مرگ دوست قدیمی، قتل یا حادثهی ناخواسته
گروه جامعه:روزنامه شرق نوشت: پسری جوان که متهم است با خوراندن مادهای شیمیایی به دوستش، مرد جوان را به قتل رسانده است، بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود. به گزارش خبرنگار ما، یک سال قبل جوانی به نام آرمان با اورژانس تهران تماس گرفت و درخواست کمک کرد. او گفت دوستش بدحال شده […]
گروه جامعه:روزنامه شرق نوشت: پسری جوان که متهم است با خوراندن مادهای شیمیایی به دوستش، مرد جوان را به قتل رسانده است، بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود.
به گزارش خبرنگار ما، یک سال قبل جوانی به نام آرمان با اورژانس تهران تماس گرفت و درخواست کمک کرد. او گفت دوستش بدحال شده و از هوش رفته است. وقتی تکنیسینهای اورژانس به محل رسیدند، شدت وخامت حال بیمار به حدی بود که نتوانستند به او کمکی بکنند و با انتقال مرد جوان به بیمارستان، او جانش را از دست داد.
آرمان در تحقیقات ابتدا مدعی شد نمیداند چه اتفاقی افتاده است. با کالبدشکافی جسد و مشخصشدن اینکه مقتول به نام روزبه با یک ماده شیمیایی کشنده و خاص جانش را از دست داده، تحقیقات دوباره از آرمان آغاز شد.
متهم اینبار اعتراف کرد میداند دوستش روزبه با چه ماده شیمیاییای مسموم شده است.
او گفت: من و روزبه از دوران دبیرستان همکلاسی بودیم. ما تا دوران لیسانس خیلی به هم نزدیک بودیم. ما چند دوست بودیم که رابطهای بسیار صمیمی با هم داشتیم. دوستان دیگرم از ایران رفتند و فقط روزبه مانده بود. روزبه هم با توجه به اینکه دانشگاهمان از هم جدا شده بود، کمتر سراغ من میآمد و اینطور بود که ارتباطم با او کم شده بود تا اینکه من با دختری عقد کردم، بعد شنیدم روزبه از یک دانشگاه معتبر آمریکایی بورس تحصیلی گرفته و قصد دارد از ایران برود.
با روزبه تلفنی صحبت کردم و با او قرار گذاشتم. رابطه ما آنقدر نزدیک بود که روزبه از اینکه شنید من ازدواج کردم و او را خبر نکردم، خیلی ناراحت شد. دلخوری شدیدی از من داشت و من سعی کردم از دلش دربیاورم. به او گفتم تو مدتی دیگر از ایران میروی و من دیگر تو را نمیبینم، همه دوستانمان رفتند و من دیگر آنها را نمیبینم، بیا این مدت که ایران هستی با هم بیشتر رفتوآمد کنیم. چندباری بیرون قرار گذاشتیم تا اینکه روز حادثه او را به خانهام دعوت کردم.
پسر جوان گفت: نامزدم ساناز اجازه نداد روزبه را به خانه او ببرم و گفت شیوع بیماری کروناست و این کار خطرناک است. من هم روزبه را به خانه پدریام بردم. پدر و مادرم برای اینکه ما راحت باشیم از خانه بیرون رفتند. وقتی روزبه به خانه آمد، من کمی مشروب داشتم که از میهمانی چند روز قبل به خانه آورده بودم. مقداری هم کلروفرم در یک ظرف داشتم که در مشروب ریخته بودم و آن را استفاده میکردم.
روز حادثه وقتی روزبه به خانه ما آمد، در یخچال را باز کرد و کلروفرم را که داخل یک قوطی آبمیوه بود، دید و تصور کرد مشروب است و آن را خورد. من خودم کلروفرم مصرف میکردم و اتفاقی برایم نمیافتاد. من ترکیبات مواد و میزان خطر آن را میدانستم. من متوجه نشدم روزبه چه میزان از آن خورد که یکباره حالش بد شد. فقط به من گفت کمکم کن حالم بد است. من او را لای پتو پیچیدم که به بیمارستان ببرم، پاهایش توان نداشت، پاهایش را بستم که بتوانم او را در آسانسور نگه دارم اما یکدفعه دیدم حالش خیلی بد است. همان لحظه با اورژانس تماس گرفتم، چون دیدم به بیمارستان نمیرسد. تکنیسینهای اورژانس آمدند و او را به بیمارستان منتقل کردند که فوت کرد.
آرمان درباره اینکه کلروفرم چه کارایی دارد و او از چه زمانی مصرف میکرده، گفت: من از سوم دبیرستان کلروفرم و یک ماده دیگر مصرف میکردم. از همان نوجوانی بلد بودم با مواد چطور کار کنم و این دو ماده را ترکیب و مصرف میکردم. من مشروب نمیخوردم، اما از این دو ماده استفاده میکردم. البته خانوادهام خبر نداشتند و فکر میکردند برای کار از آنها استفاده میکنم. من قصد کشتن روزبه را نداشتم، ما دوستان قدیمی هم بودیم.
