وقتی‌ رسیدن به‌ حداقل‌‌ها‌ هم ایده‌آل می‌شود!

گروه اقتصادی: کافیست چند وقتی به دنبال کار بگردی؛ بیمه، حداقل حقوق و مزایا، رعایت ساعات قانونیِ کار و خب امکان استفاده از مرخصی‌های  استحقاقی و … اینها حداقل‌هایی است که در قانون برای کارگران در نظر گرفته شده است. حداقل‌هایی که بعد از مدتی از چرخ زدن در بازار کارِ ایران متوجه خواهی شد […]

گروه اقتصادی: کافیست چند وقتی به دنبال کار بگردی؛ بیمه، حداقل حقوق و مزایا، رعایت ساعات قانونیِ کار و خب امکان استفاده از مرخصی‌های  استحقاقی و … اینها حداقل‌هایی است که در قانون برای کارگران در نظر گرفته شده است. حداقل‌هایی که بعد از مدتی از چرخ زدن در بازار کارِ ایران متوجه خواهی شد که اینها اتفاقا ایده‌آل‌ها هستند و پیدا کردنِ کاری با این ویژگی‌ها و رعایت این قوانین، همان کاری است که می‌‌توان به یابنده آن گفت« شانس آوردی»!

واقعیت این است که وضعیت بازار کار در کشور از آنچه که به نظر می‌رسد هم وخیم‌تر است. این جمله را بیش از همه افرادی درک می‌کنند که بیمه هستند اما درواقع بیمه نیستند! چنین تناقضِ مضحکی  را به راحتی می‌توانی درک کنی اگر سروکارت به کارفرمایی بیفتد که حساب و کتابش در نزدِ بازرسان کار پاک پاک است و برای پاک کردنِ این حساب از کارگر مایه می‌گذارد. کارفرمایی که راه و چاه را خوب می‌داند و کارگری که مجبور است به فرامینِ او تن دهد! 

وقتی کارفرمایان حسابشان پاک است!/ بیمه شدن، حداقل حقی که دست‌نیافتنی شده!
سیما یکی از همین کارگرانِ جوانی است که بعد از مدتی چرخ زدن در بازار کار به خوبی متوجه شد که حتی با مدرک تحصیلاتِ تکمیلی هم  نمی‌تواند کاری با حداقلِ حقوق و مزایا پیدا کند و یا حداقل برای پیدا کردن چنین کاری باید مدتها زمان صرف کند. او می‌گوید: «به واسطه‌ی یکی از دوستانم برای کار به یکی از مراکز نسبتا معتبر و شناخته شده معرفی شدم. از همان ابتدا گفتند بیمه نمی‌کنیم اما اگر بخواهی می‌توانی خودت صفر تا صدِ هزینه‌ی بیمه، یعنی سهم کارفرما و کارگر را پرداخت کنی تا بیمه‌ات از اینجا رد شود! من هم قبول کردم و یک سال در آنجا ماندم».

از او می‌پرسم چرا کار در چنین شرایطی را قبول کردی  و اصلا با این وضعیت، حقوقت راضی‌کننده بود؟! می‌گوید: «برایم سابقه‌ی بیمه مهم است. برای من که در آستانه‌ی سی سالگی تازه وارد بازار کار شده‌ بودم و هیچ سابقه‌‌ای نداشتم و کار هم تا حدودی مرتبط با رشته‌ی تحصیلی‌ام بود، زیر بارِ چنین پیشنهاد غیرمنصفانه‌ای رفتن، شاید تنها کاری بود که می‌توانستم انجام دهم.»

یعنی هر ماه حق بیمه‌ات را خودت به حساب آنها واریز می‌کردی؟، جواب می‌دهد: «بیشتر از حق بیمه را به حسابشان می‌ریختم! اول قرار بود چیزی بیشتر از حداقل دستمزد بگیرم اما خب هر ماه به این بهانه که به اندازه‌ی کافی کار نمی‌کنی و یا فعلا در دوران آزمایشی هستی، حقوقی کمتر از حداقل دستمزد برایم درنظر می‌گرفتند. در نتیجه من مجبور بودم پولی را برای آنها واریز کنم تا آنها بعد از کسرِ مبلغ بیمه بتوانند حداقل دستمزدِ قانونی که باید کارفرما به حساب کارگر وارد کند را به حساب من واریز کنن.د» می‌خندد و می‌گوید: «کارفرما کارش درست بود!»

