت می‌دهند، از قبل برای نگاه خیره دیگری بزرگ (خصم برون) صحنه‌پردازی شده است. چشمان و نگاه و زبان اینان، از قبل مستعمره شده‌، لذا آن می‌بینند و می‌گویند که طلب آن «دیگری بزرگ» است. حضور فعال این سه گروه در شرایط کنونی، اجازه و امکان نخواهد داد که آنچه برخی مسئولان، بعضی ‌وقت‌ها می‌کنند از صواب و ثواب، دیده و شنیده شوند.
زیرا این نوع نگاه‌های تیره، از امکان و استعداد بازنمایی معکوس واقعیت و حقیقت برخوردار هستند. بنابراین، تا شرایط ذهنی این بسیار مردمان مدیریت نشود، نباید انتظار داشت آن زیبا که می‌شود، زیبا نیز دیده و فهمیده شود.
تغییر فضای ذهنی، سخت است و دشوار، زیرا نه تنها باید به‌گونه‌ای ایجابی آن کرد که چشم ذهن و دل و احساس و روح و روان مردم شسته شود تا طور دیگر ببینند، بلکه باید به‌ گونه‌ای سلبی آن کرد تا تلاش آنانی که قصد دارند از «تیره‌بینی» امر سیاسی و نوعی شیوه مقاومت و اسقاط نظم و نظام بسازند و بپردازند، خنثی شود. در بعد ایجابی، نیازمند رسانه (انسانی و غیرانسانی) هستید…اما اصحاب قدرت و حکومت باید بدانند که این‌بار تنها آن وصف نیکو که از زبان دیگران (مردمان) درباره آنان می‌شود، از امکان شستن ذهن و چشم مردم برخوردار است و نه آن تعریف و تمجید که رسانه‌های بزرگ رسمی از هر کرده و ناکرده‌شان می‌کنند. پس، باید رسانه‌های مردمی را واسطه‌های مستقیم و غیرمستقیم صدا و منعکس‌کننده زشت و زیبای‌شان قرار دهند. در بعد سلبی، امکان «تحدید» فضای مجازی و رسانه‌ای مخالف وجود ندارد، پس، شاید به حکم عقل و تجربه باید به «تدبیر» آن بیندیشند و بیندیشند که چگونه با اشباع فضای خبری از واقعیت‌ها و حقیقت‌ها، از یک‌سو و برطرف ‌کردن علل و عوامل انضمامی و تاریخی تیره‌بینی مردم، می‌توانند جامعه را در برابر آثار مخرب «این نگاه و شرایط ذهنی» واکسینه نمایند. بی‌تردید، با منع و ممانعت نمی‌توان فضای ذهنی مردم را تغییر داد، نمی‌توان نگاه تیره آنان را سپید کرد، نمی‌توان سوگیری منفی آنان را مثبت کرد.
البته، با تاکید بر «مدیریت چشم‌ها و ذهن‌ها» نمی‌خواهم حکومت مستقر را به حکومت‌مندی (یا حکومت‌اندیشی) از نوع فوکویی آن فرا بخوانم و به اصحاب حکومت بیاموزم که چگونه از طریق «عقلانیت‌ها و تکنولوژی‌ها می‌توانند به تولید سوژه‌های «سپیدبین» (یا سوژه منقاد و رام) و ساختارهای مطلوب خود بپردازند، یا با دادن نوعی خودمختاری و مسئولیت‌پذیری شهروندی، در عین حال، شهروندان را به‌مثابه «سوژه‌های حکومت» در چنبره‌ای از اشکال جدید تنظیم ذهن و نگاه گرفتار سازند، بلکه می‌خواهم بگویم آن اکسیر که امروز می‌تواند نگاه سیاه مردم را سپید کند، سپیدی رفتار و کردار و گفتار تدبیرگران است و آن اکسیر که زنگار از رخ آیینه ذهنی مردم ممتاز تواند کرد، آیینه ذهنی و رفتاری غماز (زنگارزدوده) خود مسئولان است. می‌خواهم آنان را تحریک و ترغیب به تامل در این یافته روان‌شناسان کنم که: تاثیر یک اتفاق ناخوشایند بر ذهن ما پنج برابر اتفاقی خوشایند است.
