شیرهمالیدن سر فیفا؛ به زنانی که بلیت هم داشتند اجازه ورود به ورزشگاه را ندادند!
گروه ورزشی: روزنامه شرق در گزارشی نوشت: زنان با چشمهای گریان و فریادهای عصبی تا پایان نیمه اول بازی پرسپولیس و الدحیل پشت درهای بسته استادیوم آزادی ایستادند؛ تلاشی نافرجام برای نشستن روی سکوهای تماشاگران که بارها و بارها اتفاق افتاده است. برخی خانمها از یک هفته پیش بلیت بازی را خریده اند اما نمیدانسته […]
گروه ورزشی: روزنامه شرق در گزارشی نوشت: زنان با چشمهای گریان و فریادهای عصبی تا پایان نیمه اول بازی پرسپولیس و الدحیل پشت درهای بسته استادیوم آزادی ایستادند؛ تلاشی نافرجام برای نشستن روی سکوهای تماشاگران که بارها و بارها اتفاق افتاده است.
برخی خانمها از یک هفته پیش بلیت بازی را خریده اند اما نمیدانسته که اینبار هم فروش بلیت به زنان «برای شیرهمالیدن بر سر فیفا» بوده است. دوباره تعداد زیادی از زنان را به بهانهای به استادیوم راه نمیدهند. مأموران زن و مرد زنجیرهای انسانی جلوی ورودی شماره دو ورزشگاه آزادی تشکیل دادهاند و سدی مقابل پیشروی زنان شدهاند.
سرباز لاغری که یونیفرم سبز تیره به تن دارد، فریاد میزند: «جلوی در اصلی بروید، ما اجازه نداریم این در را باز کنیم». زنان همهمه میکنند که جلوی در اصلی هم به آنها گفته شده است برای ورود به استادیوم مقابل در شماره دو بیایند. سرباز جواب میدهد: «میخواستند شما را سر کار بگذارند!». زنان در واکنش بوق میزنند و شعار میدهند: «سرباز در را باز کن… سرباز در را باز کن». سرباز دیگری از پشت در به بالای نردهها میآید و از بلندگوی دستی میگوید «خواهران محترم، خانمهای عزیز برگردید بروید خانههایتان. ما صلاح شما را میخواهیم. استادیوم شلوغ است و سکوها جا ندارد».
صدای اعتراض زنها بلند میشود. تعداد زیادی بلیتهایشان را بالا میگیرند و میپرسند «پس چرا به ما بلیت فروختید؟». زن دیگری داد میزند «این کار شما دزدی است. مگر میشود بلیت را به ما بفروشید و صندلیها را به مردان بدهید؟».
مأمور زنی جواب میدهد «به ما ربطی ندارد. ما مأمور هستیم و معذور». زنان زیادتری همهمه میکنند «یعنی چه که به شما ربطی ندارد؟ پس چه کسی باید پاسخگو باشد؟». مأمور زن جواب میدهد «فدراسیون فوتبال… بروید در سایت فدراسیون فوتبال اعتراض کنید».
بلیت بلوک ۱۰۶ طبقه دوم به زنان ۵۰ هزار تومان فروخته شده است. مشخص نیست چه تعداد بلیت به زنان فروخته شده؛ اما آنها میگویند به دلیل محدودیت فروش بلیت به زنان، مجبور شدهاند برای بلیت بالاتر از ۱۵۰ و ۲۰۰ هزار تا یک میلیون تومان پول بدهند که بازی مهم و حساس پرسپولیس ایران و الدحیل قطر را از دست ندهند؛ بازی سرنوشتسازی که دختران پرسپولیسی را به امید صعود به یکهشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا به پشت درهای بسته آزادی کشانده است. حضور زنان روی سکوهای تماشای این بازی، تا دقیقه ۹۰ مورد مناقشه بود و برخی رسانهها نوشته بودند که شورای تأمین اجازه فروش بلیت بازیهای آسیایی به زنان را صادر نکرده و زنان به جای آن میتوانند برای تماشای دربی به استادیوم آزادی بیایند.
هرچند برخی این بازی را تکراری میدانند و میگویند که فدراسیون فوتبال ایران آنها را ابزار «کلکزدن به فیفا» کرده است و در نهایت زنها بهصورت بسیار محدود و گزینشی وارد استادیومها میشوند. همهمه و اعتراضها ادامه دارد و سرباز پشت میلهها از بلندگو میگوید «خواهران عزیز، ما نگران امنیت و جان شما هستیم. خواهش میکنم برگردید خانههایتان و از تلویزیون بازی را ببینید. شما یادتان نمیآید در بازی با ژاپن تعدادی از تماشاگران در ازدحام و زیر دست و پا کشته شدند. شما زن هستید و ضعیف هستید و بعضی که بچه با خودتان آوردهاید، کشته میشوید! جمعیت خیلی زیاد است. استادیوم جا ندارد».
