توضیح واضحات برای دلواپسان
رضا صادقیان سخنان مقام رهبری در روز ۱۲ اردیبهشت با تأکید بر اینکه «سیاست خارجی در همه جای دنیا در مجامع بالادستی تعیین میشود و نه در وزارت امور خارجه، افزودند: وزارت امور خارجه در تعیین سیاستها مشارکت دارد اما تصمیمگیر نیست بلکه مجری است. ایشان خاطر نشان کردند: در کشور ما نیز سیاست خارجی […]
رضا صادقیان
سخنان مقام رهبری در روز ۱۲ اردیبهشت با تأکید بر اینکه «سیاست خارجی در همه جای دنیا در مجامع بالادستی تعیین میشود و نه در وزارت امور خارجه، افزودند: وزارت امور خارجه در تعیین سیاستها مشارکت دارد اما تصمیمگیر نیست بلکه مجری است. ایشان خاطر نشان کردند: در کشور ما نیز سیاست خارجی در شورای عالی امنیت ملی با حضور مسئولان تعیین میشود و وزارت امور خارجه باید با شیوههای خود آن را اجرا کند.» از روز نخست شکل گرفتن مذاکرات و رسیدن به توافق برجام، برخی از چهرههای جریان اصولگرا و آنان که خود را دلواپس ارتباط با کشورهای دیگر و انعقاد توافق معرفی کردند، کلیت مذاکرات و حتی قدم زدن وزیر امور خارجه با شخصیتهای سیاسی آمریکا را به عنوان سیاست دولت یازدهم عنوان کردند. گویی حسن روحانی، ظریف و برخی دیگر از دیپلماتهای کشور براساس تصمیم شخصی و یا علاقه به بلاد دیگر رفتند و توافق را به سرانجام رساندند، این همه در حالی صورت گرفت که چنین افرادی آگاهانه و یا نا آگاهانه به مفهوم کلان و بینهایت مهم حاکمیت و «مجامع بالادستی» دقت نکردند.
امضای توافق برجام و یا هر کدام از توافقها و معاهدههای بینالمللی که طی سالیان گذشته میان کشور ایران و سایر کشورهای خارجی منعقد شده، مانند توافق بیست و پنج ساله با کشور چین، ارتباطی به دولتهای وقت ندارد، بلکه چنین مسائلی به عنوان تصمیم کلان و خروجی رفتار حاکمیت است. نه تنها دولت حسن روحانی، بلکه هیچ کدام از دولتهای وقت نمیتوانند به عنوان برونداد یک تصمیم از سوی قوه مجریه چنین توافقی را به امضا برسانند. معنای مفهوم حاکمیت در دانش سیاسی، به دولت و اشخاص مربوط نمیشود، بلکه نشانه روشن قدرت کلان است، قدرتی که فراتر از سیاستهای داخلی دولتها تعبیر میگردد. تصمیمی که در آن دولتها نقش دارند، ولی نقش آنان به عنوان حاکمیت تعریف نمیشود. اشخاص نیز با تمام نفوذی که در ساختار قدرت دارند، تنها بخشی از حاکمیت معنا پیدا میکنند، به عبارتی جایگاه حاکمیت به عنوان مفهوم فربه صرفا به شخصیتهای سیاسی، نهادهای دولتی و ساختارهای متفاوت نظام باز نمیگردد. تصمیم درباره برجام و سایر معاهدههایی که به امنیت ملی، سیاست خارجی و واکنشهای رسمی باز میگردد، تنها در گرو سیاستهای حاکمیتی تعریف و فهم میشود. دخیل کردن شخصیتهای سیاسی شاغل در دولت و یا بخشهای خاص از دولت بیش از هر موضوعی به اختلاف دیدگاهها و علایق مختلف در اداره کشور میان جریانهای سیاسی باز میگردد. به عبارتی روشنتر هر دو طرف بحث به روشنی میدانند موضوعاتی مانند برجام، ماندن و یا خروج از آن و امضای تفاهم نامه با هر کدام از کشورها به تصمیم حاکمیت ارتباط مستقیم دارد و نه سیاستهای دولت!
از نخستین روزهایی که گفتگو و نشستهای چندجانبه حول محور برجام شکل گرفت، عدهای به دلیل مخالفت با دولت وقت تلاش کردند تصمیم اتخاذ شده درباره برجام را وصلهای بدانند که دولتیها به تن ما دوختهاند، از همینرو با آگاهی کامل پرچم مخالفت با دولت را بر دوش گرفتند، آنان یز خوب میدانند واکنشها و سخنان شخصیتهای اجرایی در مسئله مهمی چون برجام بدون در نظر داشتن قدرت و جایگاه حاکمیت از اعتباری برخوردار نیست، با این حال برای حمله به دولت و به چالش کشیدن سایر سیاستهای دولت، بیش از هر مسئله به تفاهمنامه برجامه، مذاکرات وین و سایر گفتگوها با کشورهای خارجی حمله کردند.
کسانی که دولت فعلی را مقصر اول و آخر امضای برجام میدانند، همچنین خروج آمریکا از برجام را تنها به دولت وصل میکنند، همانگونه که مقصر صدها هزار خسارت دیگر در حوزه سیاست خارجی را به دولت میچسبانند، خواسته و ناخواسته جایگاه حاکمیت را در معادلات بینالمللی نادیده میگیرند. شاید به کار بردن چنین حربهای برای مدت زمانی کوتاه بهانهای خوب و کارآمد برای کوبیدن دولت و دولتیها باشد، ولی سخنان مقام رهبری به درستی و بدون نیاز به شرح و تفسیر بیشتر نشان داد نمیتوان تصمیمی کلان و توافقنامهای چند جانبه را تنها به فربهترین قدرت اجرایی در داخل کشور وصل کرد و از معنای کلان و اساسی حاکمیت بیتوجه عبور کرد.
