جنایت هولناک رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

به گزارش ایسنا، امروز ۱۶ آذر هفتاد و یکمین سالروز شهادت سه دانشجوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ و نام‌گذاری این روز به نام «روز دانشجو» است. حمله به حریم دانشگاه در آذر ۱۳۳۲ با شهادت سید مهدی شریعت‌رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ‌نیا که واکنشی اعتراضی به برقراری روابط سیاسی مجدد با دول انگلستان […]

به گزارش ایسنا، امروز ۱۶ آذر هفتاد و یکمین سالروز شهادت سه دانشجوی دانشگاه تهران در سال ۱۳۳۲ و نام‌گذاری این روز به نام «روز دانشجو» است.

حمله به حریم دانشگاه در آذر ۱۳۳۲ با شهادت سید مهدی شریعت‌رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ‌نیا که واکنشی اعتراضی به برقراری روابط سیاسی مجدد با دول انگلستان و آمریکا بود، آغاز شد.

۸ سال بعد و به دنبال اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به انحلال بیستمین دوره مجلس شورای ملی، چتربازان و کماندوهای ارتش رژیم گذشته در تاریخ اول بهمن ۱۳۴۰ از راه آسمان به دانشگاه تهران حمله کردند. در این حادثه حدود ۶۰۰ نفر از دانشجویان و اساتید دانشگاه مجروح شدند.

با جدی‌تر و پیوسته‌تر شدن اعتراضات و حرکت انقلابی مردم در سال ۱۳۵۷، دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان – دانشگاه تبریز – در دولت جمشید آموزگار در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۷ در اعتراض به کشتار مردم انقلابی یزد، اهواز و جهرم و برای نکوداشت چهلمین روز شهادت آنان، در محوطه دانشگاه اجتماع کردند و علیه رژیم شعار دادند.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

گارد دانشگاه پس از بی‌اثر دیدن شلیک گاز اشک‌آور، از شهربانی تبریز کمک خواست و ماموران شهربانی نیز با شلیک رگبار گلوله‌های جنگی به سوی دانشجویان معترض جمعی از آنان را به خاک و خون کشیدند.

بعد از جنایت هولناک ۱۶ آذر ۱۳۳۲ کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی – اتحادیه ملی معروف به کنفدراسیون، روز حمله گارد سلطنت به دانشگاه تهران را «روز دانشجو» نام‌گذاری کرد.

فضل‌الله بزرگ‌نیا از ارتشیان وفادار به محمدرضا پهلوی و برادرِ مصطفی بزرگ‌نیا روز واقعه را اینگونه تشریح کرد: «آذر شریعت‌رضوی و مصطفی بزرگ‌نیا در همان لحظات اول هجوم سربازان به ساختمان دانشکده فنی دانشگاه بر اثر اصابت گلوله به قلب به شهادت رسیدند و احمد قندچی نیز پس از زخمی شدن و انتقال به بیمارستان شماره ۲ نیروی زمینی ارتش به حال خود رها شد، زخم‌هایش پانسمان نشد و بر اثر شدت خونریزی به شهادت رسید.»

اما روایت دکتر علی شریعتی، شوهر خواهرِ مهدی شریعت‌رضوی معروف به آذر شریعت‌رضوی قدری متفاوت‌تر بود. او در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «در سال ۱۳۵۴ مهدی شریعت‌رضوی و دو دانشجوی دیگر دانشکده فنی قربانیان ریچارد نیکسون معاون رییس‌جمهور وقت آمریکا شدند.

اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش می‌زدم، همان جایی که ۲۲ سال پیش، آذرمان در آتش بی‌داد رژیم پهلوی سوخت، او را پیش پای نیکسون قربانی کردند.»