دوباره زنها معترضانه فریاد میزنند «زنانی که روی سکوها نشستهاند چه کسانی هستند؟ از کجا گزینش شدهاند؟». مأمور زن جواب میدهد «آنها سه تا چهار ساعت پیش از شروع مسابقه آمدهاند». زن دیگری فریاد میزند «من هم از ساعت ۴:۳۰ عصر اینجا هستم. چرا نتوانستم وارد شوم؟». زن دیگری داد میزند «استادیوم فقط برای زنها جا ندارد. فقط زنها باید از سه، چهار ساعت زودتر بیایند؟ چرا هیچ مردی پشت درهای بسته استادیوم آزادی نمانده است و همه وارد شدهاند؟».
حق با او است و پشت درهای بسته استادیوم آزادی تقریبا مردی دیده نمیشود؛ جز چند نفری که میانه نیمه اول رسیدهاند و از نردهها بالا میروند که خود را دور از چشم مأموران به سکوهای تماشاگران برسانند. مأمور فریاد میزند «ما نمیدانیم. از اینجا بروید و بیشتر از این ما را عصبی نکنید». زنی با گریه داد میزند «شما ما را عصبی کردهاید. تمام کنید این بازیها را…». زنی دیگر از لابهلای جمعیت فریاد میزند «نیمه اول دارد تمام میشود. چرا اینقدر ما را اذیت میکنید؟». کسی میپرسد «بازی چند-چند است؟» و دیگری با گوشی نتایج زنده را چک میکند و میگوید «یک-یک است».
زنی با اشکهای سرازیر داد میزند «ما را از دیدن این گلها و شادیها محروم میکنید و اشکمان را درمیآورید. در را باز کنید…». دیگری میگوید «آه زنها پشت این بازیهاست!». جمعیت به سمت در فشار میآورد. ناگهان زنجیره انسانی مأمورها غیب میشود و در باز میشود. زنها وارد میشوند. تعدادی به زمین میافتند و صدای گریه چند بچه بلند میشود. زنانی که جلوتر رفتهاند جیغ میزنند گاز اشکآور زدند. …».
زنها پراکنده میشوند. زنی از صف جلو با گریه به عقب برمیگردد. به کسی پشت گوشی موبایل میگوید که او را کتک زدهاند. میگوید به سینهاش مشت کوبیدهاند و نفسش بالا نمیآید. نور فلش چند دوربین در سیاهی شب برق میزند. مأموران به سمت دوربینها میدوند و گوشیها را میگیرند تا عکسها را پاک کنند. سرتاسر محوطه اطراف آزادی خودروهای پلیس راهنمایی و رانندگی ایستادهاند و تعداد زیادی از زنها ناامید و خشمناک از مقابل درهای استادیوم آزادی دور میشوند.
برخی خانمها از یک هفته پیش بلیت بازی را خریده اند اما نمیدانسته که اینبار هم فروش بلیت به زنان «برای شیرهمالیدن بر سر فیفا» بوده است. دوباره تعداد زیادی از زنان را به بهانهای به استادیوم راه نمیدهند. مأموران زن و مرد زنجیرهای انسانی جلوی ورودی شماره دو ورزشگاه آزادی تشکیل دادهاند و سدی مقابل پیشروی زنان شدهاند.
سرباز لاغری که یونیفرم سبز تیره به تن دارد، فریاد میزند: «جلوی در اصلی بروید، ما اجازه نداریم این در را باز کنیم». زنان همهمه میکنند که جلوی در اصلی هم به آنها گفته شده است برای ورود به استادیوم مقابل در شماره دو بیایند. سرباز جواب میدهد: «میخواستند شما را سر کار بگذارند!». زنان در واکنش بوق میزنند و شعار میدهند: «سرباز در را باز کن… سرباز در را باز کن». سرباز دیگری از پشت در به بالای نردهها میآید و از بلندگوی دستی میگوید «خواهران محترم، خانمهای عزیز برگردید بروید خانههایتان. ما صلاح شما را میخواهیم. استادیوم شلوغ است و سکوها جا ندارد».
صدای اعتراض زنها بلند میشود. تعداد زیادی بلیتهایشان را بالا میگیرند و میپرسند «پس چرا به ما بلیت فروختید؟». زن دیگری داد میزند «این کار شما دزدی است. مگر میشود بلیت را به ما بفروشید و صندلیها را به مردان بدهید؟».
مأمور زنی جواب میدهد «به ما ربطی ندارد. ما مأمور هستیم و معذور». زنان زیادتری همهمه میکنند «یعنی چه که به شما ربطی ندارد؟ پس چه کسی باید پاسخگو باشد؟». مأمور زن جواب میدهد «فدراسیون فوتبال… بروید در سایت فدراسیون فوتبال اعتراض کنید».
