فقط می‌توانم نسیه خرید کنم

گروه جامعه:اغلب زنان سرپرست خانوار یا بیکارند و یا دارای مشاغل نیمه‌وقت و غیر رسمی و اگر شغل رسمی هم داشته باشند، درآمد بسیار کم بوده و برای تامین گذران یک زندگی کفایت نمی‌کند. این روزها با افزایش تورم و مشکلات اقتصادی به ویژه در خصوص تامین مسکن و پول پیش آن، زنان سرپرست خانوار […]

گروه جامعه:اغلب زنان سرپرست خانوار یا بیکارند و یا دارای مشاغل نیمه‌وقت و غیر رسمی و اگر شغل رسمی هم داشته باشند، درآمد بسیار کم بوده و برای تامین گذران یک زندگی کفایت نمی‌کند. این روزها با افزایش تورم و مشکلات اقتصادی به ویژه در خصوص تامین مسکن و پول پیش آن، زنان سرپرست خانوار با مشکلات بسیاری مواجه هستند.ادر حقیقت بخش عظیمی از این زنان با درآمدهای اندک قادر به تامین هزینه‌های روزمره زندگی و پول پیش مسکن نیستند.
 

به گزارش ایلنا،بهار ۳۰ سال دارد و به همراه دو فرزند ۷ و ۱۰ ساله‌اش بعد از فوت همسرش با مادر و پدر زمینگیرش زندگی می‌کند، وی درباره شرایط زندگی‌اش به عنوان یک زن سرپرست خانوار در گفت‌و گو با خبرنگار ایلنا می‌گوید: «همسرم را حدود یک سال پیش به دلیل ایست قلبی از دست دادم. او شغلش آزاد بود و بعد از مرگش هیچی برای ما نگذاشت نه خانه‌ای، نه بیمه‌ای.»

با ۸ میلیون تومان حقوق هزینه زندگی دو خانواده را می‌دهم
وی ادامه می‌دهد: من قبل از فوت همسرم هم کار می‌کردم و همچنان هم به کارم ادامه می‌دهم، ماهیانه ۸ میلیون تومان حقوق می‌گیرم و با همان زندگی خودم و فرزندانم و پدر و مادرم را می‌چرخانم. پدرم معتاد بود و بعد از ترک، متادون مصرف می‌کرد و الان دچار فلج عضلانی شده و قادر به حرکت نیست و کارهای او را نیز من در زمانی که در منزل هستم انجام می‌دهم. »

این زن سرپرست خانوار تصریح می‌کند: «بعد از فوت همسرم همه جوره با مشکل مواجه شدم، همسرم بسیار خوب و مهربان بود. من بعد از فوت او بی کس و تنها شدم. همسرم به تمام کارهای بچه‌ها رسیدگی می‌کرد و بعد از فوت همسرم همه مسئولیت‌ها به گردن من افتاد.»

هنوز ماه شروع نشده حقوقم تمام می‌شود
بهار درباره گذران زندگی با ماهی ۸ میلیون تومان با خنده کنایه‌آمیزی می‌گوید: «هنوز چند روزی از شروع ماه نگذشته، پولم تمام می‌شود تا آخر ماه مدام از سوپر مارکت محل نسیه می‌گیریم و من مجبورم هستم اول ماه که حقوق می‌گیریم تسویه حساب کنم، اما باز ماه بعد به همین صورت است. هفته‌ای ۴۰۰ هزار تومان برای پدرم پوشک می‌خرم. مدرسه هم بابت هر چیزی از ما پول می‌گیرد، یک روز می‌گویند جشن الفبا است و یک روز اردو است و در همان روزهای اول ماه هیچ چیزی از حقوق من باقی نمی‌ماند و همیشه تا آخر ماه با مشکل مواجه هستم.»