اما اصلی‌ترین علت شکل‌گیری تجمعات دانشجویان دانشگاه تهران در آبان و آذر ۱۳۳۲ چه بود؟

پاسخ ساده بود. اعتراض به حوادثی که ۲ ماه و نیم بعد از کودتای آمریکایی – انگلیسی محمدرضا پهلوی و سقوط دولت دکتر محمد مصدق در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

۱۶ آذر خونین

دانشگاه تهران و دانشجویانش تا ۴ ماه بعد از سقوط دولت دکتر محمد مصدق و پس از پایان ۳۵ جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات و تهمت‌های او و سرتیپ تقی ریاحی دادستان برکنار شده ارتش در بهت و حیرت بودند. این وضعیت فضای سیاسی مبهم و بسته‌ای را در آن مقطع زمانی به وجود آورده بود. در چنین شرایطی خبر سفر دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس و ریچارد نیکسون معاون آیزنهاور رییس‌جمهور وقت آمریکا به ایران منتشر شد.

دانشجویان سفر این دو سیاستمدار غربی به ایران در ۱۷ آذر ۱۳۳۲ را بر نتابیدند. این خبر دانشجویان دانشکده‌های حقوق و علوم سیاسی، علوم، دندان‌پزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی دانشگاه تهران را به شدت عصبانی و آزرده کرد. آنان در اعتراض به این سفر و در محکومیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲  در تاریخ ۱۴ آذر ۱۳۳۲ در داخل محوطه دانشگاه تظاهرات اعتراضی برگزار کردند که روز بعد هم ادامه یافت.

با کشیده شدن اعتراضات دانشجویی ۱۵ آذر به خارج از محوطه دانشگاه، مأموران ارتش شاهنشاهی که خیابان‌های اطراف دانشگاه تهران را محاصره کرده بودند با دانشجویان معترض درگیر شدند و عده‌ای از آنان را بازداشت کردند و موجب شدت گرفتن آتش خشم و اعتراض بقیه دانشجویان دانشگاه شدند.

دانشجویان یک روز بعد در ۱۶ آذر ۱۳۳۲  در حین ورود به محوطه دانشگاه فضا را متفاوت از روزهای قبل احساس کردند. اساتید و دانشجویان در هنگام ورود به دانشگاه با صفی از سربازان و خودروهای نظامی ارتش روبرو شدند. سربازان ارتش تعدادی از دانشجویان و استادان را به دلیل انتقاد به این رفتار، بازداشت کردند. خبر دستگیری‌ها وقتی به دفتر علی اکبر سیاسی رییس وقت دانشگاه رسید او برای پیش‌گیری از درگیری بین ارتش و دانشجویان و حفظ جان دانشجویان، دانشگاه را تعطیل کرد و به دنبال آن دانشجویان مجبور به ترک کلاس‌های درس و حضور در محوطه دانشگاه شدند.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

تعدادی از دانشجویان دانشگاه در حال ترک محوطه دانشگاه بودند که گروهی از سربازان ارتش به بهانه بازداشت دو دانشجوی رشته ساختمان که به حضور نظامیان ارتش در محوطه دانشگاه اعتراض کرده و آنان را مورد تمسخر قرار داده بودند، با زیر پا گذاشتن قانون منع ورود نظامیان به محوطه دانشگاه، وارد فضای دانشگاه شدند و به دانشکده فنی دانشگاه تهران حمله‌ور شدند.

سربازان گارد به سرعت خود را به کلاس درس استاد شمس از اساتید نقشه‌کشی دانشکده فنی ‌رساندند تا دانشجویان معترض را که به این کلاس رفته بودند، دستگیر کنند.

در پی اعتراض مهندس شمس به حضور نظامیان در کلاس سربازان او را با قونداق و سرنیزه اسلحه‌های‌شان به گوشه‌ای از کلاس حول دادند و دانشجویان معترض را بازداشت کرده و به زور و کشان کشان با خود بردند.

با خروج سربازان از کلاس نقشه‌کشی، سایر دانشجویان نیز به سرعت خودشان را به صحن دانشکده فنی رساندند اما به دلیل حضور نظامیان ارتش در محوطه دانشگاه، بین دانشجویان و سربازان درگیریِ فیزیکیِ پراکنده‌ای به وجود آمد.