بلیت بلوک ۱۰۶ طبقه دوم به زنان ۵۰ هزار تومان فروخته شده است. مشخص نیست چه تعداد بلیت به زنان فروخته شده؛ اما آنها میگویند به دلیل محدودیت فروش بلیت به زنان، مجبور شدهاند برای بلیت بالاتر از ۱۵۰ و ۲۰۰ هزار تا یک میلیون تومان پول بدهند که بازی مهم و حساس پرسپولیس ایران و الدحیل قطر را از دست ندهند؛ بازی سرنوشتسازی که دختران پرسپولیسی را به امید صعود به یکهشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا به پشت درهای بسته آزادی کشانده است. حضور زنان روی سکوهای تماشای این بازی، تا دقیقه ۹۰ مورد مناقشه بود و برخی رسانهها نوشته بودند که شورای تأمین اجازه فروش بلیت بازیهای آسیایی به زنان را صادر نکرده و زنان به جای آن میتوانند برای تماشای دربی به استادیوم آزادی بیایند.
هرچند برخی این بازی را تکراری میدانند و میگویند که فدراسیون فوتبال ایران آنها را ابزار «کلکزدن به فیفا» کرده است و در نهایت زنها بهصورت بسیار محدود و گزینشی وارد استادیومها میشوند. همهمه و اعتراضها ادامه دارد و سرباز پشت میلهها از بلندگو میگوید «خواهران عزیز، ما نگران امنیت و جان شما هستیم. خواهش میکنم برگردید خانههایتان و از تلویزیون بازی را ببینید. شما یادتان نمیآید در بازی با ژاپن تعدادی از تماشاگران در ازدحام و زیر دست و پا کشته شدند. شما زن هستید و ضعیف هستید و بعضی که بچه با خودتان آوردهاید، کشته میشوید! جمعیت خیلی زیاد است. استادیوم جا ندارد».
دوباره زنها معترضانه فریاد میزنند «زنانی که روی سکوها نشستهاند چه کسانی هستند؟ از کجا گزینش شدهاند؟». مأمور زن جواب میدهد «آنها سه تا چهار ساعت پیش از شروع مسابقه آمدهاند». زن دیگری فریاد میزند «من هم از ساعت ۴:۳۰ عصر اینجا هستم. چرا نتوانستم وارد شوم؟». زن دیگری داد میزند «استادیوم فقط برای زنها جا ندارد. فقط زنها باید از سه، چهار ساعت زودتر بیایند؟ چرا هیچ مردی پشت درهای بسته استادیوم آزادی نمانده است و همه وارد شدهاند؟».
حق با او است و پشت درهای بسته استادیوم آزادی تقریبا مردی دیده نمیشود؛ جز چند نفری که میانه نیمه اول رسیدهاند و از نردهها بالا میروند که خود را دور از چشم مأموران به سکوهای تماشاگران برسانند. مأمور فریاد میزند «ما نمیدانیم. از اینجا بروید و بیشتر از این ما را عصبی نکنید». زنی با گریه داد میزند «شما ما را عصبی کردهاید. تمام کنید این بازیها را…». زنی دیگر از لابهلای جمعیت فریاد میزند «نیمه اول دارد تمام میشود. چرا اینقدر ما را اذیت میکنید؟». کسی میپرسد «بازی چند-چند است؟» و دیگری با گوشی نتایج زنده را چک میکند و میگوید «یک-یک است».
زنی با اشکهای سرازیر داد میزند «ما را از دیدن این گلها و شادیها محروم میکنید و اشکمان را درمیآورید. در را باز کنید…». دیگری میگوید «آه زنها پشت این بازیهاست!». جمعیت به سمت در فشار میآورد. ناگهان زنجیره انسانی مأمورها غیب میشود و در باز میشود. زنها وارد میشوند. تعدادی به زمین میافتند و صدای گریه چند بچه بلند میشود. زنانی که جلوتر رفتهاند جیغ میزنند گاز اشکآور زدند. …».
زنها پراکنده میشوند. زنی از صف جلو با گریه به عقب برمیگردد. به کسی پشت گوشی موبایل میگوید که او را کتک زدهاند. میگوید به سینهاش مشت کوبیدهاند و نفسش بالا نمیآید. نور فلش چند دوربین در سیاهی شب برق میزند. مأموران به سمت دوربینها میدوند و گوشیها را میگیرند تا عکسها را پاک کنند. سرتاسر محوطه اطراف آزادی خودروهای پلیس راهنمایی و رانندگی ایستادهاند و تعداد زیادی از زنها ناامید و خشمناک از مقابل درهای استادیوم آزادی دور میشوند.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