شیرکو نماد هنری ملت کورد است

کلمه نیوز_ گزیده اشعارِ شیرکو بیکس به بسیاری از زبان‌های دنیا، از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، دانمارکی، مجاری، آلمانی، عربی، ترکی و فارسی ترجمه شده‌است که این نشان از اصالت و غنی بودن اشعار این شاعر نامی دارد. این شاعر نام‌آوازه که زندگی او همگام با سرآغاز شعر نو کردی بود؛ کسی نیست جز […]

کلمه نیوز_ گزیده اشعارِ شیرکو بیکس به بسیاری از زبان‌های دنیا، از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، دانمارکی، مجاری، آلمانی، عربی، ترکی و فارسی ترجمه شده‌است که این نشان از اصالت و غنی بودن اشعار این شاعر نامی دارد.

این شاعر نام‌آوازه که زندگی او همگام با سرآغاز شعر نو کردی بود؛ کسی نیست جز “شیرکو بی‌کس” شاعری که نامش همه وجود او را به تصویر می‌کشد.

در سال ۱۹۴۰ در شهر سلیمانیه کردستان عراق چشم به جهان گشود. پدرِ وی شاعر ملی کُرد «فایق بیکس» بود. تحصیلات ابتدایی را در سلیمانیه و هنرستان فنّی را در بغداد به پایان رساند. در ۱۷سالگی نخستین شعرش را منتشر کرد. سال ۱۹۶۴ به جمع شورشیان پیوست و در ایستگاه رادیویی به فعالیّت پرداخت.

سال ۱۹۶۸ نخستین دفتر شعرش را (پرتو شعر) منتشر کرد. سال ۱۹۷۰ به همراه جمعی از نویسندگان و شاعران کُرد بیانه روانگه (دیدگاه) را حول محور ضرورت تحوّل و نوگرایی در شعر کُردی منتشر ساخت. سال ۱۹۷۴ برای دومین بار به شورشیان پیوست و پس از شکست قیام در ۱۹۷۵ به شهر رمادیه تبعید شد.

پس از بازگشت به سلیمانیه در اداره آب به کار گرفته شد. پس از آن به خدمت عثمان هورامی درآمد و بهترین تجربیات شعری را از وی فرا گرفت. اواخر سال ۱۹۸۴ برای سومین بار به شورشیان پیوست. سال ۱۹۸۶ به ایران سفر کرد و از آنجا راهی سوریه شد، سپس به دعوت انجمن حقوق بشر به ایتالیا رفت و برای نخستین بار در شهر فلورانس و در جمع دوستداران شعرش، به شعرخوانی پرداخت.

امپراطور شعر لقب گرفته و بیش از هشت هزار صفحه شعر گفته است، شاعری است که از عشق و طبیعت و آزادی و کردستان سخن می‌گوید.

در سال ۱۹۸۸ جایزه خانه قلم سوئد “کورت توخولسکی” به وی اعطا شد و از سوی کشور سوئد به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته شد و در آنجا اقامت گزید.

همانگونه که گفته شد زندگی شیرکو تقریباً هم‌زمان با سرآغاز شعر نو در ادبیات کُرد بوده و او و هم‌قطارانش توانستند در این مدت کوتاه شعر کُردی را به مرزهای تازه‌ای از ادبیات جهانی برسانند.

فرآیند آفرینش ادبی در آثار شیرکو بی کس در دهه ۸۰ و پس از جلای وطن در سال ۱۹۸۷ نیز به شیوه ای مستمر و متعهد به اصوال ادبی مکتب روانگه ادامه یافت، اما این بار مضامین جدیدی نظیر آوار گی و غربت و نیز آزادگی جای بن مایه های قدیمی شعر وی را گرفتند که عبارت بودند از آزادیخواهی و بازنمایی طبیعت. از میان چاپ چهارمجموعه چاپ شده در این دهه مجموعه های آینه های کوچک (۱۹۸۶) و لاشخور (۱۹۸۷) بیشتر مورد قبول عام قرار گرفتند.

پس از بازگشت به کردستان در سال ۱۹۹۲ و تکیه زدن بر منصب هایی نظیر نمایندگی پارلمان و وزارت فرهنگ گویی جانی دوباره در جسم وی شکل گرفت. وی که اشعارش به چندین زبان زنده دنیا ترجمه شده بود و در کتب درسی چندین کشور نیز جای گرفته بودند و چندین جایزه معتبر از کشورهای اروپایی نظیر ایتالیا و سوئد دریافت کرده بود، این بار سردبیری مجلات و مدیریت مرکز فرهنگی و چاپ و نشر سردم را عهده دار گشت.