به همین دلیل فرماندهان ارتش دستور محاصره دانشکده فنی را صادر کردند تا دانشجویان نتوانند از دست‌شان فرار کنند. گروهی از سربازان ارتش با اسلحه و سرنیزه‌های نصب شده روی مسلسل‌ها وارد ساختمان دانشکده شدند. دانشجویان با ملاحظه این وضعیت، وحشت‌زده از درهای جنوبی و غربی دانشکده فرار کردند. در این لحظه یکی از دانشجویان فریاد زد «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه» هنوز جمله او تمام نشده بود که صدای شلیک مسلسل‌ها فضای دانشکده فنی را پر کرد و بر وحشت دانشجویان و مسوولان آن افزود.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

دانشجویان برای فرار از تیرس سربازان دسته دسته به این طرف و آن طرف دانشکده فرار کردند. برخی با شکستن شیشه‌ها به آزمایشگاه دانشکده و برخی به کلاس‌ها و دستشویی‌ها پناه بردند. تعداد بیشتری از دانشجویان هم که فرصت فرار نداشتند هدف گلوله‌های سربازان ارتش قرار گرفتند و مجروح و خونین در راه‌روهای دانشکده نقش بر زمین شدند.

محوطه دانشکده فنی و راه‌پله‌ها از خون دانشجویان رنگین شد. به گفته دانشجویان، مصطفی بزرگ‌نیا از دانشجویان سال اول دانشکده فنی همان ابتدا با اصابت سه گلوله شهید شد و آذر شریعت‌رضوی که او هم دانشجوی سال اول بود به سختی مجروح شد و در حالی که بدن مجروحش را روی زمین می‌کشید و ناله می‌کرد، هدف گلوله دوم سربازان قرار گرفت و در جا به شهادت رسید. احمد قندچی هم هدف اصابت گلوله نظامیان قرار گرفت اما مجروح شد و توسط سربازان دستگیر و به یکی از بیمارستان‌های نظامی ارتش منتقل شد اما به دلیل بی‌توجهی مسؤولان بیمارستان بر اثر شدت خونریزی ۲۴ ساعت بعد به شهادت رسید.

پیکر دانشجویان شهید بعدها در قبرستان امامزاده عبدالله شهر ری دفن شدند.

در این فاجعه علاوه بر به شهادت رسیدن سه دانشجو و ۲۷ دانشجوی دیگر نیز بازداشت و زندانی شدند.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

روایت تکان دهنده مصطفی چمران

دکتر مصطفی چمران که خود در زمان وقوع حادثه خونین ‌۱۶ آذر ‌۱۳۳۲ دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود در نهمین سالگرد شهادت دوستانش در تاریخ ‌۱۶ آذر ‌۱۳۴۱ روایتی عینی از جنایت گارد شاهنشاهی در دانشگاه تهران را چاپ کرد که بعدا در نشریات دانشجویی خارج از کشور و نشریه آفتاب انتشار یافت.

گزارش او به این شرح بود: «از آن روز یعنی ‌۱۶ آذر ‌۱۳۳۲، ۹ سال می‌گذرد ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می‌بینم؛ صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می‌اندازد، سکوت موحش بعد از رگبار بدنم را می‌لرزاند، آه بلند و ناله‌ی جانگذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک می‌شنوم، دانشکده‌ی فنی خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای‌العین می‌بینم.

آن روز ساکت‌ترین روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌ای را نشان می‌داد، دانشجویان بی‌اندازه آرام و هوشیار بودند که به هیچ وجه بهانه‌ای به دست کودتاچیان حادثه‌ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله‌باران شد؟ و چطور سه نفر از بهترین دوستان ما، بزرگ نیا، قندچی و رضوی به شهادت رسیدند؟

جواب به این سئوال مستلزم بررسی شرایط آن زمان و حوادث پی در پی آن روزهاست. وقایع آن ایام چون حلقه‌های زنجیر به هم مرتبط بوده یکی پس از دیگری پیش می‌آمد. دولت کودتا هر روز قدم تازه‌ای برخلاف ایده‌ها و آرزوهای مردم برمی‌داشت. در محاکمه‌ی فرمایشی مصدق، پست‌ترین و منفورترین افراد به ساحت پاک رهبر ارجمند ملت ایران اهانت‌ها می‌کردند و دشنام‌ها می‌دادند.

