کاش کمی از «سهیلا» یاد می‌گرفتیم!

گروه فرهنگ وهنر: سهیلا خودش هم کرونا داشت، به استراحت نیاز داشت ولی مگر فرصتی بود برای استراحت؟ ولی مگر مجالی بود برای دارو و درمان خودش… سهیلا هیچ به خودش فکر نمی‌کرد؛ همه دغدغه او «علی» بود. سهیلا جوادی، همسر جوان علی سلیمانی یکی از بی‌شمار هموطنان ماست که با وجود رنج بیماری خود، […]

گروه فرهنگ وهنر: سهیلا خودش هم کرونا داشت، به استراحت نیاز داشت ولی مگر فرصتی بود برای استراحت؟ ولی مگر مجالی بود برای دارو و درمان خودش… سهیلا هیچ به خودش فکر نمی‌کرد؛ همه دغدغه او «علی» بود.
سهیلا جوادی، همسر جوان علی سلیمانی یکی از بی‌شمار هموطنان ماست که با وجود رنج بیماری خود، به فکر دارو و درمان عزیزش بود. او نماینده بخش بزرگی از مردم کشورمان است که این روزها به صورت خانوادگی با کرونا و سویه دلتای آن مبارزه می‌کنند و در این کارزار سخت، آن‌که کمی حال و روز بهتری دارد، باید دیگر اعضای خانواده را تیمارداری کند. آن هم در شرایطی که دوستان و آشنایان نمی‌توانند کمک چندانی کنند و خانواده بیمار باید به تنهایی امور خود را رتق و فتق کند.
در این مدت کم ندیده‌ایم و نشنیده‌ایم از حال و روز زنانی که با وجود بیماری خود، بدن نیمه‌جان همسران‌شان را از این بیمارستان به آن بیمارستان کشانده‌اند، گاه برای پیدا کردن تختی خالی التماس کرده‌اند و گاهی فریاد و داد و قال به راه انداخته‌اند و کادر درمانی که خود زیر فشار بار این بیماری کمر خم کرده، کوشیده‌اند تا این همراه دردمند را دریابند.
سهیلا جوادی یکی از بی‌شمار هموطنان ماست و اگر روایت او را نقل می‌کنیم به جهت موقعیت مشترکی است که با دیگر مردمان‌مان دارد و البته این روایت دردناک برای آنان که بخواهند چیزی از انسانیت بیاموزند، نکات قابل تاملی خواهد داشت.روز سه‌شنبه ۱۹ مردادماه سهیلا جوادی کمی آسوده‌خاطر بود؛ دارویی جدید بر بدن همسرش تاثیری مثبت گذاشته بود. او امید داشت تا شرایط همسرش به ثبات برسد و می‌گفت اگر همین دو سه روز را تاب بیاورد، دیگر سختی ماجرا را پشت‌سر گذاشته است.
در گپ و گفت دوستانه‌ای که با او داشتیم، در صحبت‌هایی که رسانه‌ای نمی‌شود، شاید بشود گفت در درددل‌های زنانه‌ای که با هم داشتیم، از حال و روز خودش پرسیدیم که با وجود ابتلا به بیماری، کمترین فرصتی برای دارو و درمان خودش نداشت، اما این چیزها برای او مهم نبود. می‌گفت فقط علی خوب بشود و همه خوشحالی‌اش این بود که ریه دخترش سبا درگیر کرونا نشده است. علی سلیمانی که در این مدت مدام مشغول کار بوده، کرونا را به همسر و دخترش نیز منتقل کرده. او نیز همچون بسیاری از ما برای گذران زندگی ناچار به پذیرش کار بوده است.
سهیلا به سختی توانسته بود تختی در بیمارستان برای بستری کردن همسرش پیدا کند، به دشواری توانسته بود دارویی موثر برای او بیابد، اما هیچ شکایتی نداشت، فقط می‌گفت این دارو سخت پیدا شد ولی خوشبختانه تاثیر خوبی داشت. این سختی‌ها مهم نیست؛ مهم خوب شدن علی است.پرسیدیم چند درصد ریه همسرش درگیر شده و او پاسخ داد: لطفا درباره درگیری ریه چیزی ننویسید، خواهرانش با خواندن این مطالب در خبرها نگران می‌شوند. درباره ریه علی چیزی به آن‌ها نگفته‌ام.
سهیلا جوادی که خود از فعالان تئاتر است، در سخت‌ترین لحظات، در نفس‌گیرترین دقایق که خدا می‌داند چگونه بر آدمی می‌گذرد، در قبال خانواده‌اش احساس مسئولیت داشت، او حواسش به همه بود. گرچه لرزش آرام صدایش، از دلشوره‌ای عمیق حکایت می‌کرد، اما او در همین حالت هم به اطرافیانش می‌اندیشید و می‌کوشید بر نگرانی آنان نیفزاید. می‌گفت بنویسید حال علی بهتر است ولی همچنان به دعا نیاز دارد.باروش این بود که همسرش حتما بهبود پیدا می‌کند و خواستار دعای دوستان بود.امروز اما وقتی سیدجواد هاشمی تلفن همراه سهیلا را جواب داد تا پیرو تماس ما خبر درگذشت علی سلیمانی را تایید کند، صدای گریه‌های سهیلا از آن طرف خط شنیده می‌شد. علی سلیمانی یکی از بی‌شمار قربانیان کروناست. آن‌چه بر او و خانواده‌اش گذشته، حکایت بسیاری از مردم ماست.
این روایت به قصد آزرده کردن مخاطبان نیست که این روزها شرایط بیش از تاب و توان‌مان بر ما سخت گرفته؛ تنها یک روایت ساده است به این امید که کسانی که دست‌شان می‌رسد، از بی‌شمار «سهیلا»های ما  کمی احساس مسئولیت بیاموزند.