او که پیش تر، اصطلاحاتی نظیر شعر پوستری را در سال ۱۹۷۵، که از نقاشی و مجسمه سازی اقتباس کرده بود، به ادبیات کردی معرفی کرده بود، این بار با معرفی ژانر ادبی نوینی به ادبیات کردی تحت عنوان شعر رمان گونه خلاقیت خود را به شیوه ای عملی و با سرودن چندین مجموعه شعر در این قالب ادبی به نمایش گذاشت. از زمان انتشار اولین مجموعه شعرش در ۱۹۶۸ تا زمان مرگش ده ها مجموعه را به چاپ رسانید که مشهورتر ین آنها عبارتند از صلیب و مار و روزنگار یک شاعر (۱۹۹۸)، سایه (۱۹۹۹)، زن و باران (۲۰۰۰)، رنگدان (۲۰۰۱)، میهمان پاییزی (۲۰۰۳)، گورستان روشنایی (۲۰۰۴) و سروده های سنگی (۲۰۰۵) که مورد مقبولیت خاص و عام قرار گرفتند.

از وی چندین مجموعه نثر و مقاله نیز به چاپ رسیده است که از میان آنها می توان به چراغ های الموت (۱۹۹۹)، در چهلم چلچراغ (۲۰۰۱) و آن زمان که پرنده ام (۲۰۰۱) نام برد. در حوزه ترجمه نیز رمان پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی، نمایشنامه عروسی خون اثر فدریکو گارسیا لورکا و رمان یک زن و دو مرد را به کردی برگرداند.

شیرکو بی کس با به کارگیری تخیلی خلاق و پیچیده و اما منظم، در چارچوبی نظام مند و ارگانیک و با استفاده از دایره وسیع واژگانی اشعار جاودانه ای به جهانیان عرضه کرد. پادشاه کلمات، سلطان تخیل، امپراتور شعر و دریای مروارید واژه از القابی هستند که منتقدان و خوانندگان آثارش برای وی قایل شده اند.

سروده های این شاعر بزرگ درباره فاجعه با عمق خلاقانه و شاعرانه ای پرداخته می شود. وی بر فاجعه های رفته بر سر کردها هیچ وقت با نگاهی ساده و سطحی و دم دستی برخورد نکرد. اگر خودبسندگی یکی از ویژگی های هر اثر ادبی و هنری ناب است، خوانش اشعار شیرکو این اصل را پیوسته به ذهن خواننده متبادر می کند. تخیل، زیبایی، آوارگی، تبعید و غربت، فاجعه ، زن، طبیعت و آزادگی از مهم ترین بن مایه های اشعار شیرکو بی کس هستند.

 نمونه شعر

از ترانه‌های من اگر
گل را بگیرند
یک فصل خواهد مرد
اگر عشق را بگیرند
دو فصل خواهد مرد
و اگر نان را
سه فصل خواهد مرد
اما آزادی را
اگر از ترانه‌های من،
آزادی را بگیرند
سال، تمام سال خواهد مرد.

…………………………………

بافنده‌ای
تمام عمر
ترنج و ابریشم می‌بافت
گل می‌بافت
اما وقتی مرد
نه فرشی داشت
و نه کسی
که گلی بر گورش بگذارد.

…………………………

کوه شاعر است
درخت، قلم
دشت، کاغذ
رود، سطر
سنگ، نقطه
و من
که علامت تعجب‌ام!

…………………………

شعر
آوای کبوتر است به وقت عشق
شعر
بال پروانه است به وقت باران
شعر
غبار ستاره‌ایست
که بر دشت‌ها و دامنه‌ها می‌بارد
و شعر
سرانگشتان کودکان است
در دوزخ کردستان
و در گورهای بی نشان رواندا.

……………………….

آسمان
همیشه باران را نمی‌نویسد
باران
همیشه رود را،
رود
باغ را،
باغ
گل را،
و من
همیشه شعر … شعر بزرگ خود را … !
……………….