سفارت انگلستان دوباره افتتاح می‌شد و دنیس رایت کاردار سفارت قرار بود که به ایران بیاید. کمپانی‌های نفتی برای تصرف مجدد نفت ایران نقشه می‌کشیدند. ریچارد نیکسون معاون رییس‌جمهور آمریکا به ایران می‌آمد تا نتیجه ‌۲۱ میلیون دلاری کودتا را ببیند. ناراحتی و نارضایتی مردم هر روز بیشتر اوج می‌گرفت. آتش خشم و کینه مردم هر لحظه بیشتر زبانه می‌کشید. فریاد اعتراض از هر گوشه و کناری به گوش می‌رسید. دولت کودتا و استعمار خارجی نیز برای انتقام از مردم مبارز ایران، به خصوص دانشجویان دانشگاه تهران، دندان تیز کرده بودند، که فاجعه ‌۱۶ آذر بروز کرد.

دکتر مصدق در دوران حکومت ‌۲۷ ماهه خود سیر تاریخ ایران را تغییر داد. پیش از او اداره امور کشور در جهت منافع دول استعمارگر خارجی و به صلاحدید یا فرمان آنان صورت می‌گرفت. نفت ایران به نفع انگلستان جریان داشت و حتی آن حدود ‌۱۶ درصدی هم که به موجب قرارداد ظالمانه تحمیلی ‌۱۹۳۳ به دولت ایران می‌رسید، به عناوین مختلفه دوباره به کیسه آنان برمی‌گشت.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

سیاست خارجی ایران بردگی و دنباله روی از سیاست آنان بود. امپراطوری انگلستان با یک قرن و نیم سیطره وحشت‌آور خود، چنان رعب و وحشتی در دل‌ها ایجاد کرده بود که احدی را جرات مخالفت با آنان نبود. انگلستان شکست‌ناپذیر تلقی می‌شد و پنجه در افکندن با او باعث نابودی می‌گشت. ولی مصدق این مجسمه هیولایی را که در ذهن عده‌ای جنبه نیمه خدایی داشت شکست و چنان جان تازه‌ای به مردم داد که نه تنها مردم ایران، بلکه مردم اکثر ممالک خاورمیانه یکی پس از دیگری در برابر استعمار انگلستان و دست نشاندگان آنها قیام کردند و خورشید اقبال شیر پیر انگلستان در شرق غروب کرد.

دکتر مصدق نفت را ملی نمود و اولتیماتوم‌ها و کشتی‌های جنگی و محاصره نظامی انگلستان کوچکترین وحشتی در دل مردم ایجاد نکرد. محاصره اقتصادی و قطع کمک‌های خارجی نیز نه تنها نتوانست مصدق را شکست دهد بلکه مصدق با اقتصاد بدون نفت برای اولین بار توانست بودجه ایران را متعادل کند و این خود یکی از افتخارات بزرگ حکومت اوست.

انگلستان و سایر دول استعماری پس از یاس از مبارزه اقتصادی، شاه و هیات حاکمه ایران را بر ضد مصدق برانگیخت ولی تلاش این عوامل شناخته شده استعمار نیز طی قیام ‌۳۰ تیر و حوادث ‌۹ اسفند ۱۳۳۱ و ‌۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مفتضحانه شکست خورد.

منافع سرشار نفت در دل صاحبان کمپانی‌های نفتی که در اداره حکومت انگلستان و آمریکا نفوذ داشتند وسوسه می‌کرد به خصوص که موقعیت سوق الجیشی ایران نیز برای سیاست آمریکا اهمیت فوق العاده‌ای داشت و سیاست غیرمتعهد مصدق برای آنان ناگوار بود. سرانجام دولت آمریکا نیز به کمک انگلستان وارد معرکه شد و پس از یک سلسله توطئه چینی اداره جاسوسی آمریکا، اشرف خواهر شاه، جنرال شوارتذکف و هندرسن سفیر آمریکا در ایران کودتای ‌۲۸ مرداد با صرف ‌۲۱ میلیون دلار عملی شد. دکتر مصدق و یاران با وفای وی به زندان افتادند. آزادی مردم سلب شد و به جای آن حکومت نظامی و دیکتاتوری مردم آزاده را تحت فشار گذاشت. آزادیخواهان و وطن پرستان در مخوف ترین شکنجه گاه‌ها زجر می‌دیدند و به دورترین و بد آب و هواترین نقاط تبعید می‌شدند.

