علت عصبانیت از یک عکس روسی – انگلیسی 

گروه سیاسی: سفیر روسیه عکس توهین آمیزی در دیدار خود با سفیر جدید انگلیس در تهران منتشر و با توجه به یک صندلی خالی در میان، دیدار سران انگلیس و آمریکا و شوروی در ایران تحت اشغال سال ۱۹۴۳ کنفرانس تهران را یادآوری کرده است. فرهاد قنبری نوشت: در توضیح این عکس لازم است خاطرنشان […]

گروه سیاسی: سفیر روسیه عکس توهین آمیزی در دیدار خود با سفیر جدید انگلیس در تهران منتشر و با توجه به یک صندلی خالی در میان، دیدار سران انگلیس و آمریکا و شوروی در ایران تحت اشغال سال ۱۹۴۳ کنفرانس تهران را یادآوری کرده است.
فرهاد قنبری نوشت: در توضیح این عکس لازم است خاطرنشان کنم که در بحبوبه جنگ جهانی دوم و زمانی که آثار شکست هیتلر مشخص شده بود به علت نزدیکی تهران به شوروی و امکان تامین امنیت سران انگلیس و آمریکا توسط شوروی، نشست سران متفقین در تهران برگزار شد تا در مورد اتفاقات و آینده دنیای پساهیتلری تصمیماتی گرفته شود.این نشست در شرایطی بود که ایران تحت اشغال متفقین بود و محمدرضا شاه پهلوی حاکم وقت ایران تا زمان نشست سران از این جلسه اطلاعی نداشت و اجازه حضور در جلسه را نیز نیافت. (فردای آن روز فقط استالین شاه ایران را به حضور پذیرفت و پس از آنکه او را به مدت نیم ساعت پشت در ملاقات بر صندلی چوبی نشاند، اجازه دیدار صادر کرد) حال سفیر روسیه در سفارت روسیه همان صحنه و عکس را بازسازی کرده و یک صندلی خالی نیز برای رفیق آمریکایی کنار گذاشته است. این عکس توسط سفارت روسیه آماده و توزیع شده است و هیچ هدفی جز یادآوری اشغال ایران توسط استالین (که با لطایف الحیلی حاضر به ترک آذربایجان شد) و تحقیر و توهین به ایرانیان از بابت یادآوری آن اشغال ندارد.
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: عکس ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ دو دیپلمات ارشد به گونه‌ای است که یادآور عکس تاریخی رهبران شان در ۷۸ سال قبل -سال ۱۳۲۲ خورشیدی- با حضور ژوزف استالین، فرانکیلن روزولت و وینستون چرچیل رهبران شوروی، آمریکا و بریتانیا در جریان جنگ با آلمان هیتلری باشد و به همین خاطر صندلی وسط، خالی است، چون آمریکا ۴۲ سال است در ایران سفیر ندارد، اما همین صندلی خالی یعنی قصدشان بی هیچ شک و شبهه شبیه سازی آن عکس تاریخی بوده و به آن می‌بالند. در مقام تحقیر ایران بوده یا یادآوری پیروزی و دوستی دو رقیب در جنگ جهانگیر دوم را، اما باید خود توضیح دهند.
در نگاه اول و غالب، البته این برداشت منفی صورت می‌پذیرد که روسیه و بریتانیا همچنان نگاه استعماری به ایران دارند و می‌خواهند دوران اشغال پس از جنگ دوم جهانی را یادآور شوند و در یک کلمه ایرانیان را تحقیر کنند و جای آمریکا را هم خالی گذاشته‌اند! (کنفرانس تهران البته رخداد مهمی بود، ولی چون پیشتر اطلاع نداده بودند و پادشاه جوان ایران را تحویل نگرفتند و تنها استالین حاضر به ملاقاتی کوتاه با او شد و اساساً کاری به میزبان نداشتند حمل بر تحقیر شد. امام خمینی یک بار و در دیدار با خانوادۀ مرحوم طالقانی در شهریور ۱۳۵۸ به بیان خاطرات خود از شنیده‌های مربوط به این سفر در آن زمان پرداخت تا در نقد کمونیست‌ها که طالقانی را با روحانیون دیگر متفاوت دانسته و می‌ستودند، یادآور شود رفتار استالین هم تحقیر آمیز بوده است. رهبر فقید انقلاب در سال ۱۳۲۲ چهل و یک ساله بوده است).
ساعاتی پس از انتشار عکس شبیه‌سازی شده دیپلمات‌های ارشد روس و انگلیس در تهران، محمد جواد ظریف که واپسین روز‌های ریاست دستگاه دیپلماسی را سپری می‌کند این عکس را “به شدت ناپسند” نامناسب توصیف کرد.توییتی که نشان می‌دهد وزیر خارجۀ ایران هم این برداشت را دارد که قصد شبیه‌سازی با دوران تحقیر و دخالت را دارند.
با این حال بعید نیست خود سفرا در پاسخ به اعتراض رسمی وزارت خارجه و احضار احتمالی و در مقام توجیه بگویند قصد تحقیر و یادآوری دوران اشغال را نداشته‌اند چرا که اشغال مربوط به شهریور ۲۰ و چند ماه بعد از آن بوده حال آن که به ابتکار محمد علی فروغی نخست‌وزیر وقت و برای آن که انگ اشغال از ایران زدوده شود و پس از پایان جنگ ایران را ترک کنند و سابقه و شایبۀ گرایش ایران به آلمان هیتلری هم از میان برود قرار داد سه‌جانبه‌ای با شوروی و انگلیس امضا شد و در واقع ایران از موضع بی طرف یا اشغال شده خارج شد و به متفقین پیوست.
به عبارت دیگر سفرای روس و انگلیس می‌توانند بگویند این عکس یادآور ماه‌های اولیۀ اشغال نیست، چون دو سال و چند ماه بعد به پایتخت متحد خود آمدند و ایران چنان که در خاطرات چرچیل هم آمده پل پیروزی شد و صندلی خالی وسط هم برای شبیه سازی عکس است نه تحقیر.
در خاطرۀ ایرانیان، اما پیوستن به متفقین نیز همراهی با انگلیس دانسته می‌شود. به همین خاطر در بهمن ۱۳۲۰ خورشیدی وقتی فروغی نخست‌وزیر در مجلس شورای ملی دربارۀ همین پیمان سه جانبه و ضرورت آن و حتی با ایالات متحده سخن می‌گفت فردی با نام خانوادگی «روشن» از میان تماشاگران مجلس سنگی به سوی ذکاء‌الملک پرتاب کرد و به فاصلۀ کوتاهی شعاع الدین قهرمانی متخلص به پرتو قطعه‌ای ساخت که بر سر زبان‌ها افتاد:

فروغی با کلوخِ حیلۀ خویش
سرِ ملت شکست و گفت: جنگ است!
حریفی بر سرش سنگی زد و گفت
کلوخ انداز را پاداش، سنگ است!

شاعر دیگری هم در قطعه‌ای گفت:

چراغ بخت فروغی که دامن‌آلوده است
فدای «روشن» بی باکِ پاکدامن باد!

آن ماجرا البته کار را متوقف نکرد. فروغی را به بیرون مجلس منتقل کردند تا اگر زخمی برداشته بهبود یابد، اما آسیب جدی ندیده بود و در برگشت گفت: «جملۀ معترضه‌ای بود، گذشت». ذکاء المک البته آن قدر زنده نماند که سران سه کشور را میزبانی کند و ببیند نه تنها استالین و چرچیل که جمهوری آمریکا هم به تهران آمده است.با این اوصاف پس از آن پیمان، ایران حسب ظاهر دیگر در اشغال نبوده، چون با متفقین پیمان بسته بود و با این نگاه نه آن عکس تحقیر آمیز است نه این عکس.
با نگاه منفی، اما انگلیس و روس پیمان با ایران را از این رو بستند که هزینه‌هایشان را دولت ایران به مثابه میزبان تأمین کند و به همین خاطر دکتر حسین فاطمی مقاله تندی در روزنامۀ «باختر» نوشت.پس قضاوت دربارۀ آن عکس و این عکس به نوع نگاه ما به پیمان سه جانبه ایران و روس و انگلیس بستگی دارد.
اگر این پیمان را باور داشته باشیم و تحمیلی ندانیم و به ابتکار فروغی نسبت دهیم سه رهبر به خاک کشور دوست خود آمدند که قرار بود راه ارسال تجهیزات و امکانات انگلیسی‌ها به روس‌ها در مقابل نازی‌ها شود و سرانجام پل پیروزی لقب گرفت و اگر آن پیمان را هم استعماری و برای نپذیرفتن هزینه‌ها و بدهکار کردن بیشتر ایران بدانیم ایران همچنان و در عالم واقع در اشغال بوده ولو حسب ظاهر با متفقین پیمان بسته باشد و اکنون نیز به آن می‌بالند. مثل این که سفیر کنونی آلمان در پاریس کنار برج ایفل با همان حالت فاتحانۀ هیتلر عکس یادگاری بگیرد!
البته اگر روس‌ها و انگلیس‌ها بخواهند بگویند قصد تحقیر نداشته‌اند تنها ردیه این نیست که در همان جنگ جهانی به خاطر حضور تحمیلی آن‌ها مواد غذایی دچار کمبود شد و در برخی جا‌ها به قحطی انجامید و اگر به ایران نه به چشم اشغال شده که به دیدۀ متحد می‌نگریستند چرا از دخالت دست برنداشتند و روس‌ها پس از جنگ هم نمی‌خواستند بروند و انگلیس‌ها بر سر نفت آن ماجرا‌ها را پدید آوردند؟ این عکس یک نکتۀ دیگر هم دارد و آن نشستن دو سفیر در کنار هم و یادآوری تاریخی با این شکل و شمایل است تا بدانیم اصرار بر تفکیک نگاه به شرق از نگاه به غرب به جای محور قرار دادن دو مؤلفۀ قدرت و منفعت در مناسبات تا چه حد می‌تواند زیان‌بار و به رغم شعار‌های پرطمطراق نتیجۀ حقارت آمیز داشته باشد و از این حیث هشداری می‌تواند بود به کسانی که قرار است به زودی و پس از ظریف سکان دیپلماسی را در دست بگیرند و ظریف چه هوش‌مندانه به مذاکرات برجامی اشاره کرده تا روشن شود برجام هم بستری برای احقاق حق بود و هم تفاهم با قدرت‌های بزرگ و خارج از آن با چنین صحنه‌هایی رو به رو می‌شویم که بوی تحقیر آن مشمئز کننده است.