سخنان مقام رهبری در روز ۱۲ اردیبهشت با تأکید بر اینکه «سیاست خارجی در همه جای دنیا در مجامع بالادستی تعیین میشود و نه در وزارت امور خارجه، افزودند: وزارت امور خارجه در تعیین سیاستها مشارکت دارد اما تصمیمگیر نیست بلکه مجری است. ایشان خاطر نشان کردند: در کشور ما نیز سیاست خارجی در شورای عالی امنیت ملی با حضور مسئولان تعیین میشود و وزارت امور خارجه باید با شیوههای خود آن را اجرا کند.» از روز نخست شکل گرفتن مذاکرات و رسیدن به توافق برجام، برخی از چهرههای جریان اصولگرا و آنان که خود را دلواپس ارتباط با کشورهای دیگر و انعقاد توافق معرفی کردند، کلیت مذاکرات و حتی قدم زدن وزیر امور خارجه با شخصیتهای سیاسی آمریکا را به عنوان سیاست دولت یازدهم عنوان کردند. گویی حسن روحانی، ظریف و برخی دیگر از دیپلماتهای کشور براساس تصمیم شخصی و یا علاقه به بلاد دیگر رفتند و توافق را به سرانجام رساندند، این همه در حالی صورت گرفت که چنین افرادی آگاهانه و یا نا آگاهانه به مفهوم کلان و بینهایت مهم حاکمیت و «مجامع بالادستی» دقت نکردند.
امضای توافق برجام و یا هر کدام از توافقها و معاهدههای بینالمللی که طی سالیان گذشته میان کشور ایران و سایر کشورهای خارجی منعقد شده، مانند توافق بیست و پنج ساله با کشور چین، ارتباطی به دولتهای وقت ندارد، بلکه چنین مسائلی به عنوان تصمیم کلان و خروجی رفتار حاکمیت است. نه تنها دولت حسن روحانی، بلکه هیچ کدام از دولتهای وقت نمیتوانند به عنوان برونداد یک تصمیم از سوی قوه مجریه چنین توافقی را به امضا برسانند. معنای مفهوم حاکمیت در دانش سیاسی، به دولت و اشخاص مربوط نمیشود، بلکه نشانه روشن قدرت کلان است، قدرتی که فراتر از سیاستهای داخلی دولتها تعبیر میگردد. تصمیمی که در آن دولتها نقش دارند، ولی نقش آنان به عنوان حاکمیت تعریف نمیشود. اشخاص نیز با تمام نفوذی که در ساختار قدرت دارند، تنها بخشی از حاکمیت معنا پیدا میکنند، به عبارتی جایگاه حاکمیت به عنوان مفهوم فربه صرفا به شخصیتهای سیاسی، نهادهای دولتی و ساختارهای متفاوت نظام باز نمیگردد. تصمیم درباره برجام و سایر معاهدههایی که به امنیت ملی، سیاست خارجی و واکنشهای رسمی باز میگردد، تنها در گرو سیاستهای حاکمیتی تعریف و فهم میشود. دخیل کردن شخصیتهای سیاسی شاغل در دولت و یا بخشهای خاص از دولت بیش از هر موضوعی به اختلاف دیدگاهها و علایق مختلف در اداره کشور میان جریانهای سیاسی باز میگردد. به عبارتی روشنتر هر دو طرف بحث به روشنی میدانند موضوعاتی مانند برجام، ماندن و یا خروج از آن و امضای تفاهم نامه با هر کدام از کشورها به تصمیم حاکمیت ارتباط مستقیم دارد و نه سیاستهای دولت!
از نخستین روزهایی که گفتگو و نشستهای چندجانبه حول محور برجام شکل گرفت، عدهای به دلیل مخالفت با دولت وقت تلاش کردند تصمیم اتخاذ شده درباره برجام را وصلهای بدانند که دولتیها به تن ما دوختهاند، از همینرو با آگاهی کامل پرچم مخالفت با دولت را بر دوش گرفتند، آنان یز خوب میدانند واکنشها و سخنان شخصیتهای اجرایی در مسئله مهمی چون برجام بدون در نظر داشتن قدرت و جایگاه حاکمیت از اعتباری برخوردار نیست، با این حال برای حمله به دولت و به چالش کشیدن سایر سیاستهای دولت، بیش از هر مسئله به تفاهمنامه برجامه، مذاکرات وین و سایر گفتگوها با کشورهای خارجی حمله کردند.
کسانی که دولت فعلی را مقصر اول و آخر امضای برجام میدانند، همچنین خروج آمریکا از برجام را تنها به دولت وصل میکنند، همانگونه که مقصر صدها هزار خسارت دیگر در حوزه سیاست خارجی را به دولت میچسبانند، خواسته و ناخواسته جایگاه حاکمیت را در معادلات بینالمللی نادیده میگیرند. شاید به کار بردن چنین حربهای برای مدت زمانی کوتاه بهانهای خوب و کارآمد برای کوبیدن دولت و دولتیها باشد، ولی سخنان مقام رهبری به درستی و بدون نیاز به شرح و تفسیر بیشتر نشان داد نمیتوان تصمیمی کلان و توافقنامهای چند جانبه را تنها به فربهترین قدرت اجرایی در داخل کشور وصل کرد و از معنای کلان و اساسی حاکمیت بیتوجه عبور کرد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