روزنامه‌ها همه توقیف شدند و مدیران آنها به زندان افتادند و فقط ورق پاره‌های کثیف مزدوران هیات حاکمه انتشار می‌یافت ولی مردم نیز ساکت ننشستند. مردمی که برای حفظ حکومت ملی خود سی تیر به پا کرده بودند، مردمی که افتخار ملی شدن نفت و پیروزی بر امیراطوری انگلستان نصیبشان شده بود، مردمی که برای اولین بار پس از مدت‌های دراز بر پای خود ایستاده لذت آزادی و استقلال را درک کرده بودند، مردمی که پس از قرن‌ها اسارت و ذلت کسب شرافت و حیثیت کرده بودند، حاضر نبودند که این آسانی دوباره تن به ذلت داده زیر بار بیگانگان روند.

نهضت مقاومت ملی ایران از احزاب و نیروهای ملی تشکیل شد و مسوولیت مبارزه بر علیه کودتاچیان، ملی تشکیل شد و مسوولیت مبارزه بر علیه کودتاچیان بر عهده‌اش واگذار شد. راه مصدق ارگان نهضت مرتبا پخش می‌شد و اگرچه هر چند روزی دولت چایخانه‌ای از نهضت می‌گرفت ولی انتشار راه مصدق قطع‌ نمی‌شد.

علاوه بر تظاهرات موضعی کوچک و پراکنده اولین تظاهرات یکپارچه مردم در روز ‌۱۶ مهر ۱۳۳۲ یعنی تقریبا یک ماه و نیم بعد از کودتا به رهبری نهضت مقاومت ملی انجام شد. دانشگاه و بازار به طرفداری از مصدق اعتصاب کردند و تظاهرات پرشوری به وقوع پیوست و مخالفت و مبارزه مردم علیه دستگاه به گوش همه رسید. اگرچه دولت از یکپارچگی و جسارت مردم به وحشت افتاده عده زیادی را گرفت و سران بازار را دستگیر کرد ولی این فشارها در مردم اثری ننمود.

یک ماه بعد تاریخ ‌۱۷ آبان ۱۳۳۲ اولین روز محاکمه دکتر مصدق بود. محاکمه‌ای که عده‌ای عمال چشم و گوش بسته و دل سیاه آن را اداره می‌کردند و اعضای آن بختیارها و آزموده‌ها بودند. محاکمه‌ای که به قول خود مصدق «قاضی و دادستان و مدعی همه شخص شاه بودند.» جوش و خروش مردم به شدت درجه رسید و به عنوان اعتراض به دادگاه قلابی بلخ تظاهرات ‌۲۱ آبان ۱۳۳۲ به رهبری نهضت مقاومت ملی در سراسر کشور به وقوع پیوست. ده‌ها هزار از مردم در این تظاهرات شرکت کردند و مخصوصا دانشجویان و بازاریان پیش‌قدمان آن به شمار می‌رفتند.