 سبک شعر شیرکو بی کس

سید علی صالحی در گفتگویی که به مناسبت درگذشت شیرکو انجام گرفت و در روزنامه آرمان ایران چاپ شد گفت: جنس وجودی بیکس، کرانه ناپذیری بود. انگار بعضی‌ها (انگشت‌شمار) هم از نخست «اقیانوس» به دنیا می‌آیند. شیرکو از این سلسله منحصر به فرد بود. هزار و یک دست برای نوشتن داشت، درست مثل ناظم حکمت، مثل یانیس ریتسوس. این سلسله یعنی «جوهرکار»! شیرکو می‌گفت: «در ایام تبعید به جنوب عراق پی دمپایی بودم بروم دنبال کاری، نفهمدیم کی با زغال دیوار خانه را غرق شعر کردم، کارم یادم رفت». فوران بی‌وقفه واژه‌ها.. ! این عطیه عظیمی است که قسمت هر کسی نمی‌شود. شیرکو بیکس از ۱۷ سالگی (چاپ اولین دفتر- مهتاب شعر) تا ۷۲ سالگی-موسم الوداع- یعنی طی ۵۵ سال کار نوشتن، در هیچ شرایطی تن به نومیدی، خنثی زدگی، رکود، تکرار و خستگی نداد. پایان‌ناپذیر می‌نمود، ذهن جوشان مهار ناپذیر همین است. ستاره بی‌افول که ظلمت هیچ شبی چشم‌هایش را نبوسید. می‌دانید چه میراثی در پی گذاشته‌است؟! هفت هزار صفحه شعر، نمایشنامه، ترجمه و…(سوای مصاحبه‌های همه سویه او). چه درکمیت و چه در کیفیت، شیرکو یک پدیده بود، در بعضی مسائل ما هرگز نمی‌توانستیم کنار یکدیگر بایستیم، اما با این وصف برادر بودیم. آدمیزادی اقیانوس‌وار که به شدت عاشق زحمتکشان بود، برادر مبارزان بود، همدل اهل تعهد و چنان عاطفی که تو گویی همان کودک هفت ساله در سلیمانیه فقیر است که پی نان برای مادر و خواهران خویش است. یکبار در دفتر خودش در سلیمانیه هم اشک در چشم داشت هم لبخندش محو نمی‌شد. تند تند زد روی میز: «مادرم هشتاد سال دارد، مثل شیر سوار هواپیما شد، تو آسمان است، می‌رود آمریکا پیش خواهرم. چقدر رنج کشید این زن… !» شیرکو می‌گفت: «هر وقت مادرم خواب می‌دید، می‌دانستم دارد از دلتنگی دق می‌کند!» و یک جمله، یک عبارت محشر داشت؛ اولین بار، در همین «دربند» تهران، سایه کوه گفت: «ماشاعران… سراسر این سیاره و سراسر تاریخ، از یک خانواده خاص هستیم. همه مثل هم!» کودکی و معصومیت خاصی داشت. از هر نوع خشونت بیزار بود، شاعر صلح بود؛ شاعر آزادی که عجیب… تو گویی به هر چیزی که نگاه می‌کرد، شعری در آن می‌یافت و هزار شکار و هزار کشف. مثل نرودا که از سنگ‌های لب دریا هم نمی‌گذشت. شاعران خلاق این جهانی که «سوبژه» را برای اهل آه و ناله باز گذاشتند. واقعیت در شعر این شاعر بزرگ خود «شعر» بود و شعر؛ عین «واقعیت». با آن که شعر شیرکو، اساساً شعر «شهری» و «تکنو» نیست اما در همین جهان پاستورال و شبانی وبی‌حصر و بی‌استثنا «ابژه» نقش اصلی را به عهده دارد. در یک‌کلام او یکی از بزرگ‌ترین راوی‌های رؤیای انسان معاصر است. انسانی که زبان‌اش در شهر به بند درآمده اما ذهن‌اش همچنان درگیر دنیای روستا و شرایط شبانی است.

 وصیت نامه ای ماندگار

“نمی‌خواهم در هیچکدام از تپه‌ها و گورستان‌های مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به خاطر اینکه جای خالی ندارند و دوم اینکه من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من می‌خواهم اگر شهرداری شهرمان اجازه دهد پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانی به خاک بسپارند زیرا فضای آنجا لذت بخش تر است و نفسم نمی‌گیرد.” این شاعر بزرگ کرد در وصیت‌نامه‌اش افزوده‌است: “من دوست دارم پس از مرگم نیز همدم همشهریان و صدای موسیقی و رقص و زیبایی‌های این پارک باشم.

کتابخانه و دیوانهای اشعار و عکس‌هایم را نیز به کنار مزارم ببرید. یک کافی شاپ و باغچه‌ای کوچک هم در نزدیکی مزارم درست شود تا شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق به بهانه آن مهمان من باشند. دوست دارم از حالا این صحنه‌ها را مانند یک رؤیا ببینم.” بیکه س همچنین عنوان کرده‌است: “می‌خواهم هم‌زمان با صدای دلنواز آواز الاویسی ماموستا علی مردان و سرود ”خدایا وطن را آباد کن” و درحالیکه پیکرم در پرچم کردستان پیچیده شده به خاک سپرده شوم. می‌خواهم در مراسم خاکسپاری موسیقی نواخته شود و تابلوی هنرمندان شهرم در داخل بنای مزارم نصب شود. می‌خواهم پس از مرگم جایزه‌ای ادبی سالانه‌ای به نام «بیکه س» به زیباترین دیوان شعر منتخب آن سال اهداء شود و هزینه آن نیز از آنچه به ارث می‌گذارم پرداخت شود.