وی ادامه می‌دهد: «دخترم یک ماه است که می‌گوید دندان درد دارد و نتوانسته‌ام او را به دکتر ببرم، چون هزینه آن را نداریم. تحت پوشش هیچ نهادی نیستیم. شیفت‌هایم ۲۴ ساعته است و مادرم از فرزندانم نگهداری می‌کند.نمی‌توانم گوشت بخرم و از یک خیریه هر دو ماه یکبار مقداری گوشت و خواربار می‌گیریم. نزدیک ۴ الی ۵ ماه است که مادرم پادرد شدید دارد، اما نمی‌توانم او را به دکتر ببرم.»

مریم زن سرپرست خانوار دیگری است که به همراه دخترش در یکی از مناطق جنوبی شهر تهران زندگی می‌کند، او درباره مشکلاتی که یک زن با شرایط او به طوره روزمره با آنها مواجه است، می‌گوید: «همسرم معتاد بود و من حدود ۱۰ الی ۱۲ سال قبل از همسرم جدا شدم، از آن زمان به بعد همسرم هیچ سراغی از دخترم نگرفته است.»

وی که از دو سال قبل از طلاقش در یک تولیدی کار می‌کرده، ادامه می‌دهد: «حدود ۱۲ سال در تولیدی خیاطی با حقوق اندک کار می‌کردم و هیچ پشتوانه‌ای نداشتم، چراکه ما را بیمه نمی‌کردند و متعاقبا نه سنواتی داشتیم نه پاداشی و فقط کار می‌کردیم و سود به نفع صاحب کار بود؛ از کار کردن مداوم در خیاطی دچار آرتروز گردن شدم.»

این زن سرپرست خانوار تصریح می‌کند: «از کار خیاطی بیرون آمدم و چندسالی نتوانستم کار مناسبی پیدا کنم، در حالی که کل هزینه زندگی با من بود و مجبور بودم از پدرم که بازنشسته است کمک بگیرم. الان حدود دو سال است که در مترو به عنوان یکی از فروشنده‌های مترو کار می‌کنم. چون هر چه بیرون کار می‌کردم هیچ عایدی برایم نداشت با هزینه مسکن و اجاره و دختری که مدرسه می‌رود، نمی‌توانستم باز هم در خیاطی یا جایی مشابه آن کار کنم و حقوق اندکی در بیاورم.»مریم با اشاره به اینکه نگران تامین هزینه دانشگاه دخترش است، می‌گوید: «دخترم سال آینده به دانشگاه می‌رود و من نمی‌دانم که می‌توانم هزینه تحصیل او را فراهم کنم یا نه.»

ماموران شهرداری شخصیت ما را زیر سوال می‌برند
وی با اشاره به کار فروشندگی در مترو ادامه می‌دهد: «حدود دو سال است که به عنوان فروشنده کار می‌کنم، این کار نسبتا برای اینکه بخواهم برای کسی کار کنم، بهتر است و زمان کار، دست خودم است و سود و زیان برای خودم است، اما این کار هم با شرایط مترو و نبود هوای مناسب و موضوعات دیگر بسیار سخت است. من باید اجاره خانه بدهم و خرج روزمره زندگی‌ام هم است و همه این موارد در کنار هم فشار زیادی به یک نفر وارد می‌کند، حتی آقایان که دو الی سه شیفت کار می‌کنند باز هم می‌نالند چه برسد به من که بار همه زندگی را باید بر دوش بکشم.»

این زن سرپرست خانوار درباره مشکلات کار فروشندگی در مترو می‌گوید: «ما در مترو کار می‌کنیم و یکی از معضلات ما این است که شهرداری نمی‌گذارد ما کار کنیم. خانمی که در مترو کار می‌کند حتما مجبور است که این کار را انجام می‌دهد، با وجود این هوای آلوده مترو و مشکلات جسمی که برای ما ایجاد می‌کند، اما مجبوریم برای تامین هزینه‌های زندگی‌مان این کار را انجام دهیم. اما ماموران شهرداری نمی‌گذارد ما کار کنیم، دائم وسایل ما را جمع می‌کنند، توهین و تحقیر می‌کنند؛ شخصیت آدم را زیر سوال می‌برند. این‌ها همه برای ما مشکل ساز است.»
مریم درباره طرح‌های ساماندهی که شهرداری قرار است در مترو برای ساماندهی فروشندگان انجام شود، تصریح می‌کند: «قدیمی‌هایی که در مترو کار می‌کنند می‌گویند ماموران شهرداری هر سال، دو الی سه ماه گیر می‌دهند که کار نکنید و دوباره رها می‌کنند، اما من در اخبار دیدم که می‌خواهند ساماندهی کنند، حالا این ساماندهی به چه صورتی است نمی‌دانم.»

