حکایت تلخ مخاطب‌کُشی

رضا صادقیان جدیدترین آمار بییندگان برنامه‌های تلویزیونی حکایت از کف دادن مخاطبان، رها شدگی، تنزل برنامه‌سازی‌های جذاب و آب رفتن دنبال کنندگان صدا و سیما است. اول: بخشی از ریزش مخاطبان صدا و سیما با توجه به گسترش شبکه‌های سرگرمی محور، فعالیت تلویزیون‌های خارج از کشور، گسترده‌تر شدن کانال‌های اطلاع‌رسانی و تغییر سلیقه بینندگان عادی […]

رضا صادقیان
جدیدترین آمار بییندگان برنامه‌های تلویزیونی حکایت از کف دادن مخاطبان، رها شدگی، تنزل برنامه‌سازی‌های جذاب و آب رفتن دنبال کنندگان صدا و سیما است.
اول: بخشی از ریزش مخاطبان صدا و سیما با توجه به گسترش شبکه‌های سرگرمی محور، فعالیت تلویزیون‌های خارج از کشور، گسترده‌تر شدن کانال‌های اطلاع‌رسانی و تغییر سلیقه بینندگان عادی است. در واقع ما در زمانه‌ای هستیم که بیشترین برنامه سرگم کننده در یوتیوب بازدید دارد و نه شبکه‌های تلویزیونی. خوب یا بد در عصری زندگی می‌کنیم که با کمترین هزینه ممکن امکان راه‌اندازی کانال خبری در شبکه اینترنت وجود دارد، بنابراین نه تنها صدا و سیما، بلکه هر کدام از رسانه‌ها به دلیل تغییر نیافتن شکل و ابزارشان بخشی از مخاطبان خود را از دست داده‌اند. ماننده روزنامه‌ها که این روزها به صورت فایل‌های الکترونیک درآمده‌اند. با وفور هزاران پادکست و برنامه‌هایی صوت‌محور که دست برقضا از برنامه‌های رسمی شبکه‌های رادیویی بیشتر شنونده دارند؛ زنگ خطر برنامه‌های تکراری رادیویی زدوتر به گوش رسید، بی‌دلیل نبوده که شماری از برنامه‌های رادیویی طی سال‌های گذشته تعطیل شدند و کارکنان ایستگاه‌های رادیویی در بخش سایت، صفحات اینستاگرام و… مشغول فعالیت شدند.
دوم: صدا و سیما مانند صدها شرکت بزرگ، بسیار فربه و کم کارکرد شده است. فرجام سازمان‌ها و نهادهای بزرگ، دستاوری جزء کاهش بهره‌وری و خروجی مناسب را به همراه نداشته و نخواهد داشت. حتی در شرکت‌های خصوصی. صدا و سیما سازمانی بسیار عظیم که در زمانه‌ی سازمان‌های کوچک و چابک و فرآینده تصمیم‌گیری کوتاه و سریع‌تر را دنبال می‌کنند؛ همچنان با کندترین روش‌ها در حال برنامه‌سازی و پخش برنامه‌های کم مخاطب است. بدون شک در چنین مسابقه‌ای، صدا و سیما بازنده است، حتی اگر بودجه‌اش سال به سال افزایش پیدا کند و به دریای منابع مالی متصل باشد. صدا و سیمای امروز در برنامه‌های کم مخاطب غرق شده است. برنامه‌هایی که گویا قصد دارد نظرات بخش کوچکی از جامعه را با پررنگ‌ترین موضع‌گیری‌ها فریاد بزند. پخش محتوایی که برای مخاطب گرفتار آمده در تورم، گرانی، کرایه مسکن و تکانه‌های پیوسته و تکراری در اقتصاد نامرتبط است. تلویزیون از پیشرفت می‌گوید، مخاطب کسری بودجه ماهیانه خانه‌اش را فهم می‌کند. رادیو از راه‌کارهای جدید دولت قوی در اقتصاد با کارشناسان نزدیک به دولت گپ می‌زند؛ شنونده وضعیت خودش را در میان این خبرهای امیدوار کننده نمی‌یابد و لاجرم موج را تغییر می‌دهد و… به عبارتی صدا و سیما نماینده مخابره تصویری خاص و نسبتا شیک از زندگی روزمره شهروندان ایران است که خود شهروندان این ملک خودشان را در این تصویر پیدا نمی‌کنند.
سوم: با توجه به وضعیت امروز بزرگترین رسانه کشور، کم شمار شدن مخاطبان صدا و سیما از آنچه گفته و می‌گویند در ماه‌ها و سال‌های آینده بیشتر خواهد شد. در زمانه‌ای که تحلیل رویدادها از تریبون‌های غیررسمی بیش از رسمی است و بییندگان به دنبال محتوی جدید در کانال‌های خبری هستند، صدا و سیما با تکیه به خبرهای تکراری، موضع‌گیری‌های نادرست و بعضا بسیار دیر هنگام توان رقابت با رسانه‌های غیررسمی را ندارد. حتی برای امروز که بخش زیادی از مخاطبان مسابقات فوتبال را از صدا و سیما دنبال می‌کنند، بدون شک چند صباحی دیگر و با ظهور شبکه‌های ورزشی فارسی زبان خارج از کشور این مخاطبان نیز با ریزش روبرو شوند. مخاطبانی که ترجیح می‌دهند با وقفه‌ی کمتر مسابقات پخش مستقیم را نگاه کنند.
کلام آخر؛ صدا و سیما اگر بنا دارد در عرصه رسانه ماندگاری و تاثیرگذاری بر مخاطب ایرانی را دوباره کسب کند، ناچار است دست فرمان امروز را تغییر بدهد. نیاز دارد کارشناسان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خود را از طیف بزرگتری انتخاب نماید و به جای پخش سریال‌های بی‌محتوی، گاهی به سوی تولید برنامه‌های صرفا سرگرم کننده برود، برنامه‌هایی که امکان رقابت با سایر برنامه‌های مشابه را در کمترین زمان ممکن کسب کند.