حکایت قبل و بعد از مسئولیت

رضا صادقیان داستان بیان سخنان عجیب و غریب پیش و پس از رسیدن به کرسی قدرت، بیان‌گر طی کردن مسیر خام‌اندیشی و روبرو شدن با واقعیت‌هاست.  یکی از مدیران دهه ۷۰ در گفتگویی می‌گفت: قبل از آنکه در دولت مسئولیت قبول کنم، دائم از سیاست خارجی، اجرای پروژه‌های عمرانی، سیاست دولت در حوزه فقر و […]

رضا صادقیان
داستان بیان سخنان عجیب و غریب پیش و پس از رسیدن به کرسی قدرت، بیان‌گر طی کردن مسیر خام‌اندیشی و روبرو شدن با واقعیت‌هاست.
 یکی از مدیران دهه ۷۰ در گفتگویی می‌گفت: قبل از آنکه در دولت مسئولیت قبول کنم، دائم از سیاست خارجی، اجرای پروژه‌های عمرانی، سیاست دولت در حوزه فقر و توزیع درآمدها و حتی انتصاب برخی افراد در دولت مرحوم هاشمی انتقاد می‌کردم. همین حرف‌ها به گوش آن مرحوم می‌رسد و می‌گویند: از ایشان دعوت کنید در دولت مشغول کار شود تا هم کمک حال باشد و در ضمن شرایط را بهتر درک کند. گویا منتقد و سخنران ماه‌های گذشته پس از مدت زمانی کوتاه متوجه می‌شود نه تنها کار کردن در ساختار دولت با وجود جریان‌های سیاسی متفاوت سختی‌های خودش را دارد، بلکه در عمل مدیر ارشد با واقعیت‌هایی روبرو می‌شود که امکان انکار آن وجود ندارد و مجبور به پذیریش برخی حقایق تلخ می‌شود.
حکایت این روزهای برخی مدیران دولت سیزدهم چنین است؛ مواضع آنان را قبل و پس از قبول مسئولیت مقایسه کنید، گویی تازه با چیزی به اسم واقعیت‌های امروز در حوزه اقتصاد روبرو شدند. آنان که تا دیروز از انجام نشدن کارها توسط دولت حسن روحانی گلایه‌ها داشتند و بعضا مدیران وقت را به بی‌عرضه بودن، نداشتن تخصص، فامیل‌بازی و بی‌غیرتی و طی شدن راه‌های اشتباه توسط دولت «غرب‌گرا» اینجا و آنجا سخنرانی می‌کردند و جذب سرمایه‌گذاری خارجی برای توسعه کشور را دروغ بزرگ می‌خواندند؛ امروز درباره اهمیت طرح‌های توسعه با کمک سرمایه‌های خارجی می‌گویند. گویا متوجه شدند کنترل تورم تک بعدی مانند فشردن دکمه نیست و برای مهار اسب چموش تورم می‌بایست سیاست‌های مکمل و همزمان را به اجرا گذاشت.
روایت مدعیان مدیریت و نظریه‌پردازی در حوزه سیاست خارجی و تاکید به کلیدواژه‌هایی که اساسا در حوزه روابط بین‎الملل بی‌معنا هستند نمونه‌ای دیگر و غم‌انگیزتر است. انجام شدن هر حرکتی در حوزه سیاست خارجی از طرف دولت‌های گذشته عینا با عینک خیانت، باج دادن، دل سپردن به خارجی‌ها، وادادگی، دلواپس شدن، نگرانی برای دستاوردهای علمی، پشت کردن به آرمان‌های مردم، بازی در زمین سیاست کشورهای دیگر و … تعبیر می‌شد. چنین نگرشی هیچ راه و مسیری به غیر از عدم مذاکره و گفتگو با دیگر کشورها نمی‌شناسد، جریانی که روزگاری نه چندان دور شعار «آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت» را سر می‌داد و از سوی مخالفان برجام نیز با استقبال فراوان روبرو می‌شد. امروز جریان «نفی مذاکره تا رسیدن به نقطه مهم»، با مسئولان جدید نیز ستیز می‌کنند.
چرا که مدیریت جدید در مذاکرات متوجه شدند طرف‌های مقابل نیز خواسته‌ها، منافع کوتاه و بلند مدت و سیاست‌های خاص خودشان را در قبال کشورهای دیگر دارند که بعضا با نگرش و مطالبات ما تفاوت‌های بسیار دارد؛ در این بخش دقت کنید به مواضع پیش و پس وزیر امور خارجه وقت درباره عربستان سعوی و برجام و همچنین مواضع جدید آقای باقری درباره مذاکرات. مسئله آنجاست که چنین افرادی به دلیل قرار گرفتن در جایگاه حساس لاجرم می‌بایست از فضای ذهنی، بیانه‌خوانی و تکرار مطالباتی که به رویای دست نیافتنی در روابط بین‌الملل شباهت دارد دوری کنند و دنیای امروز را با تمام تلخی‌ها، زورگویی کشورهای خارجی و نقش سایر قدرت‌های بزرگ در مذاکرات و… را بپذیرند. در واقع پذیرفته‌اند که سیاست خارجی جهان امکانات و نه بیان آرزوهاست.
تفاوت منتقدان دیروز و امروز صرفا تغییر جایگاه آنان را نشان می‌دهد. جایی که قبلا ایستاده بودن و نقطه‌ای که امروز در آن قرار گرفته‌اند و همین جابجا شدن آدمی از دنیای خیال، ذهنی و چیدمان‌های ذوقی به جهان واقعی حکایت از نزدیک‌تر شدن به واقعیت‌ها را نمایان می‌کند.