درآمدم هیچ وقت برای تامین هزینه‌های زندگی‌ام کافی نبود
وی در بخش دیگری از صحبت‌هایش درباره تامین هزینه‌های زندگی می‌گوید: «درآمدم هیچ وقت برای تامین هزینه‌های زندگی‌ام کافی نبود. حتی الان هم با حداقل‌ها زندگی می‌کنم. هر ۶ الی ۷ ماه یک بار اگر بتوانم گوشت بخرم؛ سه سال است که برای خودم یک مانتو هم نتوانسته‌ام بخرم البته تلاش می‌کنم با توجه به اینکه دخترم جوان است تا جایی که می‌توانم برای او هزینه کنم. البته دخترم متوجه سختی زندگی است و شرایط را درک می‌کند و به من فشار نمی‌آورد.»

این زن سرپرست خانوار ادامه می‌دهد: «چند سال پیش از طرف کمیته امداد یک الی دو محل کار را به من معرفی کردند که برای کار بروم، اما مکان و شرایط آن اصلا مناسب نبود یعنی آن مبلغی که کارفرما اعلام کرده بود، خیلی پایین بود. چون ما از طرف کمیته امداد به کار فرما معرفی می‌شویم احساس می‌کنم که کارفرما تصور می‌کند که چون تحت پوشش کمیته هستیم حاضریم با هر مبلغی کار کنیم و این قدر دستمزد را پایین می‌گیرند و تصور می‌کنند که باید برایشان کار کنیم. من یک الی دو بار رفتم شرایط را دیدم اما چون شرایط خوب نبود نرفتم.»

مسکن مهمترین معضل ما است
مریم درباره مشکلات تامین مسکن می‌گوید: «پارسال یک وام ۱۵ میلیون تومانی از کمیته امداد گرفتم، چون پول پیش خانه نداشتم با مقدار پولی که از پدرم گرفتم و پس‌انداز اندکی که داشتم توانستم افزایش پول پیش خانه را جبران کنم. امسال صددرصد صاحب خانه پول پیش را ۳ الی ۴ برابر خواهد کرد و من مجبور هستم از اینجا بروم. پدرم خیلی کمکم کرد اما پدرم هم یک مستاجر است و خودش هم هزینه خانواده را باید بدهد و نمی‌تواند بیش از این به من کمک کند.»

وی ادامه می‌دهد: «معتقدم امروز بزرگترین معضل برای همه کسانی که مستاجر هستند و ما زنان سرپرست خانوار، تامین پول پیش مسکن است. من معتقدم زندگی روزانه بالاخره می‌گذرد بالا و پایین دارد، اما بالاخره می‌گذرد و با حداقل می‌توانیم زندگی را بگذرانیم، اما برخی صاحبخانه‌ها اصلا دل رحم نیستند و بزرگترین مشکل من مسکن است. با این تورم و نرخ‌هایی که دقیقه به دقیقه تغییر می‌کند نمی‌توانیم پس‌انداز کنیم. از طرف دیگر من یک زن سرپرست خانوار هستم با یک دختر و هر کسی شرایط من را درک نمی‌کند و هر جایی به من خانه نمی‌دهند، وقتی می‌گویم یک مادر و دختر هستیم جور دیگه‌ای با من رفتار می‌کنند. البته شاید حق با طرف مقابل هم باشد اما این موضوع برای من مشکل است. هم پول ما کم است و هم به ما جا نمی‌دهند.»