تعبیر و تصویرها در اشعار شیرکو بی کس

تعبیرهای شیرکو، مانند «گهواره‌ی تاریخ» تعبیرهایی تازه و با بار عمیق تراژدی است. گذر گهواره‌گون تاریخ از یک تراژدی به تراژدی بعدی در سرگذشت قومی ستم‌دیده اما پویا و مانا… از این دست تعبیرها در اشعار شیرکو بی‌کس فراوان است که همه، به ایجاز بار معنایی وسیعی دارند و البته یکی از کارهای هر شاعر و نویسنده‌ی توانا، ساختن کلمه‌ها و تعبیرهای جدید و تازه است. تصویرها، تعبیرها، تشبیه‌ها و استعاره‌ها در شعرهای شیرکو بی‌کس، دور از ذهن نیستند، بلکه این همه کارکردی موثر در ایجاد وسعت خیال و عاطفه و اندیشه‌ی مخاطب دارند. از این منظر شعرهای شیرکو، سهل ممتنع محسوب می‌شوند. از باب نمونه وقتی استاد درباره‌ی «نالی» و عشق نافرجام او می‌سراید:

«تنها خودش و سفر دریای سیاه

تنها خودش و پاروی قلمش

تنها خودش و غم شعله‌ورش

… سراپای غربتش خیس شده

قایق بی‌ساحل

تنهایی‌اش را طی می‌کند و

باغ آب

گل سر حبیبه را گرفته است»

حتا تصاویر سوررئال و تعابیر متناقض‌نمای شیرکو، قابل دریافت و ارتباط هستند:

«سرریز می‌کند امواج عشق تشنه‌اش

از نور تاریکی، واژه‌هایش را می‌پویند

سرآغاز باران این پائیز

کوچی است

روئیده بر سنگی…»

ترجمه آثار شیرکو بیکس به زبان فارسی، به ترتیب چاپ اول:

آفات، شیرکو بیکس، ترجمه: ناصح شریفیان، ناشر مترجم ۱۳۷۶

درّه پروانه‌ها، شیرکو بی‌کس، مترجم: محمد رئوف مرادی، نشر آنا ۱۳۸۰

آزادی این واژهٔ بی آبرو، شیرکو بی‌کس، ترجمه: محمد رئوف مرادی، نشر آنا ۱۳۸۱

دربند پروانه، شیرکو بی‌کس، ترجمه: عزیز ناصری، ناشر مترجم، سنندج ۱۳۸۲

گورستان چراغان، شیرکو بیکس، ترجمه: رضا کریم مجاور، نشر پویان ۱۳۸۴

سرودهای سنگی، شیرکو بیکس، ترجمه: رضا کریم مجاور، نشر پویان ۱۳۸۵

سلیمانیه و سپیده‌دم جهان، گزیده اشعار شیرکو بی‌کس، بازسرایی: سید علی صالحی، محمدرئوف مرادی، با همراهی مریوان حلبچه‌ای و امان جلیلیان، انتشارات نگاه ۱۳۸۵

میهمان خزانی، شیرکو بیکس، ترجمه: رضا کریم مجاور، نشر چشمه ۱۳۸۶

مرا به عشق بسپارید، شیرکو بیکس، ترجمه: رضا کریم مجاور، نشر افراز ۱۳۹۰

بوی نامه، شیرکو بیکس، ترجمه: رضا کریم مجاور، نشر پویان ۱۳۹۲

عاشق شدن در ساعت بیست و پنج، گزیده اشعار شیرکو بی‌کس، ترجمه: فریاد شیری، انتشارات سرزمین اهورایی ۱۳۹۳

اسبی از گلبرگ شقایق، شیرکو بیکس، ترجمه: سیامند شاسواری، انتشارات سه رده م ۲۰۱۲

صندلی، شیرکو بیکس، ترجمه: سیامند شاسواری، انتشارات سه رده م ۲۰۱۳

آینه‌های کوچک، شیرکو بی‌کس، ترجمه: عزیز ناصری، ناشر مترجم، سنندج ۱۳۸۲

پریدگی، شیرکو بی‌کس، ترجمه: محمد مهدی‌پور، نشر نصیرا ۱۳۹۶

دیوار، گزینه اشعار شیرکو بیکس، ترجمه بابک زمانی، نشر فصل پنجم ۱۳۹۶

مجموعه اشعار شیرکو بی کس، ترجمه: رضا کریم مجاور، نشر نگاه، ۱۳۹۶

تو می‌توانی با جرعه ای بوسه، دیگر بار مرا بیافرینی، ترجمه: ناهید اشرفی، ناشر: کانی کتیب، سنندج، ۱۳۹۶

تازه‌ترین نشانی من، گزیده اشعار شیرکو بیکس، ترجمه: کاوه خضری، نشر گلآذین، چاپ اول ۱۳۹۳، چاپ دوم ۱۳۹۹.

مهدی بیرانوند روژمان