جنایت هولناک  رژیم در ۱۶ آذر ۱۳۳۲

دولت کودتا سخت به تلاش افتاد و فشار خود را به منتها درجه رسانید. طاق بازار را بر سر بازاریان مبارز و وطنخواه خراب کرد و دکان‌های رهبران فداکار بازار را به وسیله گماشتگان خود غارت نمود و هزارها مردم مبارز را گرفتار غل و زنجیر کرد. زندان‌ها پر شد حتی سربازخانه‌ها را نیز زندان کردند و هر روز صدها نفر را به بنادر جنوب می‌فرستادند. مرحوم حاج حسن شمشیری بین تبعیدشدگان به جزیره خارک بود. دستگیرشدگان به شدیدترین و دردناک ترین وجه شکنجه می‌شدند که قلم از شرح آن شرم دارد. چه ستم‌ها که نکردند و چه جنایت‌ها که مرتکب نشدند. این لکه‌های ننگ و وحشیگری چقدر بر صفحات تاریخ ایران غم انگیز و شرم‌آور است. فقط فداکاری و بلندنظری مردم ایران که در مقابل این همه وحشیگری و زجر و شکنجه مقاومت کرده دست از مبارزه بر نمی‌داشتند و خون شهدایی که مرگ شرافت‌آمیز را بر زندگی ذلت‌بار ترجیح داده جان سپردند شاید این لکه‌های ننگ را از تاریخ ایران بشوید.

برای بازگشت به دوران سیاه گذشته دولت کودتا درصدد برآمد که آثار حکومت مصدق را به کلی محو کند و مخصوصا روحیه و اراده مردم را بکشد. از این رو قانون ملی شدن صنعت نفت را کان لم یکن تلقی کردند و کارتل بین‌المللی نفت برای بلع منافع نفت ایران دست به کار شد.

دکتر امینی وزیر دارایی حکومت کودتا مامور و مسوول قرارداد کذایی کنسرسیوم شد. برای تسریع در کار نفت درصدد افتتاح فوری لانه جاسوسی انگلستان که در زمان مصدق بسته شده بود، برآمدند. در تاریخ ‌۱۶ آبان سران حکومت کودتا و دولت انگلستان برای تجدید روابط مخفیانه شروع به مذاکره کردند و زاهدی در تاریخ ‌۱۴ آذر تجدید رابطه با انگلستان را اعلام کرد و قرار بود که دنیس رایت کاردار سفارت انگلستان چند روز بعد به ایران بیاید.

اعمال خائنانه دولت کودتا هر روز بر بغض و کینه مردم می‌افزود و بر آتش خشم و غضب آنان دامن می‌زد. از روز ‌۱۴ آذر تظاهراتی که در گوشه و کنار به وقوع می‌پیوست وسعت گرفت و در بازار و دانشگاه عده‌ای دستگیر شدند. روز ‌۱۵ آذر مجددا تظاهرات بی‌سابقه‌ای در دانشگاه و بازار صورت گرفت. در دانشکده‌های پزشکی، حقوق و علوم، داندنپزشکی، تظاهرات موضعی بود و جلوی هر دانشکده مستقلا انجام می‌گرفت و سرانجام با یورش سربازان خاتمه می‌یافت و عده‌ای دستگیر شدند. در بازار نیز همزمان با تظاهرات دانشجویان، مردم دست به اعتصاب زده شروع به تظاهرات کردند و عده‌ای به وسیله مامورین نظامی گرفتار شدند. در این تظاهرات مردم و دانشجویان ضمن پشتیبانی از راه مصدق برای دادگاه قلابی سلطنت‌آباد و افتتاح مجدد لانه جاسوسی انگلستان ابراز نفرت و انزجار می‌کردند.

ضمنا در تاریخ ‌۲۴ آبان اعلام شده بود که نیکسون معاون رییس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران می‌آید. نیکسون به ایران می‌آمد تا نتایج پیروزی سیاسی امیدبخشی که در ایران نصیب قوای طرفدار تثبیت اوضاع و قوای آزادی شده است (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتای ‌۲۸ مرداد) را ببیند.»

منابع:

باختر امروز، ش ۱۱۷۲ (۲۵ مرداد ۳۲) ص ۱

باختر امروز، ش ۱۰۰۰ (۱۶ دی ۳۱) صص ۱و ۸

غلامرضا نجاتی، جنبش ملی شدن نفت، تهران، ۱۳۶۴، ص ۲۶۰

محمد مصدق، خاطرات و تالمات، به کوشش ایرج افشار، تهران نشر علمی، ص ۱۹ همچنین ر. ک موحد، خواب آشفته نفت، تهران، کارنامه، ۱۳۷۸، ج۱، ص ۶۸۷

انتهای پیام