کارفرما کارش را خوب بلد بود! او اسناد و مدارک را جوری درست کرده بود که «مو لای دَرزشان نمی‌رفت» تا اگر بازرسان کار سرزده وارد شدند و خواستند صحت عملکرد او را بسنجند، مدارک را جلوی آنها بگذارد و با سربلندی بگوید «ببینید چقدر قانون‌‎مند هستم»! بیمه نکردن، یعنی فرار کارفرما از تمام تعهداتی که باید در قبالِ کارگرانش برعهده بگیرد. کارگری که بیمه نیست قطعا حقوقی بسیار کمتر از حداقل حقوق تعیین شده می‌گیرد و حتما بسیاری از قوانینِ حداقلیِ قانون کار از جمله میزان مشخص ساعات کاری و مرخصی و … هم در قبال او رعایت نمی‌شود. کارگری که برای حفظ کارش تماما فرمانبردار کارفرماست و قوانین کار روابط بین آن را تعیین نمی‌کند بلکه اراده‌ی کارفرماست که تعیین می کند کارگر چقدر بگیرد، چقدر کار کند و در چه شرایطی کار کند!

قانون چه می‌گوید؟
بیمه ابتدایی‌ترین حقی است که یک کارگر بعد از ورودش به کار باید از همان ماه اول، از آن بهره‌مند شود. طبق ماده ۱۸۴ قانون کار «کارفرمایانِ کارگاه‌های مشمول این قانون، مکلف هستند بر اساس قانون تامین اجتماعی، نسبت به بیمه نمودن کارگران واحد خود اقدام‌ نمایند.»بیمه یعنی حق تضمین تداوم زندگی کارگران و خانواده‌هایشان در برابر از کارفتادگی، بیکاری، بیماری، دوران بازنشستگی و یا فوت. در واقع بیمه متضمنِ آینده‌ی یک کارگر است. طبق اصل ۲۹قانون اساسی «برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بی‌سرپرستی، درراه‌ماندگی، حوادث و سوانح، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی و مراقبت‌های پزشکی به صورت بیمه و غیره، حقی است همگانی. دولت موظف است طبق قوانین از محل درآمدهای عمومی و درآمدهای حاصل از مشارکت مردم، خدمات و حمایت‌های مالی فوق را برای یک یک افراد کشور تامین کند.»

در اصل ۲۹ قانون اساسی از نظام تامین اجتماعی به معنای عام آن صحبت ‌شده است؛ یعنی وظیفه‌ای که دولت در قبال تمامی شهروندان خود برعهده دارد. اما واقعیت این است که در جایی که نظام تامین اجتماعی به معنای خاص آن، این چنین ناقص و فشل پیاده می‌شود، احیای اصل ۲۹قانون اساسی به نظر رویایی دست‌نیافتنی می‌آید! «سیما» کارگر جوانی است که به دلیلِ نداشتنِ بار مسئولیت خانواده می‌تواند از بخشی از درآمد خود بگذرد و به آینده فکر کند. بسیاری دیگر اما هستند که ترجیح می‌دهند در حال، زندگی کنند و فعلا به آینده کاری نداشته باشند!

کارفرما بیمه نمی‌کند/ نمی‌‌خواهم بخشی از حقوقم پایِ بیمه برود
راننده‌ی جوانی که در طول مسیرِ یک ربعی، سر صحبتش با من باز می‌شود و از شرایط کار می‌گوید، جوری دیگری نگاه می‌کند: «در یک مغازه‌ی کفش فروشی، کارهای مالی انجام می‌دهم. چند هفته‌ای که به خاطر شرایط کرونا بازار بسته است مجبورم با ماشین کار کنم و کسریِ حقوق این ماهم را جبران کنم.» راننده جوان ظاهرا از کارش راضی است و در مورد حقوقش می‌گوید: «ماهی ۵ میلیون تومان حقوق می‌گیرم، صاحب‌کارم هم آدم خوبی‌ست و این میزان درآمد را معمولا کسی نمی‌دهد.» تا اینجایِ کار ظاهرا همه چیز خوب است و او هم راضی، اما وقتی صحبت از بیمه می‌کنم نگاهی به آینه می‌اندازد و با اخم کمرنگی که روی پیشانی‌اش نشسته، جواب می‌دهد: «نه بیمه نیستم. خود شما بیمه هستید؟!»

