آقای پزشکیان ، سخت در هراسم که دست از ترنج ، نشناسی
کلمه نیوز_ «سید علاالدین کراماتی » در یادداشتی به عنوان «آقای پزشکیان ، سخت در هراسم که دست از ترنج ، نشناسی» به پایگاه خبری کلمه نیوز آورده است؛ دیده از بهر تو خونبار شد ای مردم چشم مردمی کن مشو از دیده خونبار جدا جناب آقای دکتر پزشکیان، حتما میدانید که در این ایام، […]
کلمه نیوز_ «سید علاالدین کراماتی » در یادداشتی به عنوان «آقای پزشکیان ، سخت در هراسم که دست از ترنج ، نشناسی» به پایگاه خبری کلمه نیوز آورده است؛
دیده از بهر تو خونبار شد ای مردم چشم
مردمی کن مشو از دیده خونبار جدا
جناب آقای دکتر پزشکیان، حتما میدانید که در این ایام، حمایت از اشخاص تا چه حد مسئولیتآور و خطرناک است؟ چه بسیارند شیادان دنیای سیاست و فراموشکاران فرومایه که از مردمان، نردبانها برساخته و به صدارت و بالا نشینی رسیدند؛ اما ولی نعمتان خود را پاک فراموش نمودند!
وقتی به سیره و روش این بیمایگان فرومایه مینگرم و به عمق رفتارشان میاندیشم ، دیگر جرئت نمیکنم به احدی توصیه کنم که در فرایندهای سیاسی، مشارکت جویند و از گزینهای حمایت کنند.
جناب آقای دکتر پزشکیان صادقانه بگویم هر لحظه که به روز موعود که میدانم و یقین دارم با پیروزی قطعی و شگفت انگیز شما همراه است، نزدیکتر می شوم، بیشتر خود را در چنبره و چنگال ترس و وحشت، احساس میکنم.
خود نیک میدانید که مدتهاست در عرصه سیاست، حتی رنگ صداقت نیز ندیدهایم.
سالهاست که همگان نقاب بر رخ و با چهرههای بزک کرده، فریبکارانه، آهنگ دلربایی نمودهاند.
دیر زمانی است که از فضای سیاسی مهآلود ایران، راستی، درستی، اخلاص، دادخواهی و ایران دوستی، رخت بربسته است و همگان مهیای یغما و تاراج ایراناند.
اما در حالی که به شدت نگران و نومیدبودم، ناگهان زنگ قلبم را به صدا دراوردی و نوید تغییر دادی. کلامت رنگ و بوی امید داشت. سخنانت مایه امید واری بود و گذشته سرشار از درستی و صداقت شما که متفاوت با سرشت سیاستمداران و دولتمردان دیگر بود، انتخابی جز گزینشتان، برایمان باقی نگذاشت. کلامت گفتی که بوی و نشانههای کلام خدا داشت که از زبان علی می شنیدیم.
من که با خود عهد بسته بودم که دیگر به احدی اعتماد نکنم؛ آنگاه که سخن گفتی باز هم ناخواسته خود را مفتون مسحور یافتم؛ چرا که کلامت را با هر آنچه که گفته بودند و شنیده بودم، متفاوت و دلنشین دیدم. گویا آب شیرین و گوارایی بود که به تشنگان بنمایند. برای مدتی با خود درآویخته و به ستیز پرداختم.
نجواها و ژکیدنها بود که از میان برخاست.
تردید و تشکیک از هر سو محاصرهام کرد. هرچه بیشتر تقلا کردم، در باتلاق ابهام بیشتر فرو رفتم. چگونه باید باور میکردم که سرشت و طبیعت تو با آنان که به دروغ از ما عزت ، ثروت و ریاست گرفتند متفاوت است؟
مگر نه که آنان نیز با تلاوت ، قرائت ، تفسیر و تبیین قرآن و متون دینی مجذوبمان ساختند؟ اگر صادقانه بگویم، بسیار نسبت به آینده خوفناکم. خوفناک از این که اگر خدای ناکرده خلف وعده کنی، اگر عهد و میثاقی که با مردم مظلوم بستی، یکسره به دست فراموشی بسپاری، اگر ببینی و دست از ترنج نشناسی؛ اگر به دامان ناپاک توجیه بلغزی ؛ اگر حس شنواییات کاستی یابد ؛ اگر مرواریدها، از نور چشمانت بکاهند؛ اگر حس چشاییات تقویت گردد و قدرت طمعات را فزونی بخشد ؛ اگر چونان یوسف، مغرور سلطنت شوی و این مردم شریف و مظلوم را فراموش کرده و تنها گذاری.
جناب آقای پزشکیان، صادقانه بگویم به غایت در هراسم که مبادا در اندیشه، روش و منش شما، تغییراتی پدیدار گردد که دوستداران و مبلغان و مروجان اندیشه و شخصیت شما در برابر دوست و دشمن سرافکنده و مغبون گردند و دیگر هرگز نتوانند برای اعتلا و سربلندی ایران گامی برداشته یا حرکتی کنند.
امیداورم که پس از دوران هشت ساله ریاست جمهوری شما و در سایه دادخواهی، مهرورزی، صداقت، پرهیزگاری، ایراندوستی، مردمخواهی، واقعیتگرایی و خردورزی نه تنها ملت ایران که مردم جهان نیز عادلان و مصلحانی نظیر گاندی، نلسون ماندلا را به دست فراموشی بسپارند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