وقتی مأموران انگیزه حسادت را در قتل روزبه مطرح کردند، آرمان گفت: من بهراحتی میتوانستم از کشور خارج شوم و در یک دانشگاه بسیار خوب بورس تحصیلی بگیرم، چون در دو دانشگاه بسیار معتبر ایران درس خوانده بودم؛ اما خودم نخواستم که این کار را بکنم. من روزبه را دوست داشتم و اینکه او آن ماده را خورد، یک اتفاق بود و من سعی کردم کمکش کنم ولی نتوانستم.
بررسی پرونده شخصیت متهم نشان داد او رابطه بسیار خوب و آرامی با خانوادهاش داشته و نمرات تحصیلیاش خوب است.
با توجه به مدارک موجود و شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
آرمان در تحقیقات ابتدا مدعی شد نمیداند چه اتفاقی افتاده است. با کالبدشکافی جسد و مشخصشدن اینکه مقتول به نام روزبه با یک ماده شیمیایی کشنده و خاص جانش را از دست داده، تحقیقات دوباره از آرمان آغاز شد.
متهم اینبار اعتراف کرد میداند دوستش روزبه با چه ماده شیمیاییای مسموم شده است.
او گفت: من و روزبه از دوران دبیرستان همکلاسی بودیم. ما تا دوران لیسانس خیلی به هم نزدیک بودیم. ما چند دوست بودیم که رابطهای بسیار صمیمی با هم داشتیم. دوستان دیگرم از ایران رفتند و فقط روزبه مانده بود. روزبه هم با توجه به اینکه دانشگاهمان از هم جدا شده بود، کمتر سراغ من میآمد و اینطور بود که ارتباطم با او کم شده بود تا اینکه من با دختری عقد کردم، بعد شنیدم روزبه از یک دانشگاه معتبر آمریکایی بورس تحصیلی گرفته و قصد دارد از ایران برود.
با روزبه تلفنی صحبت کردم و با او قرار گذاشتم. رابطه ما آنقدر نزدیک بود که روزبه از اینکه شنید من ازدواج کردم و او را خبر نکردم، خیلی ناراحت شد. دلخوری شدیدی از من داشت و من سعی کردم از دلش دربیاورم. به او گفتم تو مدتی دیگر از ایران میروی و من دیگر تو را نمیبینم، همه دوستانمان رفتند و من دیگر آنها را نمیبینم، بیا این مدت که ایران هستی با هم بیشتر رفتوآمد کنیم. چندباری بیرون قرار گذاشتیم تا اینکه روز حادثه او را به خانهام دعوت کردم.
پسر جوان گفت: نامزدم ساناز اجازه نداد روزبه را به خانه او ببرم و گفت شیوع بیماری کروناست و این کار خطرناک است. من هم روزبه را به خانه پدریام بردم. پدر و مادرم برای اینکه ما راحت باشیم از خانه بیرون رفتند. وقتی روزبه به خانه آمد، من کمی مشروب داشتم که از میهمانی چند روز قبل به خانه آورده بودم. مقداری هم کلروفرم در یک ظرف داشتم که در مشروب ریخته بودم و آن را استفاده میکردم.
روز حادثه وقتی روزبه به خانه ما آمد، در یخچال را باز کرد و کلروفرم را که داخل یک قوطی آبمیوه بود، دید و تصور کرد مشروب است و آن را خورد. من خودم کلروفرم مصرف میکردم و اتفاقی برایم نمیافتاد. من ترکیبات مواد و میزان خطر آن را میدانستم. من متوجه نشدم روزبه چه میزان از آن خورد که یکباره حالش بد شد. فقط به من گفت کمکم کن حالم بد است. من او را لای پتو پیچیدم که به بیمارستان ببرم، پاهایش توان نداشت، پاهایش را بستم که بتوانم او را در آسانسور نگه دارم اما یکدفعه دیدم حالش خیلی بد است. همان لحظه با اورژانس تماس گرفتم، چون دیدم به بیمارستان نمیرسد. تکنیسینهای اورژانس آمدند و او را به بیمارستان منتقل کردند که فوت کرد.
آرمان درباره اینکه کلروفرم چه کارایی دارد و او از چه زمانی مصرف میکرده، گفت: من از سوم دبیرستان کلروفرم و یک ماده دیگر مصرف میکردم. از همان نوجوانی بلد بودم با مواد چطور کار کنم و این دو ماده را ترکیب و مصرف میکردم. من مشروب نمیخوردم، اما از این دو ماده استفاده میکردم. البته خانوادهام خبر نداشتند و فکر میکردند برای کار از آنها استفاده میکنم. من قصد کشتن روزبه را نداشتم، ما دوستان قدیمی هم بودیم.
وقتی مأموران انگیزه حسادت را در قتل روزبه مطرح کردند، آرمان گفت: من بهراحتی میتوانستم از کشور خارج شوم و در یک دانشگاه بسیار خوب بورس تحصیلی بگیرم، چون در دو دانشگاه بسیار معتبر ایران درس خوانده بودم؛ اما خودم نخواستم که این کار را بکنم. من روزبه را دوست داشتم و اینکه او آن ماده را خورد، یک اتفاق بود و من سعی کردم کمکش کنم ولی نتوانستم.
بررسی پرونده شخصیت متهم نشان داد او رابطه بسیار خوب و آرامی با خانوادهاش داشته و نمرات تحصیلیاش خوب است.
با توجه به مدارک موجود و شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم بهزودی پای میز محاکمه میرود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