سوالش را از من با لحنِ عجیبی می‌پرسد، انگار باور ندارد که بیمه شدن، ابتدایی‌ترین حق نیروی کار است و عجیب‌تر آنکه به نظر می‌رسد انتظاری هم در این خصوص از کارفرمای خود ندارد! هر چند از سکوتی که بعد از این مکالمه‌ی کوتاه بین‌مان برقرار شد، احساس کردم دیگر تمایلی به گفتگو ندارد اما سوال آخر را هم از او می پرسم، خودتان را بیمه نکرده‌اید؟ «نه، اگر خودم را بیمه کنم که دیگر پولی برایم نمی‌ماند. اصلا نمی‌شود زندگی کرد.»

کارگران غیررسمی، آینده‌ای ندارند
 نیرویِ کار در ایران، وضعیت خوبی ندارد. از کارگرانی که مشمول قانون کار هستند که بگذریم، به کارگرانی می‌رسیم که حتی حداقلی‌ترین حقوق هم در موردشان رعایت نمی‌شود. کارگران غیررسمی که بیمه نیستند و بدونِ عقد قرارداد با کارفرما  مشغول به کار می‌شوند. کارگرانی که اتفاقا تعدادشان هم بسیار است؛ اگرچه آمار دقیقی از تعداد شاغلان غیررسمی در دست نیست اما عیسی منصوری (معاون اشتغال وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) در سال ۹۷ سهم اشتغال غیررسمی از بازار اشتغال کشور را ۵۰درصد دانسته بود. این آمار قطعا در طول یک سال گذشته و باتوجه به شرایط بد اقتصادی و شیوع کرونا، افزایش پیدا کرده است. 

در چنین شرایطی چگونه می‌توان آینده‌‌ای روشن برای بخش اعظمی از کارگران متصور شد؟! نمونه‌هایی که در این گزارش از آنها گفتیم، تنها دو نمونه از کارگرانِ جوانی هستند که احتمالا به دلیلِ آنکه بار مسئولیتِ چندانی بر روی دوش‌شان نیست و شاید می‌توانند تا حدودی با شرایط  کنار بیایند. «سیما» دختر جوانی که ترجیح می‌دهد بخش نسبتا زیادی از حقوق خود را صرف پرداخت بیمه کند تا خیالش تا حدودی از آینده راحت شود و در مقابل، راننده‌ی جوانی که ترجیح می‌دهد فعلا به بیمه و آینده فکر نکند و با همان حقوقِ حداقلی روزگار خود را بگذراند. 
انتخابِ آنها، شاید در نگاه اول انتخابِ بین حال یا آینده باشد اما واقعیت این است که وضعیت هر دویِ آنها «دو رویِ یک سکه است»! هر دو بر رویِ  زندگیِ حداقلی چشم بسته‌اند. اینکه بیمه داشته باشی اما حقوقت بسیار ناچیز باشد با اینکه بیمه نداشته باشی و حقوقت تا حدودی مناسب باشد، به یک اندازه دلهره‌آور و ناامیدکننده است. 

سخن آخر
 بسیارند کارگرانی که با داشتنِ بار مسئولیت خانواده در چنین شرایطی کار می‌کنند و سهم‌شان از زندگی کردن، کمتر از هیچ است؛ آنها که نه آینده‌ای دارند و نه حالی. به گفته‌ی بسیاری از کارشناسان، در حال حاضر با وجود شرایط بد اقتصادی و افزایش بی‌وقفه‌ی نرخ تورم، حتی کارگرانی که مشمول قانون کار هستند و ۳۹درصد افزایش حقوق با تمام مزایای مزدی را دریافت می‌کنند و سابقه‌ی بیمه‌پردازیشان نیز تمام و کمال توسط کارفرما پرداخت می‌شود، زیر خط فقرند. با این اوصاف وضعیتِ کارگران غیر رسمی «اظهرمن الشمس» است!