رویدادهای منفی بیشتر از رویدادهای مثبت بر ما اثر می‌گذارند. آنها را واضح‌تر به یاد می‌آوریم و نقشی بزرگ‌تر در شکل ‌دادن به زندگی‌های‌مان دارند. وداع‌ها، تصادف‌ها، بدسرپرستی، زیان‌های مالی یا حتی یک حرفِ نیشدارِ سهوی برای اینکه به ‌ما در مسیر چالش‌انگیز زندگی کمک کند، بیشتر فضای روانی‌مان را اشغال می‌کند و جای کمی برای تمجیدها یا تجربه‌های خوشایند باقی می‌گذارد. توانایی حیرت‌آور انسان برای سازگار شدن تضمین می‌کند که سرخوشی ناشی از افزایش حقوق بعد از چند ماه کم می‌شود و فقط معیاری برای افزایش حقوق‌های آتی به‌جا می‌گذارد. ما درد را حس می‌کنیم، اما نبودنش را نه.
صدها مطالعه علمی از سراسر جهان سوگیری منفی‌گرای ما را تایید می‌کند: در حالی که یک روز خوب اثر ماندگاری بر روز بعدش ندارد، یک روز بد بسط پیدا می‌کند. ما داده‌های منفی را سریع‌تر و کامل‌تر از داده‌های مثبت پردازش می‌کنیم و این قبیل داده‌ها اثری طولانی‌تر بر ما دارند. از نظر اجتماعی، برای اجتناب از وجهه بد بیشتر از ایجاد شهرتی خوب زمان صرف می‌کنیم. از نظر احساسی، در مقایسه با تلاش برای تجربه حالی خوب، به زحمت زیادی می‌افتیم تا حال‌مان بد نشود. بدبین‌ها گرایش دارند سلامت خود را دقیق‌تر از خوش‌بین‌ها ارزیابی کنند. در این عصر نزاکت سیاسی، نکات منفی برجسته و ظاهرا موثق‌تر هستند.
مردم –  حتی نوزادان ۶ ‌ماهه- صورتی عصبانی را سریع‌تر در جمعیت کشف می‌کنند، اما در تشخیص صورتی خوشحال کندتر هستند؛ در واقع، مهم نیست که ما چند لبخند در یک جمعیت ببینیم، همیشه ابتدا صورت عصبانی را پیدا می‌کنیم. با فراخواندن به این تامل، می‌خواهم به آنان بگویم که در شرایط کنونی، سخت باید اهل مراقبه باشند تا مراقبت. بدانند که یک سوء‌تصمیم/تدبیرشان، می‌تواند صدها آنچه می‌کنند از علاج و دوا، به رنج افزون و حاجت ناروا تبدیل کند و بدانند در این شرایط سخت و سنگین، به قول سعدی: «کرامت جوانمردی و نان دهیست / مقالات بیهوده طبل تهی است»، لذا تلاش کنند با زبانِ عمل سخن بگویند و با آب زلال تدبیر نیکو و حکومت‌مندی خوب خود، چشم و ذهن مردم را بشورند. می‌خواهم به آنان بگویم که امروز بیش از هر زمانی نیازمند ایجاد «رابطه خود با خود» و کردارهای نظارتی-کنترلی که خود بر خویشتن اعمال می‌نمایید تا خود را به زیباترین صورت بیافرینید، هستید.
اگر در صورت و سیرت و مشی و منش امروز شما تغییری ژرف حاصل نگردد، در نگاه تیره مردم تغییری ایجاد نخواهد شد. پس، همان‌گونه که به حکم «تئوری بقا» اراده به تغییر رادیکال نقشه و صحنه سیاسی-  مدیریتی کشور کردید، به حکم همان تئوری بقا نیز، اراده به تغییر رادیکال نقشه و صحنه ذهنی و کارکردی خود کنید.